بانکداری الکترونیکی در گفت و گو با کارشناسان
شرکتکنندگان:
شرکت ملی انفورماتیک:
آقای مهندس مسیح قائمیان نایب رئیس هیأت مدیره و مدیر عامل
آقای دکتر مصطفی الهی عضو هیات مدیره
شرکت خدمات انفورماتیک:
آقای دکتر نجاتی رییس هیات مدیره
آقای مهندس اسد الله حسنی عضو هیات مدیره
انجمن شرکتهای انفورماتیکی
آقای مهندس سهیل مظلوم ـ رییس کمیته اطلاعرسانی و امور بینالملل
آقای مهندس امیرشهاب شاهمیری ـ دبیر تحریریه
تکفا- آقای مظلوم :
در آغاز لطفا، برای ورود به بحث، کمی درباره بانکداری الکترونیکی و وضعیت آن در جهان توضیح دهید.
آقای حسنی:
من فکر میکنم که بانکداری الکترونیکی سالها با معانی گوناگون در کشور ما بهکار رفته و خیلی روی مفاهیمش اجماع نبوده است. از نظر من، بانکداری الکترونیکی به این معنا است که فضایی ایجاد کنیم که کلیه عملیات بانکی مورد نیاز جامعه، بیشتر روی محیطهای الکترونیکی یا مجازی صورت گیرد، که از آن حالت سنتی شعبه و دادن خدمات رودررو به مشتری خارج شود.
در واقع در این شکل، بانک بیشتر یک موجودیت الکترونیکی دارد و نوع دسترسی شبیه به فضای اینترنت و شبکه است و مشتریان خیلی با پرسنل شعبه رودررو نمیشوند، بلکه از همان فضای ارتباطی برای دستیابی به خدمات خودشان استفاده میکنند.
درباره اینکه بانکداری الکترونیکی چقدر در سطح جهان محقق شده است، بهنظر من، هنوز خیلی به آنجا نرسیدهایم. یعنی حتی بانکهای معروف دنیا هم ترکیبی از سنتی و الکترونیکی عمل میکنند و تعداد کمی از بانکها الکترونیکی - بهمعنای واقعی کلمه - هستند و در فضای کاملا مجازی حضور دارند.
بهزودی فناوری، فضایی ایجاد میکند که در سطح جهان، تعداد شعبه و کارمند کاهشی چشمگیر خواهد یافت. اما این کار مراحلی دارد و بسترهای آن باید آماده شود؛ از جمله اینکه بهتدریج سعی کنیم که بانک یک موجودیتی فراتر از شعب فیزیکی خودش را پیدا کند و تا اندازهای به اتوماسیون دست یابد، که البته برخی به اشتباه، همین فضای مکانیزه را هم بانکداری الکترونیکی میگویند؛ در حالیکه مرحله اتوماسیون، پیشنیاز بانکداری الکترونیکی است.
همچنین، محل جغرافیایی بانک، شعبهها و دستگاههای فیزیکی موجود در بانک دیگر در فضای بانکداری الکترونیکی اهمیت چندانی برای خدمات دادن به مشتری ندارند. مشتری برای سرویس گرفتن از بانک خودش وابستگی جغرافیایی به یک محل خاص ندارد؛ بلکه با داشتن یک دستگاه الکترونیکی - مانند کامپیوتر شخصی و کیفی یا حتی موبایل - در هر نقطهای که هست، میتواند ارتباط برقرار کند و از خدمات بانکی برخوردار باشد.
در این فضا، دید کلی بانک بر پایه مشتریمداری است. مشتریان با هویت شخص مشتری شناخته میشوند و حسابهای وی تبعات این شناخت است. در حالیکه در بانکداری سنتی مشتری اصولا با حسابهایش شناخته میشود. این است که حتی اگر شما در یک شعبه بانک سنتی چند تا حساب هم داشته باشید و شماره حسابتان فراموش بشود، با نام شما نمیتوانند شماره حساب شما را دربیاورند. یعنی در عمل باید تمام حسابها جستوجو شود، تا به نام شما برسند.
همچنین برای مشتری یک تفاوت عمده دیگر هم میان بانکداری الکترونیکی و سنتی وجود دارد و آن عدم وابستگی به زمان است. یعنی در بانکداری الکترونیکی مشتری و بانک هر دو از محدودیت زمان در ارایه و دریافت سرویس آزاد میشوند و در 24 ساعت شبانهروز میتوان از خدمات بانکی برخوردار شد.
آقای قائمیان:
در واقع بانکداری مفاهیم خودش را دارد و الکترونیکی بودن، ابزاری برای بانکداری است. بانک هدفی مشخص دارد که در واقع تمرکز پول و تبادل پول با مردم و در نتیجه سودساختن است. بانکداری روشهای مختلفی دارد یکی از روشها، روش سنتی و کار روی کاغذ است. بحث مشتریمداری در روش سنتی هم هست، منتها وقتی حجم کار زیاد باشد، اجرایش سخت میشود. اینجاست که ابزارهای الکترونیکی بهکار میآید.
وقتی میخواهیم به مردم سرویسهایی را بدهیم، سرویس معانی مشخصی دارد. حال هدف این است که همان خدمات را در خانه به مشتری بدهیم و دیگر لازم نیست که حتما کسی بهعنوان کارمند بنشیند و با مشتری صحبت بکند و بهجای آن برنامهای آنجا میگذارید که این برنامه 24 ساعته کار میکند. اگر دستورالعملها خوب تعریف و مشخص شده باشد و بانکدار یا موسسه بداند که چه میکند، الکترونیکی کردنش بهنسبت آسانتر است.
البته باید بگویم که بانکداری دستی هم میتواند همه سرویسهای بانکداری الکترونیکی را بدهد. برای نمونه میتوان یک میز خدمات 24 ساعته در بانک دایر کرد یا مدارک را با پیک به خانهها فرستاد. اما خدماترسانی الکترونیکی همه اینها را ساده و سریع میکند.
سخن من این است که مرز این دو، در اینجاست که وقتی بهجای کارمند بانک با نرمافزار روبرو باشیم و یک سیستم متمرکز داشته باشیم، آنوقت بانکداری با پیشوند e معنی پیدا میکند.
بهنظر من هنوز تا آنجا راه درازی داریم، ولی برای اینکه به آنجا هم برسیم، قطعا بانکداری خودمان را باید مکانیزه و متمرکز کرده باشیم و ابزارهای الکترونیکی در آن بهکار گرفته باشیم.
آقای نجاتی:
فکر میکنم اگر به این بپردازیم که بانکداری الکترونیکی چگونه بهوجود آمده و الان چگونه بازارهای دنیا بانکداری را از سنتی به الکترونیکی تبدیل کرده، شاید مساله یک مقدار واضحتر شود.
