آشفتگی رسانهای به نام شبکههای اجتماعی
نیکلاس کار، تحلیلگر مشهور فناوری، معتقد است تغییرات رسانهای که از دهه هفتاد شروع شدهاند، باعث به وجود آمدن «آشفتگی رسانهای» شدهاند. در این وضعیت، چند شرکت بزرگ قوانین را طبق خواسته خودشان تعیین میکنند و کنترل ارتباطات عمومی و خصوصی را در دست دارند.
رسانههای اجتماعی ، ارتباطات دیجیتال، آشفتگی رسانهای ، کنترل ارتباطات عمومی و خصوصی،
شبکههای اجتماعی به جای آگاهی دادن به مردم، بیشتر باعث اختلاف، افراطگرایی و حتی نادانی شدهاند. با این حال، نیکلاس کار طرفدار ترس از فناوری نیست و معتقد است این مشکل، یک چالش اجتماعی است، نه تکنولوژیکی. او باور دارد که تاریخ رسانههای جمعی هم به ما نشان میدهد که چطور به این وضعیت رسیدهایم و هم راهحل خروج از آن را ارائه میدهد.
شبکههای اجتماعی؛ از آگاهیبخشی تا افراطگرایی
امروزه که درگیر بحثهای داغ و اغلب بینتیجه درباره نقش شبکههای اجتماعی هستیم، شاید جنجالهای قدیمی بر سر کمدیهای تند جرج کارلین بیاهمیت و حتی خندهدار به نظر برسد.
اینترنت همه محدودیتهای سنتی رسانهها را کنار زد و شرکتهایی مثل فیسبوک، گوگل و توییتر حجم عظیمی از محتوا را منتشر کردند که ۵۰ سال پیش حتی قابل تصور نبود. حالا موضوع بحث فقط چند کلمه رکیک نیست؛ بلکه این است که چه محتوایی باید در شبکههای اجتماعی پخش شود و چطور باید آن را کنترل کرد. این بحثها ریشه در اصول دموکراسی آمریکا دارد.
در میانه دهه هفتاد تغییرات بزرگی در رسانهها اتفاق افتاد. فناوریهای جدیدی مثل تلویزیون کابلی، تلفن همراه، کامپیوتر شخصی، اینترنت و شبکههای اجتماعی تمام قوانین قبلی درباره رسانهها را تغییر دادند. به جای کمبود کانالهای ارتباطی، حالا با شبکههای فیبر نوری مواجهایم که دسترسی بیشتری به اطلاعات فراهم میکنند.
رسانههای دیجیتال؛ شکستن مرزهای سنتی
دیجیتالی شدن باعث شد که انواع مختلف اطلاعات از یک شبکه مشترک منتقل شوند و مرز بین ارتباطات شخصی و عمومی محو شود. حالا گوشی موبایل میتواند همزمان نقش تلفن، رادیو، تلویزیون و صندوق پستی را داشته باشد. در شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک، مکالمات به حالت عمومی درآمده و برنامههای پخش عمومی بیشتر شبیه مکالمات شدهاند.
تاریخ رسانههای جمعی به ما نشان میدهد که چطور به وضعیت فعلی رسیدیم و چگونه میتوانیم از آن خارج شویم. با اینکه حالا فناوریهای گفتوگو و پخش عمومی به هم پیوستهاند، اما از نظر انسانی هنوز تفاوتهایی بین این دو وجود دارد. این تفاوت به ابزار ارتباطی نیست، بلکه به هدف کسانی که ارتباط برقرار میکنند، بستگی دارد.
شرکتهای رسانههای اجتماعی و پلتفرمهای تولید محتوا باید تحت قوانینی باشند که آنها را در برابر منافع عمومی مسئول کند و نتوانند به راحتی از مسئولیتهای خود شانه خالی کنند. مثلاً، تصمیم کنگره برای دادن مجوز به اپراتورهای رادیو بعد از فاجعه تایتانیک، هدفش این بود که مسئولان رسانهها مشخص و پاسخگو باشند. ما هم باید به دنبال برقراری نظارت مناسب بر رسانههای اجتماعی باشیم تا از منافع عمومی حفاظت کنیم.
لزوم نظارت بر شرکتهای رسانهای
قانون ارتباطات دیجیتال ممکن است پیچیده و پرتنش باشد و بسیاری از افراد قدرتمند ممکن است در برابر آن مقاومت کنند. این قانون همه مشکلات را حل نخواهد کرد، اما نباید تصور کنیم که رسانههای اجتماعی به تنهایی قادر به حل مسائل هستند. مشکل اصلی، چالش اجتماعی است، نه فقط فناوری. بدون نظارت مناسب، مشکلات موجود بدتر خواهند شد.
تاریخ به ما نشان میدهد که چگونه نهادهای عمومی و دمکراتیک در گذشته برای نظارت بر رسانهها در دوران سخت عمل کردهاند. اکنون نیاز به اراده قوی مردم است تا این نظارت را برقرار کنند.
*اقتباس از دیتاهای گزارش ترجمان با عنوان تاریخ رسانههای جمعی راهحلهایی پیش پای ما میگذارد. (منبع:تبیان)
- ۰۳/۰۶/۲۶