نسل جدید کلاهبرداران و «لایکهای آرمیچری»
علی شمیرانی - روزنامهنگاران دوران قلم و کاغذ در طول سالهای کاری خود، شاهد ظهور و بروز نسلهای متعددی از شیوه اطلاعرسانی بوده و همچنان نیز هستند. زمانی در کشورمان چند روزنامه بودند و تنها خبرگزاری کشور یعنی ایرنا که اطلاعات آن به شکل اختصاصی و از طریق تلکس در دسترس بود.
بعد از این دوره طولانی و همزمان با گسترش اینترنت، شاهد رشد موازی سایتهای خبری و پدیده بلاگنویسی در ایران بودیم که به نوعی به زنجیره تولید و نشر محتوا در کشور اضافه شدند. این دوران نیز به سرعت سپری شد و وبلاگنویسان تقریبا به حاشیه رفتند. سایتهای خبر نیز تقریبا تکلیفشان با مخاطب روشن شده و به دو دسته سایتهای نیمه خبری و سایتهای کاملا تبلیغاتی تقسیم شدند.
پدیده روزنامهنگاری شهروندی نیز به دلایل گستردهای که مجال طرح آن نیست، در دنیا و ایران تقریبا به حاشیه رانده شدند.
اکنون اما شاهد ظهور پدیده جدیدی در کشور هستیم که برخی روابط عمومیها از ایشان با نام Influencer و به زبان خودمان افراد تاثیرگذار یا با نفوذ یاد میشود. به عبارت سادهتر افرادی که در شبکههای اجتماعی بینندگان و به قول خودشان فالوئرهایی دارند که تعدادشان در ظاهر بیشتر از تعداد خوانندگان مجموعهای از چند رسانه قدیمی و سنتی کشور است.
این که چطور میشود فردی به تنهایی محتوایی تولید و عرضه کند که بیننده آنها از مجموع کار و تلاش هزاران روزنامهنگار و نشریاتشان بیشتر شود، خود مسالهای است که در مجالی دیگر مورد بحث و بررسی قرار میدهیم.
اما بگذارید صریح و شفاف بروم سراغ اصل ماجرا. البته با ذکر این مهم که مطالبی که در پی میآید به معنای مطلق کلمه شامل تمامی افراد پرمخاطب در شبکههای اجتماعی نمیشود.
ماجرا از این قرار است که روزی به دفتر کار یکی از دوستانم مراجعه کرده بودم که با صحنه عجیبی مواجه شدم. جوانی حدودا 17 ساله که به صورت پارهوقت و برای کارآموزی در آن دفتر حضور داشت، همینطور که مشغول کار با کامپیوتر و انجام امور محوله بود، گوشی موبایل خود را نیز کنار دستش گذاشته بود.
در کنار این گوشی وسیلهای را دیدم که پایهاش از یک آرمیچر و چند باتری قلمی تشکیل شده بود و از سمت دیگر آن یک قطعه فلزی بیرون آمده بود که در نوک آن چیزی شبیه به پاککن قرار داشت. آرمیچر میچرخید و اهرمی که در نوک آن پاککن بود را روی صفحه موبایل میچرخاند. با هر چرخش آرمیچر و لمس صفحه موبایل یک قلب (یا به قول خودشان لایک) زده میشد و چرخش بعدی صفحه را عوض میکرد و این کار به سرعت در صفحات بعدی و بعدی ادامه داشت.
من که هاج و واج شاهد این صحنه بودم و تا حدودی متوجه اصل ماجرا شده بودم، آهسته از دوستم پرسیدم جریان چیست؟ او در پاسخ گفت، این جوان با ابزاری که ساخته صفحه دیگران را لایک میکند و دیگران هم در پاسخ صفحه او را لایک میکنند. همین که خندیدم، گفت نخند، این پسر کلی فالوئر دارد و از این راه پول خوبی بابت انجام تبلیغات و درج اخبار به جیب میزند! بعد هم ادامه داد، اینطور که فهمیدم از من و تو بیشتر و به مراتب راحتتر پول در میآورد.
القصه، خلاصه اینکه من جوانی را دیدم که با یک آرمیچر، چند باتری قلمی و یک گوشی که در گوشهای به حال خود رها شده بود، داشت پول در میآورد.
چند روز قبل در جریان سفری، یکی از دوستان قدیمی را دیدم که چند سالی است به عنوان روابط عمومی یک شرکت بزرگ مشغول به کار است. ماجرای رسانههای جدید و Influencerها را به میان کشیدم و از او که تجربه کار با برخی از ایشان را داشت، خواستار یک تحلیل شدم.
او هم لبخند تلخی زد و از تجربه اجرای یک کمپین گفت که با وجود پرداخت هزینههای بسیار سنگین و سفارش تبلیغ به چندتا از تاثیرگذاران و معروفهای شبکههای اجتماعی، با شکست مطلق مواجه شدند. به نحوی که نه تنها فاز دوم کمپین متوقف شد، بلکه در آن شرکت به این نتیجه رسیدند که باید این پدیدههای جدید را به کل از برنامههای تبلیغاتی و اطلاعرسانی خود حذف کنند.
میگفت طرف صدها هزار فالوئر داشت و هر پستی هم که برای ما منتشر میکرد دهها هزار لایک میگرفت و ما انتظار یک سونامی از مراجعات به سایت شرکت داشتیم و حتی ترسیدیم که مبادا به علت حجم مراجعات، سایت از دسترس خارج شود، اما دریغ از کوچکترین مراجعه و بازخورد.
من لبخندی زدم و ماجرای «لایکهای آرمیچری» را برایش تعریف کردم و او هم که از این ابتکار تعجب کرده بود گفت، ما به این نتیجه رسیده بودیم که برخی فالوئرها تقلبی و خریداری میشوند و برخی هم روبات طراحی کردهاند، اما این یکی نوبر بود!
مخلص کلام این که مدتی است در کشور با نسل جدیدی از کلاهبرداری و افراد متقلب طرف هستیم که به سرعت در حال گسترش و خالی کردن جیب افراد و شرکتهایی هستند که با صرف هزینههای سنگین گمان میکنند به گنجها و ابزار نوین تبلیغات و اطلاعرسانی دست یافتهاند.
اما مساله اینجاست مادامیکه اطلاعاتی از شکستها و تجربیات تلخ حضور در چنین فضایی به اشتراک گذاشته نمیشود، افراد و شرکتهای بیشتری در این گرداب مجازی فرو میروند و پول و سرمایههای خود را از دست میدهند.
لذا مدیران روابط عمومی شرکتها و در مقطع کنونی نیز مدیران کمپینهای انتخاباتی، باید این مهم را در نظر داشته باشند، که آمارهای بزرگ در صفحات اجتماعی، لزوما به خروجیهای بزرگ منتهی نمیشوند و شاخصهای کمی و کیفی متعددی در انتخاب رسانهها و جامعه مخاطب ایشان وجود دارد که در زمانی دیگر به آن خواهیم پرداخت. (منبع: عصر ارتباط)