سرویسهایی که در بانکهای پیشرفته ارایه میشود، سرویسهای بهنسبت تکامل یافتهاند و در کشورهای پیشرفته و صنعتی، بانکداران - برای ارایه خدمات بهتر و ارزانتر به مشتریانشان - ابزارهایی را درست میکنند.
برای نمونه، مراجعه یک مشتری به شعبه برای گرفتن پول، حدود 2/1 دلار برای بانک هزینه دارد اما همین سرویس از طریق ماشینهای خودپرداز، حدود 20 سنت و از طریق اینترنت حدود 10 سنت هزینه میبرد. بنابراین آنها در جهت ارایه سرویس بهتر و کم کردن هزینهها و رشد سود خودشان ابزاری را ابداع میکنند که به مشتریانشان سرویس بدهند.
ولی همانطور که آقای قائمیان و حسنی گفتند، نخست سرویس باید خوب باشد، سپس باید ببینیم که نحوه ارایهاش چگونه است و آیا به درد هر دو طرف میخورد یا نه؟ بهنظر من، بانکداری الکترونیکی یعنی اینکه نحوه ارایه خدمات، بهنفع مشتری و بانک الکترونیکی ارایه شود. حالا اگر این سرویسی که ارایه میدهید تکامل یافته نباشد، اگر آنرا الکترونیکی هم ارایه کنید، شاید سریعتر و ارزانتر بهدستش برسد؛ اما تکمیل شده نیست.
آقای مظلوم:
نکتهای که در سخنان آقای حسنی بود و جنابعالی هم به آن اشاره کردید، این است که وقتی بانکداری سنتی و الکترونیکی را با هم میسنجیم، آیا اینها مرز روشنی دارند و میتوان نقطهای را برای خروج از سیستم دستی و ورود به الکترونیکی شدن مشخص کرد؟
آقای نجاتی:
هماکنون در بانکهای ما خیلی چیز جدیدی اختراع نمیشود؛ یعنی آنچه که در کشورهای پیشرفته ساخته میشود - بسته به نیاز و امکانات ما - بهدست ما میرسد. دانش کامپیوتر یا بانکداری الکترونیکی در کشورهایی که از نظر صنعتی از ما پیشرفتهتر هستند، پدید آمده است، اما آنها هم چنین روزی را نداشتهاند که برپایی بانکداری الکترونیکی را جشن بگیرند؛ زیرا چنین مرزی وجود ندارد و نیز بسیاری از آنها - به عقیده خودشان - هنوز هم نمیتوانند بگویند که همه سرویسها را بهطور کامل الکترونیکی ارایه میدهند.
بنابراین ما هم چنین روزی را هم نخواهیم داشت که بگوییم: "ما امروز به بانکداری الکترونیکی دست یافتهایم!" اما شاید بتوانیم با برنامهریزی و زمانبندی، سریعتر بتوانیم از بانکداری سنتی به تمام اتوماتیک و سپس به الکترونیکی برسیم.
آقای قائمیان:
هنگامی که کسی در کشور ما در یک شعبه حساب باز میکند، بهدلیل اینکه امکان نقلوانتقال اطلاعات اندک است، او را مشتری آن شعبه میخوانند. بنابراین بهترین سرویسی که بانک میتواند برای وی ایجاد کند، این است که همه خدمات را داخل شعبه بدهد.
بهنظر من نخستین گام این است که ما بتوانیم فضایی را درست کنیم که یک نفر بهجای اینکه مشتری یک شعبه باشد، مشتری یک بانک باشد. این یک کار بزرگ است و در آن مکان جغرافیایی کمرنگتر میشود، اما هنوز هم نمیتوان آنرا بانکداری الکترونیکی نامید. اما به این کار هم چندان توجه اجرایی نمیشود، چون کارها بسیار گسترده شده است و محدودیتهای کاغذ و تلفن و اینگونه ابزارها، اجازه نمیدهد که بتوان تصویر، امضا و دیگر اطلاعات مشتری را با آنها جابهجا کرد و این کارها تنها با کامپیوتر شدنی است و این کارها را بدون الکترونیکیشدن نمیتوان انجام داد.
برای مشتری چندان مهم نیست که در شعبه یا بیرون از شعبه چگونه اطلاعات وی نگهداری شود. برای او این مهم است که به هر شعبه از آن بانک که برود وی را مشتری همان شعبه بدانند. آنوقت، این بحث پیش میآید که آیا میشود این کارها را غیرالکترونیکی و بدون استفاده از کامپیوتر انجام داد؟ که پاسخ آن منفی است! زیرا هنگامی که حجم کار بالا باشد، تنها کامپیوتر میتواند از پس آن کار برآید.
آقای حسنی:
ببینید یک نکته مهم و قابل توجه در اینگونه بحثهای مربوط به نیازهای اجتماعی و نحوه برآوردن آن این است که این روند یک روند دایمی است. نیازها همواره با توجه به شرایط اجتماعی ایجاد میشوند و بخشهای مرتبط جامعه هم راههایی را برای رفع این نیازها پیدا کرده، ارایه خدمات میکنند و این روند پایان ندارد که یک روز بگوییم امروز دیگر به شیوه گذشته ارایه خدمات نمیکنیم و وارد شیوه سراسر تازهای میشویم. تکنولوژیهای نو و کهنه، همواره با هم بهکار گرفته میشوند و این مفهوم نو و کهنه نیز همواره با کهنه شدن نو و آمدن تازهتر تغییر میکند. بنابراین نباید فکر کنیم بانکداری الکترونیکی هدفی است که به آن میرسیم و دیگر وظیفهمان تمام شده است و جشن میگیریم.
اما بهطور نسبی - با توجه به اهداف موسسات ارایه دهنده خدمات و در اینجا بانکها - همواره میتوان شاخصهایی را برای اندازهگیری میزان نزدیک شدن بههدف تعیین کرد که کار بسیار لازمی هم هست. البته بازهم باید توجه داشت که خود این شاخصها هم از نظر تعریف و هم از نظر تعداد کمی شاخص باید در مقاطع زمانی با توجه به بازخوردهای حاصل از دستاوردهای تکنولوژیکی و پیشرفت فعالیتها تجدید نظر و باز تعریف شود تا معنیدار باشد. ما شاخصهای پرشماری را در گزارشهای خود پیشنهاد کردهایم که در اینجا بهطور خلاصه به دو-سه مورد فقط اشاره میکنیم: برای نمونه، برای ارزیابی میزان دستیابی ما به بانکداری الکترونیکی، یک شاخص این میتواند باشد که نقلوانتقال وجه میان حسابها نیازمند به حرکت فیزیکی سند نگردد و برای مثال بگوییم که در طی دو سال، باید نقلوانتقال فیزیکی اسناد تا 50 درصد پایین بیاید و در سالهای بعد همینطور این کاهش را ادامه دهیم.
