ITanalyze

تحلیل وضعیت فناوری اطلاعات در ایران :: Iran IT analysis and news

ITanalyze

تحلیل وضعیت فناوری اطلاعات در ایران :: Iran IT analysis and news

  عبارت مورد جستجو
تحلیل وضعیت فناوری اطلاعات در ایران

نواستعماری اندیشه در عصر دیجیتال

| سه شنبه, ۲۰ آذر ۱۴۰۳، ۱۰:۳۵ ق.ظ | ۰ نظر

آسیه فروردین - این روزها، با گره خوردن کلان‌داده و هوش مصنوعی به استراتژی‌های گوناگون در جنبه‌های مختلف زندگی، بار دیگر با پرسش‌هایی درباره کنترل قدرت نامرئی مواجه می‌شویم که بسیاری از فرایندهای این جهان را هدایت می‌کند، بدون آنکه کاملا متوجه شویم چه اتفاقی در حال وقوع است.


سایت Sendyardiansyah در این خصوص نوشت: در مقاله‌ جالبی در روزنامه کومپاس (Kompas)، از تصویری استفاده شده که پدری خشمگین را نشان می‌دهد. این پدر در شبکه خرده‌فروشی تارگت (Target)، در ایالات متحده متوجه شد صفحات شبکه‌های اجتماعی دخترش، مملو از تبلیغات مربوط به بارداری، محصولات مادری و وسایل نوزاد، شده است. 
بعدها مشخص شد این پدر، پس از صحبت با دخترش و فهمیدن اینکه او واقعا باردار است، از خشم اولیه‌اش دست کشید. حالا می‌توان تصور کرد چگونه یک شبکه خرده‌فروشی با استفاده از تحلیل‌های پیشرفته داده و الگوریتم‌های هوشمند، می‌تواند بارداری یک زن را پیش از اطلاع نزدیک‌ترین اعضای خانواده‌اش تشخیص دهد. این است قدرت کنترل داده و توانایی تاثیرگذاری بر رفتارها و نگرش‌های روانی ما!


•    از حباب‌های فیلتر تا اتاق‌های پژواک 
همین موضوع می‌تواند درباره سلیقه‌ها یا حتی شکل‌گیری ذائقه‌هایی که تصور می‌کنیم کاملا آزادانه انتخاب کرده‌ایم، اتفاق بیفتد. انتخاب‌های ذهنی ما دیگر آزاد نیستند، بلکه به دست الگوریتم‌ها فتح شده‌اند. مفهوم «اراده آزاد»، اکنون به مجموعه‌ای از کدهای نوشته شده در پایتون تبدیل شده که ما را درون حباب فیلترشده‌ گرفتار می‌کند. این حباب، مانند اتاق پژواک، تاثیراتی برجای می‌گذارد که ما آن را حقیقت یا معیار می‌پنداریم.
