داستانهایی از فریب دختران در دنیای مجازی
هشدار پلیس و تحلیلگران اجتماعی: آسانترین راه آشناییهایی که به سقوط دختران میانجامد فشردن چند کلید رایانه یا تلفن همراه در خلوت و تنهایی است.
خانم دبیرهای مدارس دخترانه از سرگذشتهای غمناک و عبرتآموز دختران دانشآموزی پرده برمیدارند که در غفلت والدین، سادهدلانه پای در قلعه پرفریب و نیرنگ و سقوط گذاشتهاند و در دامهای شیطانی گرفتار شدهاند. شگفتآور این که بسیاریشان، رمز قفل دروازه این قلعه را با فشردن چند کلید تلفن همراه یا رایانه گشودهاند؛ دروازهای که در آن سویش، عنکبوتهای زهرآگین، تارهای اسارت را گستردهاند و در کمین شکار نشستهاند... به عبارتی دیگر، سرگذشت محنتبار اینگونه دختران نشان میدهد سریعترین و آسانترین راه آشناییهایی که به سقوط دختران سادهدل میانجامد، فشردن انگشت بر چند کلید رایانه یا تلفن همراه در خلوت تنهایی است.
خانم صدیقه ابراهیمی، کارشناس ارشد ریاضی و دبیر دبیرستان دخترانهای در منطقه شمال تهران از میان سرگذشت شاگردانش به ماجراهای دخترانی اشاره میکند که به دلیل بیتوجهی و بیمهری و عدم کنترل و نظارت صحیح یا محدودیتهای بیش از حد و خفقانآور والدین، از طریق تلفن همراه و آشناییهای مجازی، محبت و آرامش را در محیط بیرون از خانواده جستوجو کردهاند و در دام گرفتار شدهاند. خانم ابراهیمی میگوید: دختری در مقطع دوم دبیرستان تحصیل میکرد که از شاگردان باهوش و درسخوان بود. این دختر به دلیل بیمهری و محدودیت بیش از حد خانوادهاش، از طریق تلفن همراه و چت کردن، برای پر کردن خلاء عاطفی، جذب وعدهها و محبتهای کاذب جوانی شد. این دختر، در ارتباط پنهانی با پسر مورد علاقهاش، باردار شد و به همین دلیل مهر فساد اخلاقی به پرونده تحصیلیاش خورد و از مدرسه اخراج شد. پس از این اتفاق، دختر نگونبخت از خانوادهاش هم طرد شد و پس از 6 ماه متوجه شدیم جوان فریبکار هم طردش کرده و او در فرار و دربه دری جنیناش را سقط کرده است.
** اول والــدیـــــن، بعـد فــرزنـــــــدان
جواد جاویدنیا جامعهشناس میگوید: گاهی خود والدین تکلیفشان با وضع فرهنگی جدید جامعه مشخص نیست و مبنایی برای شیوه زندگیشان ندارند. مثلاً یک مادر فردی باحجاب است اما دخترش خیلی آزاد رفتار میکند و رفتارشان با هم متفاوت است. این موضوع نشاندهنده آن است که خود مادر نسبت به رفتارش اعتقادی ندارد، زیرا نتوانسته است فرزندش را نسبت به این موضوع قانع کند.
اگر تشکلها و سازمانهای فرهنگی صدا و سیما و مدارس برنامهریزی فرهنگی دقیقی داشتند اکنون خود بزرگترها راه صحیح و غلط را یاد میگرفتند و به فرزندانشان آموزش میدادند. امروزه افراد جامعه در روابط و برخوردهای اجتماعی بسیار سلیقهای رفتار و عمل میکنند به همین دلیل نسل گذشته نمیتوانند نسل جوان را اقناع کنند که کدام شیوه صحیح است.