شاخص دیگر هم این است که مدیران بانک اطلاعات مربوط به مشتریان و بانک را - که امکان تصمیمگیری مدیریتی را فراهم میکند - بهصورت لحظهای در دسترس داشته باشند.
شاخص دیگر را میتوان اینگونه تعریف کرد که تصمیمات بانک برای ارایه خدمات نوین به مشتریان یا ایجاد تغییرات در خدمات گذشته، باید بهسرعت به همه مشتریان منتقل شود. اگر قرار شود که از هنگامی که یک بانک یک نوع حساب تازه معرفی کند، تا زمانی که مشتریان وی در سراسر کشور بتوانند از این حساب استفاده کنند، یک سال طول بکشد، یک سردرگمی برای بانک، کارکنان و مردم پیش میآید.
آقای شاهمیری:
البته بیگمان این مساله الکترونیکی شدن بانکداری، یک مساله بودن یا نبودن یا بله و خیر نیست که نقطهای معین را برای دستیابی به آن تعریف کنیم؛ اما همچون بسیاری از مسایل دیگر - مانند صنعتی شدن و سپس فراصنعتی و وارد عصر پردازش اطلاعات شدن - در این مساله هم میتوان گفت که آیا ما به این عصر رسیدهایم یا آیا ما الکترونیکی شدهایم، یا نه؟ بنابراین ما باید یک معیاری را در نظر بگیریم، که آن هم میتواند وضعیت برخی از کشورهای فراصنعتی اروپایی و آمریکایی باشد که ادعای برپایی بانکداری الکترونیکی را دارند.
با این وصف، ما کجای این طیف جای داریم؟ طیفی که یک سر آن بانکداری سنتی و سر دیگر بانکداری الکترونیکی است و بیگمان ثابت هم نیست و همواره با پیدایش راهکارها و ابزارهای تازهتر بانکداری، روشهای نوین الکترونیکی میآید و برخی از روشهای کهنهتر الکترونیکی را کنار میزنند. همچنین در این راه، جایگاه شرکت خدمات انفورماتیک چه بوده است؟
آقای الهی:
هرچند که ما الان به بانکداری الکترونیکی توجه میکنیم و این توجه بسیار هم خوب و لازم است، اما باید بدانیم این توجه، همه مشکلات ما را حل نمیکند.
هماکنون این احساس وجود دارد که تنها با مکانیزه کردن بانکها، ما به اهدافمان - یعنی ارایه سرویسهای گوناگون با استانداردهایی موجود در کشورهای پیشرفته - خواهیم رسید؛ اما اینگونه نیست! ما باید توجه کنیم که بانکداری ما باید به شکل اساسی متحول شود. پارامترهای بسیار مهمی در بانکداری هست که تا آنها متحول نشود، بانکداری الکترونیکی ما نتیجه مطلوبی نخواهد داشت. یکی از این پارامترها، مشتریمداری است؛ یعنی تا یک روحیه قوی برای محوریت مشتری در بانک وجود نداشته باشد، ما یک بانکداری امروزی را نداریم. صرفنظر از این که چه ابزاری را استفاده کنیم، که الکترونیکی باشد یا نه.
ریسکپذیری یکی دیگر از خصوصیات بارز بانکداری در سراسر جهان است. اگر ما این ریسکپذیری را نپذیریم و در بانک خودمان پیاده نکرده باشیم، یک بانکدار جدی نمیتوانیم باشیم. تنوع خدمات نیز همانگونه که اشاره شد، یکی دیگر از پارامترها هست. اگر ما آن دسته از خدمات فراوان بانکی مورد نیاز مشتریان را که الان در کشور وجود ندارد و در سایر کشورها عرضه میشود ارایه ندهیم، الکترونیکی کردن هم یک محدوده کوچک از کل خدمات مورد نیاز مشتریان را در بر خواهد داشت. امروز ما در شرایطی هستیم که هنوز بیشتر بانکها یک صورتحساب ساده را هم بهدرستی به مشتری نمیدهند. چیزی که در سایر کشورها خیلی قبل از بانکداری الکترونیکی با کیفیت خوب از طریق پست در اختیار مشتریان قرار میگرفته است.
وقتیکه ما در شرایطی هستیم که هنوز اینگونه مشکلات وجود دارد و بهشکل جدی در بستر خدمات متنوع بانکی قرار نگرفتهایم، بهطبع، هر چند هم به بانکداری الکترونیکی توجه کنیم، باز نمیتوانیم آن خدمات بانکی را که در خارج از کشور دیده، شنیده یا خواندیم، دریافت کنیم.
یکی دیگر از این کمبودها برخورد به نیازهای مشتری فعال است. یک بانکدار باید فعالانه بهدنبال ارایه خدمات باشد. اما الان بانکداری ما اینگونه است که مشتری به بانک میرود و خواهش میکند که کارش را انجام دهند و اغلب این کار از درخواست کردن تا به هدف رسیدن بسیار پرزحمت و وقتگیر هست.
برای نمونه در کشور ژاپن، 12 سال پیش نماینده یک بانک محلی به شرکت ایرانی مراجعه میکند، و با اسناد و مدارک درباره درآمدها و هزینههای شرکت گزارش میدهد که ما میدانیم، وضع مالی شما اینگونه است و با توجه بهآنکه محل شرکت شما اجارهای است و ما اطلاع داریم که در این نزدیکی، زمینی هست که چنین شرایطی دارد و طبق بررسی ما اگر شما این زمین را بخرید و بسازید این مقدار هزینههایش میشود و شما میتوانید پس از این مدت مشخص، اینقدر صرفهجویی کنید. همه را با اعداد و ارقام نشان میدهد و بعد اعلام میکند که ما آمادگی داریم به شما وام بدهیم!
این خصوصیتی است که بانکهای ما ندارند. همه جای دنیا، بانکداران فعالانه دنبال مشتریشان میروند و همواره با نامه از طریق پست سنتی و یا پست الکترونیکی در میان مشتریان بازاریابی میکنند و وقتیکه مشتری پا در شعبه میگذارد، وی را دعوت میکنند که این سرویسها را هم میتواند بگیرد و شاید این نیز یکی از دلایلی است که بانکهای آنها سودآور هستند و بانکهای ما زیانده.
اگر ما یک بانکداری متعارف و متداول دنیا را در سیستم بانکیمان نداشته باشیم، هرچند هم که رفتهایم و برخی از عملیات را بهشکل الکترونیکی انجام دادهایم، باز نمیتوانیم بگوییم که ما به بانکداری نوین رسیدهایم؛ زیرا زیربنای آنرا نساختیم. البته این مطالب بدین معنا نیست که نباید کوشش همه جانبه برای الکترونیکی کردن بانکداریمان بکنیم اما برای رسیدن به استانداردهای بینالمللی در ارایه خدمات بانکی باید به بسیاری از مسایل زیربنایی در بانکها - که به برخی از آنها اشاره شد - توجه کنیم تا بتوانیم نتایج مورد انتظار مردم و مسوولان را از الکترونیکی کردن عملیات بانکها بگیریم.
