نقش هوش مصنوعی در آینده بشریت
عباس زندباف - برخی معتقدند هوش مصنوعی آثار منفی دارد. برای مثال در بخشهای مختلف بیکاری ایجاد میکند؛ در کارهایی مانند تشخیص بیماری، برنامهریزی مالی، مشاوره سرمایهگذاری، کارگزاری بیمه، آمار و محاسبات ریاضی. این فهرست عمدتا شامل شغلهای طبقه متوسط و بالاتر میشود. اثرگذاری بر شغلهایی مانند لولهکشی، نجاری، برقکاری و غیره که راهکارهای عملی و در محل نیاز دارند اندک است.
روباتهای هوشمند نیز از دیگر تحولاتی هستند که برخی را میترساند، چون در آیندهای نهچندان دور میتوانند مغزی توانمندتر از انسان داشته باشند و چنین وضعی مشخص نیست برای نوع بشر چه تبعاتی داشته باشد. البته فقط روباتها (هالیوودی) انسان را تهدید نمیکنند. فناوری در حال دگرگونسازی این حوزه است، به طوری که طراحی هوشمندانه دیانای هم در حال حاضر میسر شده است، یعنی میتوانیم انسانهای بسیار خاصی پدید آوریم که بهخوبی در نقش سرباز، موسیقیدان، پزشک و... قرار گیرند. میدانیم که صرف ترسیدن یا دودلی هم جلوی این تحولات فناوری را نمیگیرد. انسان در راستایی که گمان میکند زندگیاش را بهبود میدهد و از فناوریها استفاده خواهد کرد و بسیاری از این تحولات دارای سویههای خطرناک هم هستند.
فناوری هستهای مثال خوبی در این زمینه است که بیشک فناوری هراسآوری است که میتواند به ساخت بمب اتمی منجر شود، اما واقعیت این است که فناوری هستهای عمدتا کاربردهای صلحآمیز دارد و برای صنعت پزشکی، تولید انرژی و بسیاری از حوزههای دیگر بسیار هم سودمند بوده است. در عین حال انسان موجودی جهانی شده است و به خطرهای این فناوری پی برده است و برای آنکه نگذارد از این فناوری سوءاستفاده شود، به تدوین مقررات بینالمللی متوسل شده و بهرغم رخ دادن فجایع هولناکی مانند هیروشیما، چرنوبیل و فوکوشیما توانسته در 70 سال گذشته این وجوه بسیار خطرناک را مدیریت کند.
هوش مصنوعی هم میتواند فجایعی به بار آورد، اما اگر مقررات جهانی خوبی در این حوزه وضع شود میتوان چنین فجایعی را هم محدود کرد و در نهایت نگذاشت که خلافکاران از این فناوری سوءاستفاده کنند. نمیتوان گفت وضعیتهای خطرناک و فناوری بالقوه خطرناک پدید نخواهد آمد، اما در نهایت انسان است که باید بهطور مناسب از فناوریها استفاده کند.
هوش مصنوعی وجوه مثبت بسیار زیادی دارد و قطعا برای رسیدگی به شماری از معضلات زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی پیچیده که ماهیت جهانی فزایندهای پیدا کردهاند به هوش مصنوعی نیاز داریم. راهی برای متوقفسازی این تحولات نیست، بنابراین باید آنها را مدیریت کرد. دیگر نمیتوان همان مسیر خطی هفتاد سال گذشته را دنبال کرد. در جهانی که جمعیت آن از 5/2 میلیارد نفر در سال 1950 به 9 میلیارد نفر در سال 2050 میرسد باید در خطمشیها، راهبردهای اقتصادی، اولویتهای اجتماعی و فناوری تغییرات زیادی پدید آورد تا بتوان پیش رفت. برای مدیریت چنین دنیای جدیدی باید در اقتصاد و جامعه جهانی تحول ایجاد کرد.
با کمک فناوریهای جدید و از جمله هوش مصنوعی، شمار فزایندهای از این تحولات خاستگاه شهری و محلهای پیدا میکنند و فقط ماهیت کشوری یا بینالمللی نخواهند داشت.
انسان از هنگامی که پا به هستی گذاشت، ابزارهای جدیدی اختراع کرده و توانسته از آنها به نفع خود استفاده کند. اما آهنگ دگرگونی چنان شتاب چشمگیری گرفته که انسان برای همپایی با آن دچار مشکل شده است. در این حال فشار چنین تقلایی میتواند بهآسانی حادثهساز شود و تبعات درازمدت داشته باشد.
واقعیت این است که 100 سالی باید بگذرد تا آثار کامل هوش مصنوعی را ببینیم، بنابراین وقت کافی برای درسآموزی هست و میتوان مقررات لازم ملی و جهانی را تدوین کرد.
پیشرفت بشریت تا حدی بینظم بوده است و کاربری، برنامهریزی و مدیریت نوآوریها و تحولات فناوری دشوار بوده است. تحولات رخ میدهند و انسان هم راهی برای مدیریت بهترشان پیدا میکند. هوش مصنوعی هم از این قاعده مستثنا نیست.
مشخص نیست کار به کجا ختم خواهد شد. شغلهای زیادی ایجاد خواهد شد که اکنون فکرشان را هم نمیتوان کرد و به شیوههای جدیدی در زندگی منجر خواهد شد. سبک کلی زندگی که تغییر کند توازن دیگری میان اوقات کار و فراغت برقرار میشود.
مسایلی مانند مساوات اجتماعی جهانی و بیخانمانی انسانها بر اثر تفاوتهای سیاسی، مذهبی یا فرهنگی خیلی مهمتر از فناوری است، اما از فناوریهای نو همچنان میتوان برای پل زدن میان مردم استفاده کرد و مردم بیشتری را در اقتصاد جهانی گنجاند و به مردم توانمندی داد تا برای خودشان تصمیمگیری کنند.
- ۹۴/۰۵/۲۱