گفتگو با علی موش سارق خونسرد موبایل
سارق سابقهدار که در پوشش پیک موتوری و در نهایت خونسردی اقدام به سرقت موبایل و لپ تپ از شرکتها و دفاتر بیمه و مطبهای دندانپزشکی میکرد، سرانجام با گذشت دو ماه کار تحقیقاتی و پلیسی شناسایی و دستگیر شد.
متهم ادعا میکند اوایل برای تفریح سرقت میکرده، اما بعد از طرد شدن از طرف خانواده برای تأمین مخارجش مجبور بوده سرقت کند.
17 خرداد ماجرای سرقت از یک دبیرستان پسرانه واقع در منطقه پاسداران و نرسیده به چهارراه فرمانیه، به کلانتری 123 نیاوران مخابره شد. تجسسهای پلیسی نشان داد که مردی با ادعای اینکه پدر یکی از دانشآموزان است وارد دبیرستان شده و اقدام به سرقت یک گوشی تلفن همراه و یک لپ تاپ متعلق به دو تن از معلمان دبیرستان کرده است.
ردیابی این دزد بلافاصله با دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای ناحیه 34 تهران، در اختیار پایگاه یکم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.
مدیر دبیرستان در تحقیقات پلیسی گفت: ساعت کارمان تمام شده بود که متوجه شدیم یک گوشی تلفن همراه و یک لپ تاپ متعلق به دو معلم سرقت شده است. با بازبینی فیلم دوربینهای مداربسته مستقر در دبیرستان مشخص شد که مردی 38 ساله با ریش پروفسوری و با عینک، با موهای کم پشت، قد متوسط و لباس قهوهای رنگ اقدام به این سرقت کرده است.
تصویر اولیه متهم
وی افزود: در بررسیهای بیشتر مشخص شد که این مرد با ادعای پرداخت شهریه فرزندش وارد دبیرستان شده و پس از 45 دقیقه توقف در مدرسه با سرقت لپ تاپ و تلفن همراه از آنجا خارج شده است.
با آغاز تحقیقات، کارآگاهان به سرقتهای مشابهی در دفاتر نمایندگی بیمه، مراکز درمانی مانند دندانپزشکی و مطب پزشک، مراکز آموزشی و شرکتهای خصوصی برخوردند که در همه آنها ردپایی از مرد مرموز وجود داشت.
آنان با شناسایی این مالباختهها و بررسی تصاویر به دست آمده از برخی محلهای سرقت کارآگاهان با انجام چهرهنگاری و بهرهگیری از سوابق مجرمان سابقهدار موفق به شناسایی یکی از تبهکاران قدیمی در زمینه کش روی و سرقت از اماکن به نام علیرضا 39 ساله شدند که در سال 93 نیز به خاطر سرقت به شیوه کش روی دستگیر و روانه زندان شده بود.
همزمان با ثبت اطلاعات "علیرضا " در سیستم جامع پلیس آگاهی به عنوان مجرم تحت تعقیب پایگاه یکم پلیس آگاهی، کارآگاهان اطلاع پیدا کردند که وی تحت تعقیب آنها چندی پیش و هنگام سرقت به شیوه "موبایل قاپی" با یک موتورسیکلت هوندا 125 مشکی، توسط کارآگاهان پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران دستگیر شده است.
با انتقال "علیرضا " به پایگاه یکم پلیس آگاهی، طعمههایش وی را به عنوان دزد اموال خود به ویژه گوشیهای تلفن همراهشان شناسایی و وی نیز به دهها سرقت به شیوه "کش روی" و همچنین "موبایل قاپی" به شیوه تک نفره، با استفاده از یک موتورسیکلت مشکی اعتراف کرد.
به گزارش خبرنگار تسنیم، در ادامه رسیدگی کارآگاهان موفق به شناسایی تعداد زیادی از طعمههای این مرد شدند و علی موشی که چارهای جز اعتراف و بیان حقیقت نداشت به سرقتهایش به روش کش روی و موبایل قاپی اعتراف کرد. با علی موش درباره شگرد سرقتهایش و خانوادهاش گفتوگو کردیم. او ادعا میکند اگر خانوادهاش رهایش نکرده بودند الآن اسم و عکسش همه جا نبود.