البته آنها که وضعیت بانکداری ما را در ده سال گذشته میدانند، آگاهند که مسوولان سیستم بانکی و مدیران بانکها زحمات زیادی برای حل مشکلات زیربنایی بانکها کشیدهاند؛ که جای قدردانی دارد، اما کارهای زیادی نیز هنوز باقیمانده که باید انجام شود.
آقای مظلوم:
اجازه بدهید که به 10 سال پیش برگردیم؛ به آنجا که شرکت خدمات انفورماتیک آغاز بهکار کرد. در آن زمان به نظر میرسید که در دنیای بانکداری، یک تغییراتی در شیوهها در حال رخدادن است. در آن هنگام تصمیم گرفته شد که یک سازمانی درست کنند به نام شرکت ملی انفورماتیک و بعدا شرکت خدمات انفورماتیک، تا آنها از این تغییراتی که در شیوه سرویسدهی انجام میشود، بهره ببرند و عقبماندگی در تکنولوژی را بهنوعی جبران کنند.
در این 10 سال به شرکت خدمات انفورماتیک بهعنوان شرکتی که بههرحال مجری اتوماسیون بانکها بوده نگریسته شده؛ و حالا شما میگویید که نظام بانکداری ما از اول غلط بوده است و باید برویم بانکداریمان را درست کنیم. آیا شما این قدرت را نداشتید که از همان اول بگویید که با این که ما یک کامپیوتر روی میز ادارات یا شعبهها بگذاریم، بانکداریمان درست نخواهد شد؟!
بهعبارت دیگر، اتفاقاتی در دو دهه گذشته افتاد و 10 سال پیش مدیران ارشد ما را به این تصمیم رسانید که برای آنکه بتوانند اتوماسیون را در بانکها شکل دهند، شرکتهایی مانند ملی انفورماتیک را با همکاری دادهپردازی درست کند و شرکتهای متخصص کامپیوتر و بانکداری با هم بنشینند و این مساله اتوماسیون بانکها را حل کنند. حالا در این 10 سال چگونه پیش رفتهاید؟
آقای قائمیان:
ما نمیتوانیم بگوییم که کارهای فعلی را انجام ندهیم و برویم یک بانکداری را طراحی کنیم، بعد دومرتبه مکانیزهاش کنیم، نه؛ ما یک پروسهای داریم که در جریان است و نخست باید آنرا بهینه کنیم و مسیر بهینه کردنش باید طوری باشد که به هدفی بهتر برسیم. در یک زمانی، ما اگر سخن از اتوماسیون در شعبهها میگفتیم، منظورمان این بود که حداکثر یک LAN در شعبه بگذاریم و بزرگترین بحثمان این بود که سیستمعامل و LAN چگونه باشد؟! اما در نهایت تمام هدف این بود که ما در شعبه یک ابزار سادهای که حسابداری حسابپسانداز را انجام دهد، بگذاریم تا کارها آسانتر شود.
اما یک شعبه زیرمجموعه کوچکی از یک بانک است. در داخل یک شعبه چند متری، گرداندن صندوق چندان کار سختی نیست، اما وقتی میخواهیم آنرا از یک شعبه به شعبه دیگر بفرستیم، سخت میشود. ما در آن زمان، مرز بانکداری را درون یک شعبه گرفته بودیم و سیستم کند پستی که نامههای ما را ردوبدل میکرد، ما را با مشکل روبرو کرده بود.
آن بحثی که آقای حسنی گفتند که مدیر بانک نیاز دارد بداند که در مجموعهاش چه میگذرد، درست است. در برخی از بانکها مدیر گزارشهای تجمیعی را پس از 6 ماه میتوانست دریافت کند. یعنی مدیرعامل بانک دارد تصمیم میگیرد، اما اطلاعاتش مربوط به 6 ماه پیش است، پس یک تصور بسیار ضعیفی از کار دارد. خوب، نخستین گامی که در آن مقطع میبایست برداشته میشد، این بود که این مشکل رفع شود.
مشکل دیگر هم نقل و انتقال پول بوده است. یعنی کسی که میخواست پولش را از شعبهای در یک شهر به شعبهای در شهر دیگر جابهجا کند، در بدترین شرایط تا 45 روز دیده شده که زمان ببرد. بههمین دلیل بود که برخی ترجیح میدادند که خودشان به محل بانک بروند و چک را وصول کنند!
نخستین کار ما این بوده است که این سرویسها را بهبود بخشیم. این بهبودی هم زمانی اتفاق میافتاد که این اتصالات، تنها داخل یک شعبه نباشد و میان شعبههای یک بانک هم باشد. فاز بعدی هم باید اتصالات میان بانکهای گوناگون و بعد، بین موسسات مختلف باشد. یعنی پس از مرحلهای ما توانستیم بگوییم که این مشتری، مشتری یک شعبه از یک بانک نیست، مشتری شبکه بانکی است و هرجا مراجعه کند پولش را میتواند از شبکه بانکی دریافت کند و امیدواریم روزی برسد که چندان مهم نباشد که به بانک مراجعه کرده یا بیمه یا هتل یا هر جای دیگر؛ همهجا بتواند به حسابش دسترسی داشته باشد.
فاز اول کار، اتفاق افتاده و دستکم در برخی از بانکها یک سیستم متمرکزی است که نقل و انتقال وجوه میان آنها بیش از نیم دقیقه طول نمیکشد. پس ما آن 45 روز را یک کاهش جدی دادهایم. حال شما اینرا بانکداری الکترونیکی یا چیز دیگر بنامید، اصل مطلب این است که امکان این که یک مشتری در شعبههای گوناگون کشور بتواند پولی را با سرعت جابهجا کند، با چنین مکانیزمی بهوجود بیاید.
در این راه ما مشکلات ارتباطی و آموزشی و غیره داشتیم و با ترفندهایی آنها را حل کردیم. این رشد در یک بازه زمانی طولانی نخست در بانک ملی اتفاق افتاد، چندان آسان نبود؛ اما در بانک صادرات تندتر اتفاق افتاد، زیرا آنها از تجربیات بانک ملی استفاده کردند و بانک سوم هم بههمین ترتیب. پیشرفت کار، یک مقدار مربوط به مدیریت داخلی میشود و مقداری هم به دانش افراد و هم اینکه وقتی یک کاری در کشور رخ میدهد، بعد دیگران میفهمند که میشود آن کار را کرد.
رویهم رفته ما به یک مرحله از کار رسیدیم که نقلوانتقال وجوه و گردش اطلاعات مشتری را از یک شعبه فراتر ببریم و وی را مشتری یک بانک کنیم و این را الان در دو- سه هزار شعبه ارایه میدهیم و به اندازه کافی هم استوار است و حسابهای بانکی بههم نخورده است. وقتی مدیر میخواهد برای این حسابها تصمیم بگیرد، دیگر لازم نیست از 6 ماه قبل فکر کند و پایان هر روز حسابها را میبیند.