خانوادهای موفق است که بصیرت کاملی در راه و روش انتخابش داشته باشد و معتدل و میانه در هر زمینهای برخورد کند. اگر یک شیوه فرهنگی تثبیت شود باید در همه جا چه خانواده و چه مدرسه و صدا سیما و سینماها و همه نهادهای اجتماعی، همان شیوه ترویج شود. مثلاً: وقتی در سینما روابط آزادانه دختر و پسر را نشان میدهند که مانند دو دوست اجتماعی در کنار یکدیگر مینشینند و از هر مقولهای حتی ازدواج حرف میزنند عیب نیست، اما اگر در جامعه دختر و پسری کنار هم بنشینند و کار خلافی انجام ندهند، نیروی انتظامی برخورد میکند. این به آن معناست که نهادها و تشکلهای فرهنگی هم با هم اتفاق نظر ندارند. چرا دختران و پسران جوانی که در شرف ازدواج هستند از ازدواج گریزانند؟ چرا انگیزه ازدواج در میان جوانان کمرنگ شده است؟
جواد جاویدنیا میگوید: سختگیریهای خانوادهها در امر ازدواج، تجمل گرایی، چشم و همچشمی خانوادهها و مشکلات اقتصادی منجر به کاهش امر مقدس ازدواج شده است و به همین دلیل جوانان (دختر - پسر) از طریق تلفن - اینترنت و دوستیهای خیابانی و... به عنوان وسیله ارتباطی سهل و آسان و سریع به آشنایی و ارتباط میرسند و در این راه دامهایی گسترده میشود و سرگذشتهای غمناک رقم میخورد.
این جامعهشناس میگوید: دختر و پسری که به سن بلوغ میرسند و نیاز جنسیشان شکوفا میشوند، مانند تنگ شیشهای در دست والدین میمانند که باید خانوادهها این تنگ شیشهای حساس و شکننده را به سلامت از گردنههای سخت روزگار به مقصد برسانند و از دامهای شیطانی محفوظ نگهدارند. والدین باید بدانند میزان جهیزیه، تجملات، پول و ثروت مهمتر است یا جلوگیری فرزندان از آسیبهای اجتماعی. دختران جوان هم باید آگاه باشند و به هر فردی که به وی پیشنهاد ازدواج میدهد اعتماد و اطمینان نکنند و در رابطههایشان بایدها و نبایدها را مدنظر قرار دهند.
سمانه شهباز/ مشاوران مدرسه و بزرگترهای فامیل با والدین این دختر صحبت کردند تا دختر آسیبهای بیشتری نبیند و پدر و مادرش وقتی متوجه شدند که در این موضوع خودشان هم مقصر هستند و تنها گذاشتن فرزند، او را به راههای بدتری کشانده و صدمات روانی زیادی دیده، پذیرفتند که دخترک را پناه بدهند و از او حمایت کنند.
خانم صدیقه ابراهیمی به ماجرای زندگی شاگردی دیگر اشاره میکند و میگوید: دختر 16 سالهای به دلیل این که یکی از چشمانش مشکل داشت، همیشه از طرف خانوادهاش تحقیر میشد. این دختر به دلیل بیتوجهی و تحقیر اطرافیانش همیشه منزوی و گوشهگیر بود، تا این که در مسیر مدرسه با پسری کم سن و سال آشنا شد و در تماس تلفنی به رابطهشان عمق بیشتری دادند تا این که پس از مدتی فهمید که از او باردار شده است.
تا چند ماه هنوز خانواده این دختر پی به ماجرا نبرده بودند چون همیشه دخترک در اتاقش، در انزوا به سر میبرد و کسی به او توجه و محبتی نمیکرد تا این که نتوانست به این زندگی ادامه دهد و خود را دار زد تا این لکه ننگ را پاک کند. جالب این است که خانواده این طفل معصوم تا زمان مرگ دخترشان متوجه بارداری فرزندشان نشده بودند و پس از تحویل جنازه به پزشکی قانونی متوجه شدند دلیل خودکشی دخترشان چه بوده است.