پس اگر قرار باشد در یکی از کافه‌های شیک شهر، قهوه بخوریم، شاید این تصمیم از ندای آزاد و خالص قلب‌مان نیامده باشد. شاید این ندا، اکنون به زمزمه‌ رمزگذاری‌شده از سوی داده‌کاوان تبدیل شده باشد. این زمزمه از طریق پخش تمام داده‌های ما، از جست‌وجوها، خریدها و مکالمات، تا فعالیت‌های روزمره‌ کسب شده است. ما دیگر افراد ناشناسی نیستیم. ما اکنون افرادی هستیم که به مجموعه‌ای از اعداد تبدیل شده‌ایم؛ اعدادی که نمایانگر سلیقه‌ها، ترجیحات و هویت‌های تجاری‌شده ما هستند.
نمی‌توان انکار کرد دو پدیده‌ حباب‌های فیلتر (filter bubble) و اتاق‌های پژواک (echo chambers) به دلیل تاثیرات عمیق‌ بر رفتار اجتماعی و الگوهای فکری کاربران رسانه‌های دیجیتال، به دغدغه‌های جدی در مطالعات روان‌شناسی دیجیتال و ارتباطات تبدیل شده‌اند.
حباب فیلتر، شرایطی است که در آن، الگوریتم‌های پلتفرم‌های دیجیتال، اطلاعات را بر اساس ترجیحات کاربر فیلتر می‌کنند. همچنین اتاق پژواک وضعیتی است که افراد تنها با دیدگاه‌های مشابه خودشان مواجه می‌شوند. 
در عصر دیجیتال، اطلاعات به سرعت توسط شبکه‌های اجتماعی و موتورهای جست‌وجو، قابل دسترسی و انتشار است اما این فرایند، تحت‌تاثیر الگوریتم‌هایی است که محتوا را بر اساس رفتارها و ترجیحات پیشین کاربران تنظیم می‌کنند. این شرایط منجر به شکل‌گیری حباب فیلتر می‌شود؛ محیطی که در آن، اطلاعات، فیلتر شده و با علاقه یا دیدگاه‌ کاربر همسو است (پاریسر، 2011)
نتیجه چنین وضعیتی، این است که کاربران، عمدتا فقط اطلاعاتی را می‌بینند که باورهای آنها را تایید می‌کند. این امر شرایطی به نام اتاق پژواک ایجاد می‌کند؛ جایی که دیدگاه‌های کاربران به ‌طور مداوم توسط افراد یا گروه‌هایی با نظرات مشابه، تکرار و تقویت می‌شود (جمیسون و کاپلا، 2008). این پدیده، چالش‌های اجتماعی نظیر قطب‌بندی و گسترش اطلاعات نادرست به دنبال دارد.