البته کارهای دیگری نیز وجود دارد که مقیاس بزرگتری دارد و آن، اتصال بین شبکه بانکی است. این کار یک تکهاش ابزارهای کامپیوتری و یک تکهاش ابزارهای بانکی است. یعنی برای مثال، اتصال ما و خارج از کشور، یک تکهاش ابزارهای و یک تکه دیگرش هم روشهای نقلوانتقال وجوه است؛ اینکه چگونه ارز میتواند تبدیل شود و اینگونه امور. اینها چیزهای جانبی است که نمیشود فقط با یک ابزار آنرا حل کرد. گام بعدی هم، بهنظر من اتصال موسسات دیگر به شبکه بانکی است. یعنی اول ما به یک شبکه بانکی ارتباط داشته باشیم، بهگونهای که هر کس که بههر جای شبکه بانکی مراجعه کرد، سرویس دریافت کند و در مرحله بعد بگوییم نهفقط به شعبه بانکی بلکه بههمه موسسات و ادارات متصل گردد. البته این کارها را امروزه تجارت الکترونیکی میخوانند.
اما ما این گام بعدی را هنوز کم داریم. ما با شبکه شتاب توانستهایم که بانکها را بههم وصل کنیم اما بقیهاش دیگر مانع فنی ندارد و فقط باید توسعه یابد. یعنی وقتی که ما نشان دادیم که 5 تا بانک را میشود بههم وصل کرد، پس چند هزار شعبه را هم میشود وصل کرد؛ فقط توسعه میخواهد. گام بعد هم این است که موسسات دیگر هم به بانک وصل شوند. بهگونهای که هر فرد را بهعنوان یک مشتری بشناسد و هرجا که وی مراجعه کرد، خودش و حسابش شناخته شود و بتواند با آن کار کند.
الان دیگر کمبود ابزارهای کامپیوتری نیست، چون ابزارهایش را ما نشان دادهایم که کار میکند و ابزار فقط گوشهای از کار است. بخش دیگر، رویهها است، که من تاکید میکنم بدون بانکداری الکترونیکی نمیتوان بدان دست یافت.
پس در مجموع از این سه گام که برشمردم، ما یک گام را برداشتیم، گام دوم را نشان دادیم که میشود پیمود، گام سوم هم مانند همین است؛ منتها دیگران هم باید درگیر شوند و کار فقط مربوط به بانکداری الکترونیکی نیست.
آقای نجاتی:
در پاسخ به پرسش آقای شاهمیری که فازهای مختلف اتوماسیون یا الکترونیکیکردن چه است و الان بانکهای کشور در چه فازی هستند و همچنین کارهایی که شرکت خدمات - از زمانی که ایجاد شده - انجام داده، چیست؟
هرچند که در واقع خط مشخصی میان این ها نیست، اما اگر بخواهیم فازها را بهطور خلاصه بگوییم، همانطور که آقای مهندس قائمیان هم اشاره کردند، فاز اول، پروسه اتوماسیون و کامپیوتری کردن شعب بانکها تا گرفتن و ثبت اطلاعات است. این عملیات بانک را تسریع میکند و این کار در بیشتر بانکها انجام شده است، منتها کار به شعبه ختم نمیشود؛ اطلاعات باید به مرکز برسد و هماکنون نیز اگر نقل و انتقالی هم میان دو شعبه بانک هست، در برخی مواقع با کندی بسیار انجام میشود و بین یک روز تا چند هفته - بهخاطر اینکه بین برخی شعب اتصال و ارتباط مخابراتی وجود ندارد - طول میکشد، اما بههر حال بیشتر شعب بانکهای ما در سطح شعبه، اتوماسیونشان را انجام دادهاند.
مرحله دوم اتوماسیون بانکی این است که سیستمهای مرکزی داشته باشیم، تا دیگر در سطح شعبه کار نکنیم و در سطح بانک کار کنیم. برای همین همه شعب به یک سیستم مرکزی که کلیه اطلاعات حسابهای مشتریان در آنجا متمرکز شده وصل میشوند و مشتری دیگر نیاز ندارد که فقط به شعبه خودش مراجعه کند و در هر شعبهای، همه سرویسها را میگیرد.
تمرکز اطلاعات اولین بار توسط شرکت خدمات انفورماتیک پیشنهاد شده و متاسفانه چندسال طول کشید تا میان بانکها پذیرش عمومی پیدا کند. در این فاز بانک ملی نزدیک به 1200 شعبهاش را به این روش اتوماسیون کرده و از این سیستم - که نامش را سیبا گذاشتهاند - استفاده میکند. بانک صادرات هم در نزدیک به 750 شعبهاش این کار را انجام میدهد و آن هم سیستم سپهر است.
بانک کشاورزی نیز حدود 300 شعبهاش را به این سیستم - به نام سیستم مهر - وصل کرده است و از آن استفاده میکند. بانکهای خصوصی کارآفرین و پارسیان هم از آغاز در تمام شعبشان از این سیستم استفاده میکنند. بنابراین وضعیت کنونی بانکهای ما اینگونه است و اکثر دیگر بانکها هم از همان سیستم نگهداری حساب مشتریان در شعب خودشان استفاده میکنند.
اما درباره وضعیت شرکت خدمات انفورماتیک، از هنگامی که تاسیس شده، باید گفت که این شرکت از هنگام تاسیس، هدفش این بود که پیشنهادی به بانکها بدهد و در راستای اتوماسیون برایشان امکاناتی را فراهم بیاورد. هیچ اجباری و انحصاری هم در این کار وجود نداشته است؛ اما بهخاطر اینکه این شرکت تنها شرکتی است که این محصولات را دارد، میتوانیم بگوییم در حال حاضر از نظر توان، قابلیتها و تجاربش در کشور از دیگران جلوتر است. اگرچه فعالیتها و کارهای خوب و ارزندهای توسط برخی دیگر از شرکتها انجام شده و یا در حال انجام است.
دو سال نخست طرح، صرف این شد که یک استراتژی برای این شرکت تهیه شود، که چه کارهایی باید انجام بدهد. محصولات بانکی مشخص شد که تقریبا یک طرح اتوماسیون اقتباس شده از کشورهای پیشرفتهتر بود؛ زیرا آنان نمونههای عملی این کار را دارند. البته ما خودمان هم مدلهای نظری دیگری داشتهایم، اما چون سیستم بانکی با پول مردم در ارتباط است، نمیتوانیم همیشه از سیستمهای نظری که نتیجه عملی خود را در مقیاسهای بزرگ نشان ندادهاند، استفاده کنیم.