صدیقه ابراهیمی به خبرنگار شوک گفت: متأسفانه حوادث تلخ و ناگواری رخ میدهد که خانوادهها هم در این امر بیتقصیر نیستند.
وقتی والدین سرگرم کار خودشان هستند و توجهی به فرزندان نمیکنند و آنها را تحت کنترل قرار نمیدهند احتمال چنین حوادث تکاندهندهای بهوجود میآید.
در گذشته اگر دختران میخواستند جایی بروند حتماً زیر نظر والدین بودند، اما اکنون خانوادهها فرزندان را با یک تلفن همراه یا رایانه به حال خود رها کردهاند و همینکه دیر رفتن به خانه و آزادیهای بیش از حد برای فرزندانشان تکرار میشود هر حادثه ناگواری ممکن است پیش بیاید. والدین باید یک حد وسط و میانهای برای نظارت و توجه به فرزندان فراهم کنند، نه بیش از حد فرزندان را محدود کنند که از محیط خانه خسته و گریزان شوند و محبت فرد دیگری آنها را جذب کند و نه بسیار آزادشان بگذارند که کنترل آنها از دستشان خارج شود.
این خانم دبیر به تلفنهای همراه و لپتاپهایی اشاره میکند که در سنین پائین و بدون کنترل لازم در اختیار دختران و پسران قرار میگیرد و باعث تماسها و ارتباطهای ناسالم میشود.
خانم دبیر میگوید: بهتر است چنین امکانات و وسایلی در سنین بالاتر که فرزندان از لحاظ عقلی رشد کردهاند و خوب و بد را از هم تشخیص میدهند در اختیار دختر و پسر قرار بگیرد. چون متأسفانه گاهی از افراد استفادههای نامناسبی از تلفن همراه، بلوتوث، پیامک و... میکنند که مشاهده برخی از تصاویر و مطالب در رفتار فرزندان تأثیر منفی میگذارد و اگر قبح این مورد بریزد دیگر امری عادی تلقی میشود. اگر هم والدین چنین امکاناتی را در اختیار دختران و پسرانشان قرار میدهند حتماً بر کارها و رفتارهایشان نظارت داشته باشند و آنها را تحت کنترل نامحسوس خود قرار دهند.
** دخترانی در دادگاه
پرده اول زندگی سارا:
دختر رنگ به چهره نداشت، ترس در تمام وجودش رخنه کرده بود و وقتی نگاهش با نگاه پدر تلاقی پیدا کرد سرش را پائین انداخت. هنوز داغ سیلی پدر را روی صورتش احساس میکرد. انگار همین دیروز بود. در راه بازگشت از مدرسه به خانه، پسری سر راهش سبز شد که ادعا میکرد از او خوشش آمده است. سارا قدمهایش را تندتر برمیداشت، اما پسر دستبردار نبود. دیگر نفسش به شماره افتاده بود. ایستاد و به پسر گفت دست از سرش بردارد و به راه خودش برود، اما او سمجتر از این حرفها بود... چند روز گذشت، تا این که تصمیم گرفت موضوع را با خانوادهاش در میان بگذارد. تا عصر آن روز با خود کلنجار میرفت که چگونه اتفاقات چند روز اخیر را برای پدر و مادرش بازگو کند. سرانجام دلش را به دریا زد و ماجرا را تعریف کرد. اما بعد از آن روزهای سختی را پشت سر گذاشت. در اتاقش حبس شد و به مدت چند روز اجازه رفتن به مدرسه را نداشت. به همین خاطر از کرده و گفتهاش پشیمان بود و همیشه حسرت میخورد و به خود میگفتای کاش من جای دوستم شیرین بودم.