چرا دستگیر شدید؟
سابقه دارم. بار اولم نیست که دستگیر میشوم. دیگر همه مرا به عنوان یک مجرم سابقهدار میشناسند. باز هم سرقت کردم.
چی سرقت کردید؟
من موبایل دزد و لپ تاپ دزد هستم. مثلاً به کیف پول و کارت عابر بانک و دوربین کاری ندارم اما دستم به موبایل و لپ تاپ چسب دارد. ناذ خودآگاه موبایل و لپ تاپ میبینم وسوسه میشوم که بدزدمش.
از کی موبایل دزد شدی؟
خیلی وقت است. خب اوایل میترسیدم .خیلی دیر به دیر دزدی میکردم. از خانواده آبرو داری هستم همه ما را در محله میشناسند. اگر اسمم به عنوان دزد سر زبانها میافتاد خیلی بد میشد. از پلیس میترسیدم اما بعد دیگر برایم عادی شد.
نخستین بار کی دستگیر شدی؟
سال 87 بود که دستگیر شدم. بدون چشم پوشی هم رفتم زندان برای خاطر دو تا گوشی ناقابل 8 ماه زندان بودم بعد هم آزاد شدم.
بعد چه اتفاقی افتاد؟
هیچی. رفتم سر کار با گردن کج. خیلی آبروریزی خفنی بود برای من. بابام کاسب محل بود اصلاً رفتن زندان خیلی داغ بزرگی بود. آزاد شدم رفتم سر کار و همه چیز ردیف بود تا دو ماه. یک چیزهایی خودم یاد گرفته بودم توی زندان که خودتان میدانید آن همه مجرم از صبح تا شب تبادل اطلاعات دارند. یک چیزهای دیگری هم آنجا آموزش دیده بودم. این بار دیگر خیلی راحتتر دزدی میکردم.
مثلاً چطوری دزدی میکردی؟ شگرد خاصی داشتی؟
نه بابا. من درس که نخواندم. شگرد داشته باشم. پیک موتوری بودم. همه جا میرفتم. از مدرسه تا مطب و دانشگاه و اداره و دفتر کار. مثلاً بار میبردم مطب دندانپزشکی شیک میرفتم بالا تا دکتر یا منشی بار را تحویل میگرفتند تا بروند و پول کرایه را بیارند گوشیهای روی میز را برمیداشتم و بعد هم منتظر کرایهام میماندم. پول را هم میگرفتم و با خونسردی میرفتم پی کارم.
بار دوم چه سالی دستگیر شدی؟
سال 92 این بار دیگر 30 تا گوشی دزدیده بودم البته به حساب خودم. قاضی گفت: زیادتر دزدیدهای گفتم نه بابا سی تا بیشتر نبوده یک سال مرا فرستاد زندان این بار دیگر رسماً نابود شدم. چون بار اول خانوادهام فکر کردند که گول خوردم و اغفال شدم دو تا گوشی هم چیزی نبود. سابقه قبلی هم داشتم خانوادهام به کل مرا گذاشتند کنار نابود شدم.
یعنی چه اتفاقی افتاد؟
هیچی خانوادهام مرا طرد کردند. زنم طلاق گرفت بچهام من توی زندان بودم به دنیا آمد. زنم گذاشت رفت پی زندگی خودش. بابام از ارث محرومم کرده بود و به همه گفته بود که دیگر پسری به اسم علی ندارد. برادر و خواهرهام هم مرا از زندگیشان پاک کردند. یک سال حبس بودم آمدم بیرون دیگر هیچ پشتوانهای نداشتم. بنده خدا مادرم خیلی هوایم را داشت. آزاد که شدم موتور هم دیگر نداشتم. این بار رسماً دیگر دزدی میکردم که اموراتم بگذرد شانس آوردم که معتاد نبودم.