این طرح بخشهای گوناگون داشت. بخشی از طرح این بوده که محصولاتی تهیه، فارسیسازی و بومیسازی شده است. همچنین سیستم مخابراتی که نیاز بود تا این سیستمها را بههم وصل کند، هم تهیه شد و این بهخاطر آن بود که سیستم مخابراتی ما جوابگو نبود. یعنی با مطالعاتی که انجام شد به این نتیجه رسیدیم که اهدافی برای خودشان داشتند که طرح ما در آن اهداف و برنامهها اولویت چندانی نداشته است. پس ما وادار شدیم که آن امکانات مخابراتی را هم خودمان بهوجود بیاوریم. کار با سیستم ماهوارهای را هم پس از دو سال آغاز کردیم و به ارایه سرویس به بانکها پرداختیم.
شرایط آن زمان ما بسیار دشوار بود و بانکها بهسختی جلو میآمدند و عیب و ایرادهایی هم از سیستم ما میگرفتند؛ اما بهواقع خودشان نیز محصولات زیادی نداشتند که ارایه دهند. سرانجام مدیران بانک ملی شجاعتی از خود نشان دادند و با دید بازی که داشتند، پیش آمدند و آن باعث شد که 1200 شعبه بانک ملی زیر پوشش این سیستم برود، اما متاسفانه با تغییرات مدیریتی، این سیستم در بانک ملی توسعه پیدا نکرد. اما بانکهای دیگر - مانند بانک صادرات - پیش آمدند و از این محصول استفاده کردند.
در 8 سال گذشته هم ما مشغول پیادهسازی این سیستمها در بانکهای مختلف بودهایم و منتظر مشتریهای جدید هستیم، تا شاید بخواهند این سیستم را پیاده کنند. آخرین مشتری ما بانک صنعت و معدن بوده که بهتازگی کار اتوماسیون آنرا آغاز کردهایم. بههرحال، این محصول در کشور ما وجود دارد و فارسی هست و جواب داده است. سیستمهایی مانند بانک ملی که در سیستم سیبا بیش از یک میلیون و 200 هزار عملیات سیبا در روز دارد، از این محصول استفاده میکنند؛ بانک صادرات،کشاورزی، کارآفرین و پارسیان هم شبیه به همین کار میکنند.
اما باید توجه کرد که شرکت خدمات یک طرف قضیه است. طرف دیگر بانک است که باید بخواهد و قرارداد ببندد و اجازه دهد شرکت به وی ارایه خدمات نماید. اگر بانکی استقبال نکند چه میتوان کرد؟
آقای مظلوم:
حالا شاید وقت آن باشد که به بحث انحصارگری وارد شویم. بههرحال خدمات انفورماتیک زیر نظر بانک مرکزی است و پیش از آنکه وارد بورس شود، تا چندی پیش سهام عمدهاش متعلق بهبانک مرکزی بوده است و الان هم شاید باشد. اما نکته اینجاست که بانک مرکزی رییس همه بانکها است و یک شرکتی هم درست کرده که آن هم به بانکها میگوید باید کارهایتان را به من بدهید؛ آنها هم چارهای ندارند و بهناچار کار را بهشما واگذار میکنند. و اگر مقاومتی هم میکنند، شاید از ترس این است که استقلال خودشان را از دست بدهند.
حال مسالهای که وجود دارد این است که بانک مرکزی که ناظر بر همه بانکها است، خودش هم آمده اینجا مجری طرح هم میشود. این انحصار نیست؟
آقای الهی:
شرکت ملی انفورماتیک در گذشته متعلق به بانک ملی و شرکت دادهپردازی بوده است. در سال 71، مصوبهای در مجمع عمومی بانکها گذرانیده شد و در آنجا پیشبینی گردید که یک مجموعهای تحت نظارت بانک مرکزی کار اتوماسیون بانکها را سر و سامان دهند. محورهای اصلیاش هم اتوماسیون و بهینهسازی روشها و دستورالعملهای بانکها بوده است. در اجرای این مصوبه، بانک مرکزی با همفکری و پیشنهاد بانک ملی، از بستر این شرکتی که از قبل دادهپردازی و بانک ملی داشتند، استفاده کرده است. این شرکت به بانک مرکزی منتقل شد.
اما اول اینکه این شرکت در عمل در آن محورهای اصلی که از جمله وظایف اصلی بانکدار شمردم، هیچ وظیفه، مسوولیت و اختیاری نداشته است و آنها چیزهایی بوده که طبیعتا باید بانکها به آن میپرداختند و امروز هم باید بپردازند. شما بقیه دنیا را ببینید که خدمات بانکداری - جدای بحث الکترونیکی کردن آن - در 10 سال گذشته چگونه تغییر کرده و در کشور ما چه شده است؟ غیر از حساب جاری و پسانداز و کوتاهمدت و بلندمدت، ما چه خدمات متنوع جدیدی ارایه میکنیم و آنها چه خدماتی دارند؟ و در تنوع وکیفیت ارایه خدمات و آن محورهای اصلی که آنها زیرساخت و زیربنای این خدمات هستند، در سالهای اخیر آنها چه کردهاند؟
در آن زمینهها که بهطبع این شرکت هیچ وظیفه و اختیاری نداشته، در رابطه با اتوماسیون هم اگرچه این مصوبه گذرانیده شده، اما هیچوقت این شرکت در چارچوب قوانین اختیارات خاصی پیدا نکرده که حتما بتواند این سیستمها را در بانکی پیاده کند. واقعیتش هم این است که اولین بانکی که خودش تصمیم گرفته با این شرکت - در چارچوب آییننامههای خودش - قرارداد ببندد، بانک ملی بوده که آنهم حدود چهارسال پس از تصویب این مصوبه بوده است. مدیران بانک ملی هم اینگونه تصمیم گرفتهاند که خودشان در سطح دنیا به همراه کارشناسان شرکت نرمافزارهایی را انتخاب کردند تا در بانکشان پیاده شود. از بخش انفورماتیک بانک ملی، از بخش سازمان و روشهای بانک و از اعضای هیات مدیره و مدیرعامل بانک در مراحل انتخاب نرمافزار ها مشارکت گسترده داشتند. بخش سازمان و روشهایش و افرادی از بخش انفورماتیک اینها را بررسی کردند و در نحوه بومیسازیاش نقش موثر و فعالی داشتند و زحمات زیادی کشیدند که همه با علاقه، دلسوزی و وظیفه شناسی همراه بود؛ نه با اجبار ناشی از انحصار.