سارا با یادآوری خاطرات گذشته در افکارش غرق شده بود که با شنیدن صدای قاضی به خود آمد:
- دخترم قضیه چطور اتفاق افتاد؟
اما نمیدانست از کجا شروع کند و چه بگوید. شرمگین از کردهاش، سر به زیر انداخت و نگاهش به دستبندی افتاد که به مچ دستهایش قفل شده بود و زیر فشار حلقه دستبند، سوزش زخمی را احساس میکرد که پس از بریدن رگ دست، در بیمارستان بخیهاش زده بودند. به گریه و با بغض فرو خوردهای در گلو جواب داد:
من اشتباه کردم و پشیمانم آقای قاضی. اما خانوادهام مانند من مقصرند. همیشه آرزو داشتم با خانوادهام دوست باشم و هر اتفاقی را که میافتد برایشان تعریف کنم، اما از این حرفها علیه خودم به عنوان یک گناهکار استفاده میکردند. اینطور بود که بهخاطر گناه نکرده گرفتار شدم. آنها هیچ وقت نخواستند به درد دلها و مشکلات و خواستههایم اهمیت بدهند همیشه فکر میکردند همین که از لحاظ مالی تأمین میشوم کافی است. اما من پول نمیخواستم احتیاج به محبت و توجه داشتم. پدر و مادرم همیشه مرا محدود میکردند اجازه رفت و آمد با هیچ کدام از دوستانم را نداشتم و از رفتار والدینم مقابل دوستانم خجالت میکشیدم. با هر سختی که بود دیپلمم را گرفتم و خانهنشین شدم. از محیط خانه خسته شده بودم و راه به جایی نداشتم. همدمم یک صفحه مانیتور و دوستان مجازیام شده بودند...
کارشناسان و محققان آسیبهای اجتماعی معتقدند: فضای مجازی و استفاده آسان از اینترنت آن هم بدون نظارت و کنترل خانوادهها میتواند آثار سویی بر رفتار و عملکرد فرزندان و جوانان بویژه دختران نوجوان باقی بگذارد و حتی در برخی موارد این فضای مجازی در دنیای ارتباطات، آینده آنان را تباه میکند.
گاهی دختران و حتی پسران با یک صفحه مانیتور در منزل و پشت میز کار اتاقشان، سریع و آسان به دنیایی پا میگذارند که پر از آدمهای رنگارنگ و دامهای پرخطر است. در شبکههای اجتماعی و چترومها، گاهی افرادی با هویت مجعول و انگیزه فریب و اغفال با جوانان ارتباط برقرار میکنند و وقتی نقاب را از صورتشان برمیدارند که دیگر دیر شده است. بیشتر اینگونه فریبکاران کسانی هستند که به عنوان پیامآور خوشبختی و سعادت، برای دختران در دنیای مجازی چهره پنهان میکنند.
کارشناسان معتقدند امروزه با پیشرفت فناوری و تکنولوژی، ارزشهای سنتی به تدریج رنگ میبازند که این امر محصول اثرات فناوری نوین به ویژه فضای مجازی است.
به گفته آنان در چنین فضایی تسلطی بر تربیت و نظارت نوجوانان وجود ندارد. به همین دلیل خانوادهها باید نقش بسیار مهمی در این رابطه داشته باشند و آگاهانه برخورد کنند.
همه این معضلات و گرفتاریها گریبانگیر سارا شده بود. سختگیریهای بیش از حد خانواده و غفلت سارا باعث شده او به جای حضور در دانشگاه و ادامه تحصیلات، در دام فریب نوجوانی در پس پرده دنیای مجازی گرفتار شود.
شاید اگر دقت بیشتری میکرد و آگاهانه با موضوع روبهرو میشد اکنون به جای ندامت و پشیمانی در کنار خانوادهاش احساس شادی و شعف داشت.شاید اگر خانواده این دختر جوان بیشتر مراقب اعمال و رفتار سارا بودند به جای حضور در دادگاه حالا در کلاسهای دانشگاه نشسته بود و یا خوشبختی واقعی را تجربه میکرد.