درآمدت چقدر بود؟
زیاد نبود. پول دزی که وفا ندارد. من گوشی میدزدیدم تاچ نو فقط جعبه نداشت. بعد گوشی را 200 تومان میفروختم به مالخر، مالخر یک دست رو سر وگوش آن میکشید میفروخت یک میلیون. این از گوشی آن چند مورد لپ تاپی هم که دزدیدم یکی را 500 تومان فروختم دو تای دیگر را هم 300 تا 380 تومان سر جمع در آمد ماهی دو میلیون تومان هم نبود.
با پولهایت چه کار میکردی؟
همهاش خرج میشد. خورد و خوراک و خرج مسافر خانه همه را میسوزاند. گفتم که خانوادهام مرا بیخیال شدند. کلاً من هم دیگر رویی نداشتم که بروم پیش آنها مادرم دورادور کمکم میکرد اما نمیشد دیگر خراب کردم مقصر هم خودم بودم.
چرا علی موش صدایت میکنند ؟
زمان ما همه لقب داشتند. مثل الآن سوسول بازی نبود. من تا قبل از سربازیم خیلی ریزه میزه بودم. رفتم سربازی هیچ کسی باورش نمیشد که 20 سالمه اندازه یک نوجوان 14 یا 15 ساله بودم. بچههای محل علی موش صدایم میکردند.
این بار چطور دستگیر شدی؟
من کار خودم را مثل همیشه انجام میدادم . بعد یک بار رفتم یک مدرسه حوالی نیاوران. وارد دفتر شدم دو تا گوشی روی میز بود یک لپ تاپ هر سه تا را پیچاندم و گذاشتم داخل کیفم چون هیچ کسی توی اتاق نبود. پول کرایه را هم گرفتم و رفتم بیرون دو سه هفته بعد رفته بودم یک بار دیگر را به دست صاحبش برسانم تا منتظر بودم کرایهام را حساب کنن روی میز یک روزنامه بود . یک دفعه عکس خودم را دیدم زدن توی روزنامه البته سیاه و سفید بود عکس و از مردم خواسته بودند که مرا شناسایی کنند. قلبم داشت از سینهام بیرون میزد اصلاٌ باورم نمیشد به خاطر دوتا گوشی اسم و عکسم را روزنامه کنند. شانس آوردم که جا و مکان نداشتم وگرنه همان روز دستگیر میشدم دو هفته از خانه بیرون نیامدم فکر میکردم همه دارند دنبال من میگردند. قلبم که آرامتر شد فکر میکردم آبها از آسیاب افتاده و دیگر کسی یادش نیست رفتم سر کار و دستگیر شدم. در آن دو هفته که خانهنشین شده بودم خیلی فکر کردم. من اصلاً متوجه دوربینها نبودم. فکرشم را هم نمیکردم که دوربینها این همه واضح تصویر بگیرند. بیرون آمدم به پلیس خبر دادند و دستگیر شدم.
پشیمان نیستی؟
هستم اما دیگر چارهای ندارم. الآن با 44 سال سن چه کار میتوانم انجام بدهم؟ بگویم پشیمان هم هستم فایدهای ندارد. بار دوم برای 30 تا موبایل سرقتی رفتم زندان. این بار که اسم و عکسم چاپ شده هر کسی که گوشیش رو برده باشند رو من اعتراف میکند. فکر کنم این بار 10 تا 12 سال شیرین برایم زندان ببرند. من دیگر فنا شدم. از خانوادهام خجالت میکشم. بابام را خیلیها میشناسند. پسرم بیچاره تا ابد انگ بابای دزدش را باید تحمل کند.
سرهنگ کارآگاه کرم یوسف وند، رئیس پایگاه یکم پلیس آگاهی تهران گفت: "با توجه به سوابق متعدد علی موشی در ارتکاب جرایم مختلف به ویژه کش روی از اماکن، اعتراف صریح متهم به دهها سرقت از شرکتهای خصوصی و همچنین موبایل قاپی و شناسایی متهم از سوی دهها مالباخته بازپرس خواستار انتشار تصویر وی شد تا طعمههایش به پایگاه یکم پلیس آگاهی تهران در اتوبان شهید صدر (مسیر شرق به غرب) – ابتدای خیابان شهید قلندری شمالی مراجعه کنند.
در همین رابطه:علی موش دستگیر شد