حتی بانک صادرات هم که از نظر زمان عقد قرارداد دومین مشتری بزرگ شرکت است با یک فاصله 8 ساله پس از مصوبه و پس از 4 سال از قرارداد بانک ملی - یعنی وقتی که نتایج اتوماسیون بانک ملی آشکار شده - و پس از اینکه بانک صادرات با چند شرکت دیگر کارهای دیگری انجام داده که از نظر خودش به نتیجه مطلوب نرسید و وقتی سیبا فراگیر شد پس از بررسیها و مطالعات کارشناسی و حتی آزمایش بر روی توان پاسخگویی و قابلیتهای نرمافزارها تصمیم گرفتند که از سیستمهای شرکت خدمات استفاده کند. اعتقاد به گزینش درست و اراده مدیریتی و کارشناسی این بانک و زحمات پرسنل آن در ستاد و صف برای پیادهسازی موفق و سریع سیستمها درآن بانک نیز نقش کلیدی داشته است.
بانک کشاورزی و بانکهای خصوصی هم بعد تصمیم گرفتند و آنرا اجرا کردند که آنها هم هیچ اجباری نداشتهاند. حتی بانکهای خصوصی هم - بهدلیل تعداد شعبه کمتر - نرمافزارهای شرکت را خیلی جامعتر در شعبههاشان پیاده کردند؛ در صورتیکه از جیب خودشان میپرداختند و بدون هیچ اجبار دولتی این تصمیم را گرفتند. پس واقعیت این است که هیچگونه انحصار و اجباری بهطور عملی روی فعالیتهای شرکت وجود نداشته است.
باز شاهد دیگر این است که بسیاری از بانک رفتند کارهای دیگری در رابطه با اتوماسیون خود کردند. بانک سپه مناقصه بینالمللی گذاشت که البته جمع نشد و بیشتر سیستمهایش را کادر فنی و زحمتکش خودش نوشته است. بانک ملت پروژههایش را به شرکتهای دیگر از جمله شرکت وابسته به خودش داده و بانک رفاه هم پروژههایش را به شرکت دادهپردازی واگذار کرده، بانک تجارت هم خودش سیستمهایش را توسعه داده و یا تهیه کرده و حتی در مناقصههایی که گذاشته بود، نرمافزارهای شرکت خدمات انفورماتیک و دادهپردازی را هم رد کرد و از خارج کشور نرمافزارهایی را برگزید. دیگر بانکها نیز با شرکتهای خصوصی دیگر قرارداد بستند. بههرحال همه بانکها زحمات زیادی برای اتوماسیون خود کشیدهاند. اما چون بانکهای ما از نظر تعداد شعب نسبت به استانداردهای بینالمللی بزرگ هستند، انجام هر کاری زیاد طول میکشد.
بههر حال این ذهنیت انحصار یک ذهنیت سراسر غیرواقعی است. این ذهنیت از یک مصوبه ناشی شدهاست که مجمع عمومی بانکها - که صاحب سهم بانکها هست - این مصوبه را گذرانیده، اما هیچگاه اجرا نشده است. حتی بانک ملی هم که سالها بعد از مصوبه تصمیم گرفته با شرکت خدمات انفورماتیک عقد قرارداد کند، نه به استناد مصوبه، بلکه براساس ضوابط خود و مصوبات کمیسیون معاملات خودش اکثر تجهیزاتش را تهیه کرده و باز هم غالباٌ مناقصه گذاشته است. همه فعالیتهای یاد شده بانکها نیز که با دیگر شرکتهای بخش خصوصی و دولتی انجام شده، پس از تصویب مصوبه مذکور بوده است و بنابراین نمیتوان گفت انحصاری در کار بوده است.
آقای مظلوم:
پس یعنی بانکها برای عقد قرارداد با شرکت خدمات انفورماتیک ترک تشریفات کردند...
آقای الهی:
در اغلب موارد ترک تشریفات نکردهاند، مناقصه گذاشتهاند؛ بسیاری از کارهایی که شرکت انجام داده - مانند همین بخشی که بهتازگی با بانک صادرات انجام داده - در قالب مناقصه بوده است. بانک صادرات برای تهیه VSAT مناقصه گذاشته و از میان 3 شرکت، خدمات انفورماتیک در آن برنده شده است. حتی بانک ملی هم که قرارداد اصلی را با شرکت دارد، شاید سهچهارم کل تجهیزات و ابزارهایی را که برای اتوماسیونش میخواسته، از جای دیگر خریده است؛ دیگر بانکها هم که بهمقدار بسیار بیشتر.
بنابراین اگر میپرسید آیا انحصار واقعی وجود داشته؟ نه به هیچوجه وجود نداشته است! ای کاش این مصوبه اصلا هیچوقت به تصویب نمیرسید که این همه در این سالها ما پاسخگوی کاری که انجام نشده، باشیم. شرکت خدمات انفورماتیک از بابت این مصوبه، همیشه تنها ضربه خورده است. خوشبختانه این مصوبه هم بهتازگی لغو شده است و امید است این چماق انحصار نیز از سر شرکت خدمات انفورماتیک برداشته شود!
آقای نجاتی:
فکر میکنم پرسش آقای مظلوم باید از بانکها این باشد که آیا انحصار وجود داشته است یا نه؟ از دو حال خارج نیست اگر انحصار وجود داشته، پس این همه بانک - بهجز آن بانکهایی که گفته شد برای بخشی از امور اتوماسیون خود با شرکت خدمات انفورماتیک قرارداد بستهاند - چرا قرارداد امضا نکردند و کار اتوماسیون خود را خیلی سریعتر پیش نبردند و همآنهایی که امضا کردند چرا بسیاری از کارهای دیگرشان را با شرکتهای دیگری انجام دادند. اگر هم انحصار وجود نداشته، چرا باز هم این کار اتوماسیون اینقدر طول کشید و سریعتر از این از طریق دیگران انجام ندادند؟
اگر تصور شود که مجبور بودند با شرکت کار بکنند، که 10 سال فرصت داشتند چرا نکردند؟ و اگر مجبور نبودند و این شرکت محصولاتش مناسب نبوده، بالاخره از یک جای دیگر میتوانستهاند تهیه کنند.
آقای حسنی:
در سال 71 که مصوبه مجمع عمومی بانکها ابلاغ شد، 10 تا بانک تحت پوشش دولت داشتیم؛ فقط یکی از آنها در سال 75 یعنی بانک ملی با شرکت وارد کار شدند. در سال 78 همچنان فقط بانک ملی با شرکت خدمات قرارداد اتوماسیون داشته است. بعد از صدور مجوز موسسات مالی و اعتباری خصوصی، موسسه مالی و اعتباری کارآفرینان آن زمان و بانک کارآفرین فعلی، به انتخاب خودش وارد عقد قرارداد با شرکت شده و این سیستم 7 سال پس از مصوبه مجمع عمومی آنجا پیاده شده است.
