ما بردگان عصر اطلاعات هستیم
سیاوش روشنی - اگر به داستان زندگی بشر پس از دورههای اولیه آن نگاهی ساده بیندازیم، میبینیم همواره و در هر دورهای انسانها به دو گروه حاکمان و فرمانبرداران تقسیم شدهاند. در عصرهای اولیه حاکمان از تمام قدرت خود استفاده میکردند و فرمانبرداران متمرد را به سختترین شکل به مجازات میرساندند. اما هرچه تاریخ رو به جلو پیش رفته از میزان خشونت بشر کاسته و بر میزان نظارت و کنترل آن افزوده شده است.
در جوامع ابتدایی که بشر هنوز با روشهای پرورش گیاهان و کشاورزی آشنا نشده بود، برای تامین نیاز خود به غذا، به شکار رو آورد. در عصر شکار، بشر برای شکار کردن، خشونت زیادی را و به دفعات کم روی شکار خود به کار میبرد؛ یعنی به وسیله خنجر یا تبر شکارش را میکشت. با تقلید از این شیوه معاش و شکار، قدرتمندان یا حاکمان این عصر برای مجازات کسی که میخواست به آنها تعرض کند یا آسیبی برساند یا از فرمانشان سرپیچی کند، از همین شیوه بهره میجستند و فرد خطاکار را میکشتند.
به مرور اما کشاورزی به جوامع راه پیدا کرد و به تبع آن بشر از میزان خشونت خود کاست. در این دوره گروه حاکم برای اعمال تسلط خود به گروه زیردست به بردهداری روی آوردند و رابطه حاکم با فرمانبردار در واقع رابطه برده و ارباب بود. ارباب برای اعمال قدرت خود در این دوره از تازیانه استفاده میکرد. شلاق بهعنوان وسیله اعمال قدرت نسبت به دوره قبل که از خنجر استفاده میشد میزان خشونت کمتری داشت؛ اما میزان کنترل و نظارت در جامعه به کمک نظارت سربازان و بردهداران بر فرمانبرداران که همان بردهها بودند گستردهتر شد.
با گذشت زمان و با توسعه جوامع و افزایش تولید محصولات کشاورزی، مازاد مصرف ایجاد شد و در نتیجه حاکمان این توان را پیدا کردند که از خشونت خود باز هم بکاهند و البته نظارت و کنترلشان را افزایش دهند. فئودالیسم، گفتمان غالب این عصر بود و رابطه حاکمان و فرمانبرداران رابطه ارباب و رعیت بود. نظام ارباب و رعیتی علاوه بر اینکه خشونت کمتری نسبت به نظام بردهداری داشت، با دادن خانه و اندکی از تولیدات کشاورزی وضع معاش گروه تحت سلطه را هم بهتر کرد. اما سادهانگارانه است اگر فکر کنیم نظارت و کنترل در این عصر افزایش پیدا نکرد. اربابها و خانها به کمک کدخداها در واقع تسلط خود را بر جوامع روستایی سیستماتیک کردند و نظارت و کنترل بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت.
با پیدایش رنسانس و به تبع آن انقلاب صنعتی قشر تازهای به نام سرمایهدار متولد شد. این قشر سرمایهدار که برخی از آنها از همان بچهرعیتهای دوره فئودالیته بودند، با در دست گرفتن ابزار تولید صنعتی، به قدرتی دست یافتند و اندکی بعد به طبقهای جدید در میان حاکمان جامعه تبدیل شدند. در عصر سرمایهداری رابطه حاکمان با فرمانبران خود از سیستم ارباب رعیتی به رابطه کارفرما و کارگر تغییر شکل داد. کارفرما برخلاف ارباب که هیچ دستمزدی به رعیت خود نمیداد به کارگران خود حقوق میداد و خشونتهای اربابی نظیر فلک کردن در کار نبود. اما در این دوره هم به کمک سرکارگران و اهرمهایی نظیر کسر حقوق، پاداش، توبیخ و اخراج میزان کنترل و نظارت حاکمان بر فرمانبران افزایش بیشتری پیدا کرد.
با گذر از عصر صنعتی و ظهور پیشرفتهای گسترده الکترونیکی جوامع از عصر صنعتی پا به عصر فراصنعتی یا عصر ارتباطات گذاشتند. در این عصر در بیشتر جوامع احکامی نظیر اعدام منسوخ شد و میزان خشونت به طرز معنیداری کاهش پیدا کرد. رابطه حاکمان با فرمانبران هم به رابطه کارفرما و کارمند تبدیل شد که با کاهش ساعات کار کارمندان نسبت به کارگران در دوره قبل و بهبود نسبی وضع معاش آنها همراه بوده است. ابزار کنترل این عصر اما اطلاعات است. از یکسو شرکتهای چندملیتی با اهرمهایی نظیر ثبت ورود و خروج کارکنان خود و گذاشتن دوربین برای رصد فعالیت کارمندان بهشدت آنها را کنترل میکنند. از سویی دیگر اما دولتها هم با شنود گسترده مکالمات تلفنی، استفاده از شبکههای اجتماعی برای جاسوسی و قرار دادن دوربینهای تصویربرداری در تمام نقاط شهرها دایره نظارت و کنترل خود را بر شهروندان تنگ و تنگتر میکنند. اگرچه در عصر کنونی یعنی عصر ارتباطات از میزان خشونت بهطرز قابل توجهی نسبت به دورههای قبل کاسته شده است، اما با وجود فشار روزافزون دولتها و شرکتها بر مردم برای نظارت و کنترل همجانبهشان، بیشک انسان امروز بسیار بیشتر از قبل تحت سلطه حاکمان خود قرار گرفته است. حاکمانی که همهچیز را در تمام لحظات بهسختی تحت نظر دارند.
مساله به همینجا ختم نمیشود؛ حاکمان عصر ارتباطات که نبض اطلاعات از شبکههای اجتماعی گرفته تا کانالهای رادیویی و تلویزیونی را در دست خود دارند، از طریق ساخت محصولات سرگرمکننده ذهن مخاطبان خود را مشغول میکنند تا مردم این عصر متوجه تحت سلطه بودن خود هم نشوند. میتوان گفت فرزند این عصر در غل و زنجیرهایی نامرئی گرفتار شده است که خود از آنها آگاه نیست. در واقع حاکمان اطلاعاتی نه با جلوگیری از دستیابی مردم به اطلاعات بلکه با بمباران اطلاعاتی آنها با مسایل غیرمهم ذهن آنها را از اسارتشان منحرف میکنند. (منبع:عصرارتباط)
- ۹۴/۰۱/۰۵