•    از سوگیری تاییدی تا ناهماهنگی شناختی
یکی از تاثیرات روان‌شناختی مهم که ممکن است توسط این پدیده‌ها ایجاد شود، سوگیری تاییدی است. سوگیری تاییدی، تمایل افراد به جستجو، تفسیر و به خاطر سپردن اطلاعاتی است که باورهای قبلی آنها را تایید می‌کند (نیکرسون، 1998).
در بستر حباب‌های فیلتر و اتاق‌های پژواک، سوگیری تاییدی، توسط الگوریتم‌هایی تقویت می‌شود که فقط اطلاعات سازگار با ترجیحات کاربر را نمایش می‌دهند. برای مثال، اگر یک کاربر، دیدگاه سیاسی خاص داشته باشد، الگوریتم به نمایش مداوم اخبار و محتوایی می‌پردازد که از آن دیدگاه حمایت می‌کند. این وضعیت، به کاهش تنوع اطلاعات و محدودیت فرصت‌های کاربر برای مشاهده دیدگاه‌های مختلف منجر می‌شود.
در پی این شرایط، ممکن است ناهماهنگی شناختی نیز ایجاد شود. ناهماهنگی شناختی، حالتی از ناراحتی ذهنی است که افراد هنگام مواجهه با اطلاعات متضاد با باورهای‌‌شان تجربه می‌کنند و آنها را به اجتناب از منابع اطلاعاتی متفاوت سوق می‌دهد (فستینگر، 1957).
در زمینه اتاق‌های پژواک، کاربران به دلیل شنیدن مداوم دیدگاه‌هایی که با باورهای آنها همسو است، احساس راحتی بیشتری می‌کنند و از مواجهه با ناهماهنگی شناختی اجتناب می‌ورزند. این وضعیت، باعث می‌شود افراد در برابر دیدگاه‌های مخالف، بسته‌تر شوند و باورهای موجودشان تقویت شود؛ حتی اگر آن باورها بر اساس واقعیت نباشند. چنین پدیده‌ای، دقیقا در گروه‌های چت واتس‌اپ دیده می‌شود؛ جایی که اطلاعاتی که با باورهای گروه همخوانی دارد، به ‌طور مداوم به کاربران ارسال می‌شود.
مرحله بعدی این فرایند می‌تواند به هموفیلی منجر شود. هموفیلی، تمایل افراد به تعامل با کسانی است که شبیه به خودشان هستند (مک‌فرسون و همکاران، 2001). در رسانه‌های اجتماعی، هموفیلی می‌تواند اتاق‌های پژواک را تقویت و ایجاد کند، زیرا کاربران تمایل دارند شبکه‌های اجتماعی خود را با افرادی که دیدگاه‌های مشابه دارند، شکل دهند.
الگوریتم‌ها نیز این پدیده را تشدید می‌کنند؛ الگوریتم‌ها کاربران را بر اساس علایق و دیدگاه‌های مشابه، گروه‌بندی کرده و امکان دسترسی به ایده‌های جدید را محدود و تعاملات بین گروه‌های مختلف را به حداقل می‌رسانند.
کاس سانستین (2001) در کتاب Republic.com اشاره می‌کند که حباب‌های فیلتر و اتاق‌های پژواک، به ایجاد محله‌های دیجیتال منجر می‌شوند؛ جایی که افراد خود را در گروه‌هایی با دیدگاه‌های مشابه منزوی می‌کنند. الی پاریسر (2011) نیز معتقد است حباب‌های فیلتر، دموکراسی را تهدید می‌کنند، زیرا توانایی افراد برای دسترسی به دیدگاه‌های متنوع و تمرین ذهن باز را محدود می‌سازند. نیکلاس دیفونزو، متخصص روان‌شناسی شایعه نیز توضیح می‌دهد اتاق‌های پژواک، گسترش اطلاعات نادرست را تقویت می‌کنند؛ چرا که در این محیط‌ها، نقد و دیدگاه‌های مخالف وجود ندارد.
در همین رابطه، یک بررسی درباره تاثیر حباب‌های فیلتر بر انتخابات آمریکا نیز نشان داد کاربرانی که به ‌طور مکرر، اطلاعاتی از منابع جانبدارانه دریافت می‌کنند، به دیدگاه‌های افراطی‌تر تمایل دارند و در یک موضع خاص، ریشه‌دارتر می‌شوند (باکشی و همکاران، 2015).
مورد برگزیت در بریتانیا نیز بیانگر این است که کاربرانی که در معرض اتاق‌های پژواک قرار داشتند، بدون توجه به دیدگاه‌های متفاوت، مواضع سیاسی مشابه گروه‌های خود را حفظ کردند (دل ویکاریو و همکاران، 2016). هر دو مورد حاکی از این است که حباب‌های فیلتر و اتاق‌های پژواک، چگونه می‌توانند قطب‌بندی سیاسی را تشدید کنند.


