فرار مالیاتی و آدرس انحرافی
زهرا میرخانی - بحث فرارهای مالیاتی در کشور این روزها بسیار داغ است، اما تضمینی برای اینکه از این تنور داغ نانی هم در بیاید یا مشکلی هم برطرف شود، وجود ندارد.
اساسا یکی از روشهایی که گفته میشود فراریان بزرگ مالیاتی که تعدادشان هم ظاهرا بسیار بالاست از آن استفاده میکنند روی آوردن به پدیدهای به نام "حسابهای اجارهای" است.
در نتیجه مطابق معمول نهادهای مختلف همچون پلیس، سازمان امور مالیاتی و بانک مرکزی وارد عمل شده و به منظور هشدار و تهدید افرادی که حساب بانکی خود را اجاره میدهند، در حال تهیه و انتشار تبلیغات گستردهای هستند.
اما واقعیت اینجاست که داستان حسابهای اجارهای و برخورد با متخلفان به نظر یک بحث و آدرس انحرافی است که انتها ندارد و احتمالا باید در آینده نزدیک شاهد آماری از شناسایی و برخورد با حسابهای اجارهای باشیم و این موضوع تبدیل به یکی از اخبار رایج کشور خواهد شد.
اما چرا میگوییم بحث حسابهای اجارهای موضوعی انحرافی و یا حداقل بیفایده است؟
برای یافتن پاسخ این موضوع باید سری به اخبار منتشره از دادگاه اختلاسها و سلطانها بزنیم و به یاد بیاوریم که در جریان رسیدگی به پرونده اختلاسهای کلان برای مثال در یک نمونه اعلام شد 90 میلیارد تومان در حساب یک کودک هفت ساله بوده است.
همچنین در جریان این اختلاسها و دستگیری سلطانها شاهد کشف حسابهایی با گردش مالی چند صدمیلیاردتومانی بودیم که صاحبان این حسابها، عمدتا رانندگان، پرسنل خدماتی، خویشاوندان، منشی و افراد کمسن و سال ساکن در مناطق حاشیهای و فقیر تهران بودند.
اما از سوی دیگر، سالهاست در کشور بحثی به نام "اعتبارسنجی مشتریان نظام بانکی" مطرح است که همچون بسیاری از طرحها در بلاتکلیفی به سر میبرد.
پرسش ما اما ساده و روشن است؛ چنانچه اعتبارسنجی مشتریان بانکها بهطور کامل و دقیق اجرایی شود آیا وجود 90 میلیارد تومان پول در حساب یک کودک هفت ساله آن هم به کمک انبوهی از سامانهها همچون خورشید به چشم نمیآید؟
آیا فردی که تا چندسال قبل، ماندهحساب او به زحمت به یک میلیون میرسیده، وقتی به ناگاه دارای گردش حساب میلیاردی میشود، وضعیتش اظهرمنالشمس نخواهد بود؟
آیا با وجود انبوهی از سامانهها و هزینههای سرسامآور دستگاههای اجرایی و بانکهای کشور، این مساله قابل رصد نیست که فردی مثلا به اسم مدیرعامل، حساب بانکی با گردش چند صد میلیارد تومانی داشته باشد، اما وقتی استعلام گرفته میشود متوجه شویم که در خانهای محقر و اجارهای در خارج از تهران ساکن است و حتی یک موتورسیکلت نیز به نام او نیست.
یا این که به کمک سامانهها و کنترل حساب بانکی، این موضوع روشن نیست که وقتی پول عظیمی به حساب فردی سرازیر میشود که تا دیروز هیچ مال و اموالی نداشته، پس حتما یک جای کار میلنگد؟
یا به کمک سامانههای قضایی، پلیس، مال و اموال و ... و اعتبار سنجی مشتریان در هنگام افتتاح حساب، روشن نیست که دارنده حساب نمیتواند، گردش مالی میلیاردی داشته باشد؟
بنابراین اگر اراده بر این است که پرونده فرارهای بزرگ مالیاتی را برای همیشه ببندیم بهتر است به جای هرس کردن بیفایده و بیپایان شاخ و برگها (حسابهای اجارهای!) به طور مستقیم به سراغ ریشهها (اعتبارسنجی مشتریان بانکی) برویم. (منبع:عصرارتباط)