بانک بعدی بانک صادرات است. در بهمن سال 79 یعنی 8 سال بعد از مصوبه و بعد از اینکه سیستم سیبا و سیستم بانک کارآفرین بهخوبی و بدون اشکال عملکردشان را نشان دادند با شرکت عقد قرارداد کرده است. بانک بعدی هم بانک کشاورزی است. در 28 اسفند سال 1379 عقد قرارداد کرده یعنی 8 سال بعد از مصوبه و بهعنوان سومین بانک دولتی و بعد از آن هم بانک پارسیان است، بهعنوان بانک خصوصی در سال 80. هماکنون که سال 82 است، از 10 بانک دولتی بهاصطلاح مجبور، فقط 3 تا بانک با شرکت کار کردهاند. 7 تا بانک به هیچوجه فعالیتی در زمینه سیستمهای شرکت خدمات انفورماتیک با شرکت خدمات نداشتهاند. پس چگونه میتوان گفت مجبور بودهاند بصورت انحصاری با شرکت خدمات کار کنند؟
دکتر الهی:
در تکمیل این مساله بگویم که پس از لغو این مصوبه، باز هم بانک صادرات و بانک صنعتومعدن عقد قرارداد کردهاند و حتی بانک ملی تنها از یکچهارم کل نرمافزارهای شرکت خدمات استفاده کرده است؛ در صورتیکه اگر به عملکرد بانک خصوصی کارآفرین نگاه کنیم، استفادهای وسیعتر از سیستمهای شرکت خدمات داشته است.
نکتهای که با این مقدمه میخواستم بگویم، این بوده است که بههرحال این شرکت در سطح دنیا نرمافزارهای مختلفی را در زمینههای گوناگون و براساس روشهای علمی انتخاب کرده است. در همه این زمینهها متن برنامه کامپیوتری این نرمافزارها را به همراه خود نرمافزارها خریده است و تسلط بسیاری به متن این برنامهها پیدا کرده است. در دنیای بسیار متحول انفورماتیک - که میبینید هر روز چند شرکت ورشکست میشوند - اگر تسلط این شرکت به این نرمافزارها نبود، الان سیستم بانکی دچار مشکل جدی شده بود؛ چون بسیاری از این شرکتها ممکن است امروز در صحنه بینالمللی نباشند یا کسان دیگری آن را خریده باشند.
روشهای انتخاب این نرمافزارها اینگونه بوده است که ما با مشاوران خارجی در 50 کشور این نرمافزارها را بررسی کردیم و از بین آنها با روشهای بسیار دقیق علمی آنها را امتیازبندی و انتخاب کردهایم. انتقال تکنولوژی بسیار عالی انجام شده، بهطوریکه بسیاری از پیشبینیهایی که در زمان خرید برای استفاده از آموزشها یا کمکهای کارشناسی آنان میشد، در حال حاضر دیگر مطرح نیست. بنابراین مبالغی که به خارجیها پرداخت شده، بخش کوچکی از آن مبلغ قرارداد اولیه بوده است.
هماکنون شرکت خدمات انفورماتیک مجموعه کاملی از تمام نرمافزارهای بخش بانکداری الکترونیکی را در اختیار دارد. حتی در زمینههایی مانند تسهیلات عقود اسلامی که در دنیا وجود ندارد، در قالب همان نرمافزارهای وارد شده، نرمافزارهایی با همان استانداردها نوشته شده است و همینطور در زمینه بانکداری اینترنتی و بانکداری در خانه (Home Banking) و غیره. نرمافزارهایی که الان وجود دارد، نه تنها نیازهای بانکها را پوشش میدهد، بلکه بسیاری قابلیتهای دیگر هم دارد که هنوز بانکهای ما این خدمات را ارایه ندادهاند.
دلیل تحت فشاربودن شرکت در آن زمان، این بود که چرا ما اصلا از نرمافزارهای خارجی استفاده کردهایم؟ و مدعیان میگفتند که ما در کشور توان نوشتن آنها را داشتیم. همیشه منطق ما بر این بوده که در شرکت بهترین جوانان برنامهنویس کشور را داریم. ولی مشکل ما این نیست که C++ یا Java بلد نیستیم. مشکل ما این است که بانکداری نوین امروز را میخواهیم در قالب این نرمافزارها بیاوریم. اگر برنامهنویسان ما بانکداری سی سال پیش دنیا را که در کشور موجود است در برنامههایشان پیاده کنند، چه کمکی به تحول بانکداری الکترونیکی در کشور کردهایم؟
برخلاف مقاومت شدیدی که ما در رابطه با تغییر نرمافزارها داشتیم، بههرحال چون مشتریانمان پافشاری میکردند، مجبور بهاین کار شدیم، چون آنها کارفرما بودند و ما پیمانکار. مجبور بودیم به اینکه نرمافزارها را براساس نیاز آنها تغییر دهیم. بسیاری از تغییراتی که روزهای اول از ما خواستند، بعدا خودشان متوجه شدند که روشهای بینالمللی بهتر بوده و دوباره همآنها را پیاده کردیم.
در رابطه با مخابرات، مشاورینی را انتخاب کردیم که از خود شرکت مخابرات، بخش خصوصی و دانشگاه بودند و از آنها دو سوال کلیدی کردیم:
1- آیا مخابرات کشور در یک بازه زمانی قابل قبول جوابگوی نیازهای اتوماسیون بانکی کشور است؟
2- اگر نیست، آن تکنولوژی که ما باید انتخاب کنیم چیست؟
پاسخ سوال اول بسیار مفصل است اما بهطور خلاصه جواب مشاوران از جمله مشاوران وزیر وقت آن زمان مخابرات که در این کمیته بودند، این بود که اولویتهای مخابرات بهگونهایی است که پاسخگوی نیازهای شما نخواهد بود. پاسخ دوم این بود که تکنولوژی جدید VSAT برای بسترهایی که زیرساخت مناسبی ندارند و از نظر جغرافیایی پراکنده هستند، بسیار مناسب است. شما میتوانید بهسادگی در هر زمان در هر نقطه از کشور آن را نصب کنید و چند ساعت بعد آن را با همه سرویسهای داده و صدا و تصویر به هر محل که میخواهید وصل کنید.
ما شبکهای ایجاد کردیم، انتقال تکنولوژی کردیم و خوشحال هستیم که امروز نه تنها آن شبکه را کاملا اداره میکنیم و نه تنها آن شبکه را برای خودمان و دیگران از جمله مخابرات در داخل کشور تعمیر میکنیم، بلکه پایانههای آن را از نو طراحی نموده و ساختیم و جایزه تحقیق و توسعه خوارزمی را 2 سال پیش برای طراحی و ساخت VSAT گرفتیم و در بانک صادرات 300 عدد از آنها را پس از تولید داخلی نصب کردیم.
در زمینه بهینهسازی دستورالعملهای بانکی هم با صرف 25 هزار نفر ساعت آنچه که ما احساس کردیم، وظیفه ما است انجام دادیم. ما کلیه روشها و دستورالعملها?-----
EXTENDED BODY:
- ۸۴/۰۲/۱۲