** در دادگاه
سارا در ادامه صحبتهایش به قاضی دادگستری میگوید: در غفلت والدینم از طریق شبکههای اجتماعی با دوستان زیادی آشنایی پیدا کردم تا اینکه با پسری به اسم امید دوست شدم. او ظاهراً بسیار مهربان و شوخطبع بود و به مرور زمان ارتباطمان بیشتر شد. امید با وارد شدنش در زندگیام، آیندهام را پرامید و آرزو کرده بود. وقتی از زندگیام برایش حرف میزدم با علاقه به آن گوش میداد و همیشه میگفت به خواستگاریم میآید و با هم زندگی خوبمان را شروع میکنیم.
چندین بار پنهانی قرار گذاشتیم و همدیگر را دیدیم. آنقدر به او وابسته شده بودم که هر چه میگفت گوش میدادم.
امید چندین بار به بهانههای مختلف از من درخواست پول کرد و من که او را همسر آیندهام میدانستم هر چه میخواست در اختیارش قرار میدادم. اما هر بار که از او میپرسیدم چرا مرا با خانوادهاش آشنا نمیکند بهانه میآورد و بداخلاق میشد و من سکوت میکردم.
سارا که بغض راه گلویش را بسته بود سرش را پائین انداخت و خاموش ماند. پس از چند لحظه با دستان دستبندزدهاش گونههای اشکآلودش را پاک کرد و ادامه داد: یک روز امید با کلی شادی گفت آماده شوم چون قرار است مرا نزد مادرش ببرد تا عروسش را ببیند من که بسیار خوشحال بودم با امید به خانهشان رفتم ولی هیچکس در آن خانه نبود...ای کاش میمردم اما حالا من زنده ماندهام و سیاهبختی همه آرزوهایم را بر باد داده است.
سید حسن حسینی، جامعهشناس در این خصوص میگوید: متأسفانه زنان و دخترانی هستند که با وعدههای فریبنده از طریق دنیای مجازی مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند. تحقیقات و مطالعات نشان میدهد دختران و زنانی که طعمه افراد هوسران میشوند کسانی هستند که در خانوادهای از همگسیخته توأم با خشونت و یا محروم از مهر و عاطفه پرورش یافتهاند.
اکثراً خانوادههای معتادان و افرادی که از لحاظ فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی در سطح پائینی قرار دارند، زمینه بروز حوادث و مشکلاتی را برای فرزندانشان فراهم میکنند. البته باید به این نکته نیز توجه کرد دخترانی که در این گونه موارد تن به ازدواج هم بدهند، گرفتار حوادث و مشکلات ناگواری میشوند.
** دختران فراری
سرهنگ کارآگاه رحیم فرزام، رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ درباره این خبر با اشاره به لزوم نظارت بر رفتار فرزندان از سوی والدین گفت: «نظارت بر رفتار فرزندان به هیچ عنوان به معنای ایجاد محدودیت در رفتار و فعالیتهای اجتماعی نوجوانان از سوی والدین نیست بلکه به معنای هدایت صحیح آنها و ارائه توصیهها و مشاورههای مناسب است.
وی با اشاره به برخی آسیبهای اجتماعی موجود در شبکههای اجتماعی مجازی میگوید: «با توجه به نوع ارتباطات در شبکههای اجتماعی مجازی، برخی افراد فرصت طلب سر راه دختران نوجوان دام میگسترند که میتوان سرگذشت غمانگیز اینگونه دختران را در میان پروندههای دختران فراری جستوجو کرد. بهتر است والدین در خصوص عضویت فرزندان در این شبکههای اجتماعی و نحوه استفاده آنها از این شبکههای مجازی دقت بیشتری داشته باشند.»
