دیدگاههای رئالیسم نو دربارۀ هوش انسانی و مصنوعی
عباس پورخصالیان - مارکوس گابرییِل، فیلسوف آلمانی و از بنیانگذاران مکتب «رئالیسم نو»، دیدگاههای مهمی درباره وجود تفاوتهای اساسی میان هوش انسانی و هوش مصنوعی دارد. او معتقد است که هوش انسانی به طور ذاتی متفاوت از هوش مصنوعی است
و این تفاوتها باعث میشوند که هوش مصنوعی هرگز نتواند به سطح هوش انسانی دست پیدا کند یا جایگزین آن شود. برخی از عقاید اصلی و اساسی او در این زمینه عبارتند از موارد زیر:
1. ناتوانی هوش مصنوعی در درک معنا: مارکوس گابرییِل بر این باور است که هوش انسانی به دلیل آگاهی و تجربهی خودآگاهانهای که دارد، میتواند معنا و هدف را درک کند؛ اما هوش مصنوعی اساساً قادر به درک معنا و مفاهیم نیست، زیرا فقط دادهها را پردازش میکند بدون این که تصور و تجربهای واقعی از آنها داشته باشد.
2. آگاهی و خودآگاهی انسانی: مارکوس گابرییِل معتقد است که آگاهی و خودآگاهی، ویژگیهایی هستند که مختص انسان اند. او بر این باور است که هوش مصنوعی حتی با پیشرفتهترین الگوریتمها نیز قادر نخواهد بود خودآگاه شود، زیرا خودآگاهی نیازمند تجربه ذهنی و درک شخصی خاصی است که انسانها به طور کلی از چیستی و چرایی و چگونگی آن بیخبرند و لذا هیچ مهندس رباتیک و هیچ نرمافزارنویسی نمیتواند آگاهی و خودآگاهی انسان و روح و روانش را به هوش مصنوعی منتقل کند.
3. اخلاق و ارزشهای انسانی: به نظر مارکوس گابرییِل، انسانها نه تنها دارای دانش و خرد، بلکه حامل ارزشها، اخلاقیات و احساسات هستند که در زندگی و تصمیمگیریهای آنها نقش دارند. هوش مصنوعی، اما، از این تواناییهای اخلاقی و ارزشمدارانه برخوردار نیست و نمیتواند بهطور واقعی تفاوت میان درست و نادرست را تشخیص دهد یا درک کند.
4. خلاقیت و توانایی خلق معنا: مارکوس گابرییِل استدلال میکند که خلاقیت انسانی فراتر از محاسبات و رایانش صرف است. انسانها میتوانند بهطور مداوم ایدهها و مفاهیم جدید خلق کنند و فراتر از الگوهای مشخص گام بر دارند. اما هوش مصنوعی محدود به دادههای ورودی و الگوریتمهای از پیش تعریف شده است و نمیتواند به معنای واقعی، خلاق باشد.
5. تصمیمگیری در شرایط مبهم: مارکوس گابرییِل معتقد است که یکی از ویژگیهای منحصر به فرد هوش انسانی در مقایسه با هوش مصنوعی، خلاقیت و توانایی تصمیمگیری در شرایط مبهم و نامشخص است.
6. ذاتاً جایزالخطا بودن و داشتن تمایل به انحراف از معیار: به عقیدۀ مارکوس گابرییِل، انسانها بر خلاف سیستمهای هوش مصنوعی که فقط منطقی عمل میکنند، میتوانند عملکردی غیر منطقی و عمداً یا سهواً پُرخطا داشته باشند؛ نقصی که جوهره هوش انسانی را تشکیل میدهد.
7. هوش مصنوعی، مکمل هوش انسانی است و نه جایگزین آن: در نهایت اینکه مارکوس گابرییِل باور دارد که هوش مصنوعی به دلیل داشتنِ قدرت پردازش دادهها و انجام وظایف پیچیده با سرعت و دقت بالا، در بهترین حالت میتواند به عنوان ابزار یا مکمل برای توانمندیهای انسانی عمل کند، اما توانایی لازم را ندارد که بهطور کامل جایگزین ذهن و هوش انسانی شود. بهطور کلی، مارکوس گابرییِل بر این باور است که هوش مصنوعی هرگز نمیتواند جایگزین هوش انسانی شود، زیرا این دو اساساً از لحاظ ماهیتی متفاوتاند و انسان به دلیل آگاهی، خودآگاهی، خلاقیت و ارزش مداری، جایگاهی ویژه و برتری نسبت به هوش مصنوعی دارد و همواره خواهد داشت.