•    از JOMO تا FOMO
دسی و رایان (1985) معتقدند انسان‌ها سه نیاز اساسی روان‌شناختی دارند که برخورداری از آن برای سلامت روان ضروری است: خودمختاری، شایستگی و ارتباط‌جویی. در زمینه جومو (JOMO: Joy of Missing Out) یا لذت از دست دادن/ جا ماندن، نیاز به خودمختاری، زمانی برآورده می‌شود که افراد تصمیم می‌گیرند از درگیری مداوم دیجیتال دوری کرده و بر اولویت‌های شخصی خود تمرکز کنند.
این انتخاب به افراد امکان می‌دهد رفاه عمیق‌تری را تجربه کنند، چرا که می‌توانند بر اساس ارزش‌های خود زندگی کنند، بدون اینکه تحت فشار هنجارهای اجتماعی برای باقی ماندن در اتصال دائمی قرار گیرند. این آزادی برای کنترل بر اقدامات، ریشه در نظریه خودتبیینی دارد.
علاوه بر این، ذهن‌آگاهی یا آگاهی کامل، مفهوم کلیدی در روان‌شناسی است که در تمرین جومو نقش مهمی ایفا می‌کند. براون و رایان  (2003)، نشان می‌دهند ذهن‌آگاهی به افراد کمک می‌کند بر لحظه حال تمرکز کنند، بدون اینکه حواس آنها به وسیله رویدادهای دنیای دیجیتال پرت شود. ذهن‌آگاهی می‌تواند استرس مرتبط با فشارهای اجتماعی را کاهش داده و ترس از دست دادن یا فومو (FOMO: Fear of Missing Out) را به حداقل برساند. این تمرین همچنین توانایی انتخاب زمان و نحوه استفاده از فناوری را تقویت کرده و دستیابی به لذت از دست دادن (JOMO) را آسان‌تر می‌کند.
از سوی دیگر، تنظیم هیجانی، یعنی توانایی مدیریت سازگارانه هیجان‌ها، برای جلوگیری از تاثیرپذیری از جریان‌های هیجانی منفی که ممکن است از مواجهه با رسانه‌های اجتماعی ناشی شود، ضروری است.
گروس و تامپسون  (2007) بر این باورند که یکی از استراتژی‌های موثر بر تنظیم هیجانی، ارزیابی مجدد شناختی است. این استراتژی، بازنگری موقعیت‌ها برای یافتن جنبه‌های مثبت یا دیدگاه‌های جدید است. در زمینه JOMO،، افراد با درک این نکته که حضور دائمی در دنیای دیجیتال ضروری نیست و ترک آن می‌تواند یک انتخاب سازنده برای سلامت روان آنها باشد، این استراتژی را به کار می‌گیرند.
چندین روان‌شناس و متخصص رفتار دیجیتال بر اهمیت  جومو، به‌ عنوان راهبرد حفظ تعادل روانی تاکید کرده‌اند. ترکل (2011) نشان می‌دهد مینی‌مالیسم دیجیتال، که شباهت زیادی به جومو دارد، می‌تواند افراد را به گزینشگری بیشتر در تعاملات دیجیتال ترغیب کند. کال نیوپورت  (2019) نیز در کتاب Digital Minimalism  معتقد است جومو به افراد کمک می‌کند در انزوا، تامل و تمرکز بر تعاملات دنیای واقعی ارزش پیدا کنند.
یکی از نمونه‌های جالب، پدیده قطع ارتباط آخر هفته است؛ وضعیتی که در آن برخی افراد، به‌ عنوان بخشی از روتین پدیده جومو، تصمیم می‌گیرند در تعطیلات آخر هفته به رسانه‌های اجتماعی دسترسی نداشته باشند. بررسی وندن ابیل و همکاران (2020) نشان داد افرادی که این استراتژی را تمرین می‌کنند، افزایش رفاه، کاهش اضطراب و بهبود کیفیت خواب را گزارش کرده‌اند.
مسئله‌ واضح این است که با گسترش روزافزون شبکه خدمات دیجیتال، یک سوال ساده مطرح می‌شود: آیا می‌توانیم به ‌طور کامل از این فضا جدا شویم؟ ظاهرا خیر. چرا؟ زیرا تقریبا تمام نیازهای زندگی ما، اکنون در حوزه خدمات فناوری دیجیتال قرار گرفته‌اند.‌ درست است؟!
بنابراین اتخاذ استراتژی متفاوت و تطبیقی‌تر و اگر ممکن باشد، با استفاده از خود فناوری، لازم است. به‌ عنوان مثال، بهره‌گیری از هوش مصنوعی برای فیلتر و بازسازی آناتومی داده‌ها، می‌تواند به ما کمک کند که به وضوح، به موقعیت و اطلاعاتی عاری از تحریف دست یابیم؛ به‌ویژه در مواردی که سیستم‌های پیشرفته داده‌کاوی طراحی شده‌اند. این‌طور نیست؟! (منبع:عصرارتباط)

  • ۰۳/۰۹/۲۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">