سیدحسن حسینی در اینباره میگوید: دخترانی که با فشارهای محیطی، اقتصادی و خشونتهای فیزیکی و ... والدین روبهرو میشوند کسانی هستند که با نخستین پیشنهاد ازدواج از سوی یک پسر، اسیر رؤیاهای خود میشوند و بدون اطلاع خانواده و خواستگاری رسمی، با هم فرار میکنند و به زندگی پنهانی میپردازند، اما چنین ازدواجهایی دوام و بقایی ندارد.
متأسفانه در جامعه ما تبعیض میان دختران و پسران در خانوادهها بلایای زیادی را سر دختران آورده است، چون همیشه دختران هستند که آسیب میبینند اما باید بدانیم اگر کاری اشتباه است باید برای پسر هم اشتباه و خطا باشد. مثلاً اگر پسری با چند دختر رابطه داشته باشد، والدین چندان توجهی نمیکنند اما برای دختران، آشنایی با یک پسر فاجعهای در پی خواهد داشت.
این جامعهشناس به خانوادهها توصیه میکند: والدین باید اطلاع داشته باشند که در دنیای امروز گفتمان با فرزندان باعث احساس اطمینان و صمیمیت میان فرزندان و آنهاست. محیط خانه باید آنقدر گرم و صمیمی باشد که دختر و پسر، هر اتفاقی که میافتد را اول با خانوادهاش در میان بگذارد بعد با دوستانش اما اکنون شاهد آن هستیم که خانوادهها آخرین کسانی هستند که در جریان اتفاقات و ماجرای فرزندانشان قرار میگیرند.
مهدیس کامکار روانپزشک میگوید: تبعیض جنسیتی میان زن و مرد باعث بروز مشکلاتی از جمله، سرقت، اغفال دختران و حتی گاهی قتل هم میشود.
در شرایطی که دختر به عنوان جنس دوم شناخته میشود و باید صبر کند تا انتخاب شود باید منتظر چنین فجایعی هم بود.
** اشاره به یک زندگی موفق پرده دوم، زندگی شیرین
شیرین پس از اتمام کلاس دانشگاهش با اشتیاق فراوان راهی خانه شد. طبق عادت همیشگیاش کنار والدینش نشست و همه ماجراهای روز را برایشان تعریف کرد.
پدر و مادرش هم مانند یک دوست مهربان به صحبتهای دختر 24 سالهشان گوش میدادند. وقتی شیرین از آشناییاش با پسر جوان میگفت چهرهاش گلگون شد. والدین که به احساس دخترشان پی برده بودند از او خواستند تا با پسر جوان آشنا شوند. مدتی گذشت و خانواده شیرین و مهدی با هم ارتباط برقرار کردند.
پس از تحقیقات، آئین رسم و رسوم روز عروسی این زوج جوان مشخص شد.
به گزارش روزنامه ایران جواد جاویدنیا، جامعهشناس میگوید: برخی از افراد به بهانههای مختلف از جمله وعده ازدواج، دختران سادهلوح را به دامهای شیطانی میکشانند و با ابراز علاقه دروغین آنها را فریب میدهند و اگر فرزندان در محیط خانه احساس آرامش و امنیت را نداشته باشند و نتوانند به والدینشان اعتماد کنند و ماجراهایی را که برایشان اتفاق میافتد، بازگو کنند و از این موضوع بترسند، قطعاً حوادث ناگواری در کمین این دختران قرار میگیرد.
اگر فرزندان در محیطی پرورش و تربیت یابند که از همان ابتدا به خانوادهشان اعتماد داشته باشند و آنها را دوست صمیمی خود بدانند در سنین بلوغ و بالاتر هم، هرگاه با مشکلی مواجه شوند با کمک و راهنمایی خانواده، آن را حل میکنند. در این صورت آنها از گزند صیادان شیاد در امان میمانند.
همچنین، سختگیری و محدودیتهای افراطی و آزادیهای بیش از حد و بیبندوباری هر دو منجر به آسیبهای اجتماعی میشود و خطر برای فرزندان به حساب میآید.
- ۹۱/۱۰/۲۷