• نمونههایی از فیلسوفان پیرو رئالیسم نو در جهان
مارکوس گابریل تنها فیلسوف معاصری نیست که به برتری هوش انسانی نسبت به هوش مصنوعی باور دارد بلکه در اروپا، آمریکا و آسیای شرقی (ژاپن و چین) فیلسوفانی هم هستند که رویکردهای مشابهِ دیدگاههای مارکوس گابرییِل دارند. برخی از این فیلسوفان عبارتند از نمونههای زیر:
- گراهام هارمن (Graham Harman): فیلسوف آمریکایی شاغل در مؤسسۀ معماری کالیفرنیای جنوبی که از بنیان گذاران رئالیسم تأصُلی (Speculative Realism) و «هستی شناسی شیءگرا» (Object-Oriented Ontology یا OOO) است و در رابطه با فناوری و هوش مصنوعی، نگاهی انتقادی به محدودیتهای آگاهی ماشینی و عقایدی مشابه مارکوس گابریل در بارۀ هوش انسانی و هوش مصنوعی دارد.
- مائوریسیو فِرّاریس (Maurizio Ferraris): فیلسوف ایتالیایی که به نوعی پایهگذار بیورئالیسم نو محسوب میشود و بر تفاوتهای میان واقعیت انسانی و هوش مصنوعی تأکید میورزد. فِرّاریس معتقد است که هوش مصنوعی فاقد عمق معنایی و توانایی تجربه واقعی است.
- جان سرل (John Searle): فیلسوف آمریکایی که با طرح «آزمایش اتاق چینی» مشهور شده است. او باور دارد که هوش مصنوعی تنها به طور صوری و نمادین با زبان و مفاهیم کار میکند و فاقد فهم واقعی است. دیدگاه سرل به عنوان شکلی از رئالیسم نسبت به هوش مصنوعی و تفاوت آن با هوش انسانی تا حدودی شبیه به نظریات مارکوس گابرییِل است.
- هیروکی آزوما (Hiroki Azuma): فیلسوف ژاپنی که گرچه بیشتر در حوزه پست مدرنیسم و فرهنگ دیجیتالی فعالیت میکند، اما دیدگاههایی انتقادی نسبت به فناوریهای هوش مصنوعی و تعامل آن با فرهنگ و جامعه، تا حدودی مشابه نظریات مارکوس گابرییِل ارائه میدهد. هیروکی آزوما به رویکردهایی چون عدم امکان درک واقعی تجربه انسانی توسط ماشینهای هوشمند توجه دارد.
- یو جین (Yu Jin): فیلسوف و محقق چینی که در باره واقعیت، آگاهی و هویت در حوزه فناوری و هوش مصنوعی پژوهش کرده است. او نیز بهگونهای در مسیر رئالیسم انتقادی گام بر میدارد و باور دارد که هوش مصنوعی نمیتواند هویت و آگاهی انسانی را بازسازی کند.
• جمعبندی
این فیلسوفان به طور کلی دیدگاههای مشترکی با مارکوس گابرییِل در نقد محدودیتهای هوش مصنوعی دارند و بر تفاوتهای بنیادی میان آگاهی انسانی و هوش مصنوعی تأکید میکنند.
شایان ذکر است که از مارکوس گابرییِل کتابی به فارسی ترجمه و در سال 1395 خورشیدی منتشر شده است، تحت عنوانِ «چرا جهان وجود ندارد» و شابکِ : 9786009728305. ناشر این کتاب، «سرو باران» است و مترجمان آن، حمید پرنیان و مسعود خیرخواه هستند.
در این کتاب، مارکوس گابرییِل به زبانی ساده و همه فهم استدلال میکند که طی 2500 سال گذشته، از افلاطون تا هَیدگر و دریدا، دیدگاه اغلب فیلسوفان جهان نسبت به وجود واقعیت و حقیقت، نادرست بوده و این که چگونه تفکر به روش رئالسیم نو میتواند فلسفه را به دانشی عملی و کاربردی برای حل معضلات زندگی انسان تبدیل کند!
مارکوس گابرییِل معتقد است که باید گزارههایی را که برتری کنونی یا آتی سیستمهای هوش مصنوعی نسبت به هوش انسان را بشارت میدهند، هم درست فهمید و هم باور نکرد:
- این گونه بشارتها را باید درست فهمید زیرا که از جنس پروپاگاندا و تبلیغات شرکت و بنگاههای عمدتاً مستقر در سیلیکان ولی هستند.
- همچنین این پروپاگانداها و تبلیغات را باید باور نکرد، زیرا که توانایی سیستمهای هوش مصنوعی، محدود و وابسته به توانایی کارشناسان و پژوهشگرانی ست که در Prompt Engineering Teams فعالیت میکنند و مدام در حال بهینهسازی رفتار هوش مصنوعی هستند.
در یادداشت بعدی در مورد کارکرد تیمهایPrompt Engineering و اهمیت آنها برای هوشمندسازی (intelligentization) و «تزریقِ» هوش انسانی به یک سیستم هوشمند، توضیح خواهم داد.