هوش مصنوعی قوی و هوش مصنوعی ضعیف

عباس پورخصالیان - در حوزۀ مطالعات هوش مصنوعی، دو نوع هوش مصنوعی مطرح است: «هوش مصنوعی قوی» و «هوش مصنوعی ضعیف». انواع هوش مصنوعی موجود در بازار، اعم از چتباتهای مولد و آنهایی که در سامانههای هوشمند به خدمت گرفته شدهاند، همه از نوع «هوش مصنوعی ضعیف» هستند.
به عبارت دیگر: سامانۀ هوش مصنوعی قوی فعلاً ساخته نشده است؛ هنوز وجود خارجی ندارد و به نظر بسیاری از فیلسوفان معاصر، به لحاظ پیچیدگی خودآگاهی انسان، هیچگاه محقق نخواهد شد! با این وجود، سوژۀ «هوش مصنوعی قوی»، موضوعی مطرح است و «واقعیت» دارد! کجاها؟ - حداقل در دو عرصه و در این دو عرصه میتوان به جدّ سراغاش را گرفت:
1- در عرصۀ هدفگذاری: «هوش مصنوعی قوی» صرفاً به عنوان هدف اصلی، ملاک و آرمان پژوهشگران، نخست در مراکز تحقیق و توسعۀ هوش مصنوعی به منظور رویکرد و حصول پیشرفت در ساخت سامانههای هوش مصنوعی بهتر و بهینه سازی تدریجی سامانههای هوشمند موجود، مطرح است؛ برای مثال در مرکز تحقیق و توسعۀ «سوفیا» که توسط Hanson Robotics ساخته شده است. «سوفیا» نام یک ربات انسان-نمای دارای هوش مصنوعی ضعیف است که ادعا میشود مجهز به پیشرفتهترین هوش مصنوعی است و برای تقلید بهتر از رفتار انسان و تعامل بهتر با کاربران، در دست توسعه است.
2- در عرصۀ ایدئولوژی تکینگیگرایی (Singularitarianism) که پیروان مشهورش عبارتند از ایلان ماسک، ری کورتزوایل (Ray Kurzweil)، پیتر تیل (Peter Thiel)، نیک بوستروم (Nick Bostrom)، لَری پیج (Lary Page) و سِرگِی برین (Sergey Brin). آنها معتقدند: هوش مصنوعی قوی با تولید زیست-رایانهها (Bio-computers) در موجوداتی اَبَرهوشمند محقق خواهد شد.
در حالی که عرصۀ نخستِ طرح هوش مصنوعی قوی، به کارگاههای مراکز تحقیق و توسعۀ هوش مصنوعی محدود میشود، عرصهای که میکوشد با رویکرد تدریجی به هوش مصنوعی قوی، حداقل به نزدیکیهای آن، تقرب یابد، عرصۀ دوم یعنی ایدئولوژی تکینگی گرایی، به صورتهای متنوعی فراگیر و جهانشمول، باز و آشکار فعالیت میکند:
- به صورت مذهبی (مانند شبه-مذهبِ Scientology که در اکثر شهرهای بزرگ خارج از ایران دارای عبادتگاه و مراکز تبلیغاتی خود است)،
- به صورت مکتبی (مانند مکتب شبه-فلسفیِ Singularitarianism مذکور که ضمن معرفی مدافعانش در زیر، به آن خواهم پرداخت)،
- به صورت حزبی/اجتماعی (در احزابی از قبیلِ حزب «ترانس¬اومانیستی» در آلمان، «جنبش ترانس¬اومانیستی» در لهستان و حزب «ترانس¬اومانِ» در اُتریش. امثال چنین احزاب و جنبشهایی در بسیاری از کشورهای دیگر نیز فعالیت میکنند و بعضاً به پارلمان نیز راه یافتهاند)،
- به صورت آموزشی/تربیتی (مانند Singularity University که برند شرکت آموزشی Singularity Education Group است و توسط دو نفر از سرسخت ترین مدافعان «تکینگیِ بی بازگشتِ فناوریِ عبور از انسان»، به نامهای دیاماندیس [Diamandis] و کورتزوایل تأسیس شده است) و
- به صورت رسانهای/ انتشاراتی (عرصهای بسیار فراخ و آشکار به وسعت فضای سایبری و رسانههای رادیوتلویزیونی برای تبلیغ و ترویج تواناییهای فناوریِ رسیدن به هوش مصنوعی قوی، توسط چهرههایی مشهور مانند «نیک بوستروم» و [از او مشهورتر] «یووال نوح هراری» با نوشتن پرفروشترین کتابها در حوزۀ آینده نگاری و با پخش مصاحبه به طور گسترده در یوتیوب و دیگر رسانههای جمعی).
• دیگرنامهای «هوش مصنوعی قوی»
هوش مصنوعی قوی [Strong Artificial Intelligence] را گاه «هوش مصنوعی تام» [Full Artificial Intelligence ] و گاهی نیز هوش مصنوعی عمومی[General Artificial Intelligence (GAI)] یا هوش عمومیمصنوعی [Artificial General Intelligence (AGI)] مینامند.
این نوع هوش مصنوعی، دارای توانایی فهمیدن، یادگیری و انجام طیف وسیعی از وظایف، مشابه تواناییهای شناختی انسان است. چنین سطحی از هوش هنوز در هیچ ماشینی محقق نشده و رسیدن به آن، هدف اصلی پژوهشها در حوزۀ هوش مصنوعی است. چه پژوهشگران در آیندهای دور یا نزدیک به این هدف اصلی نزدیک شوند یا نشوند، هوش عمومیمصنوعی، موضوع تعدادی از فیلمها و رمانهای علمی-تخیلی است.
در تعریف هوش مصنوعی قوی، هوش مصنوعی تام، هوش عمومیمصنوعی یا هوش مصنوعی عمومی گفته میشود که سامانهای توانمندتر از انسان در درک و یادگیری و حل مسایل است. برای مثال: ترمیناتور نمونهای از هوش مصنوعی قوی است.
• دیگرنامهای «هوش مصنوعی ضعیف»
هوش مصنوعی ضعیف [Weak Artificial Intelligence] را گاه هوش مصنوعی باریک [Narrow Artificial Intelligence (NAI)] یا هوش باریک مصنوعی [Artificial Narrow Intelligence] نیز مینامند.
انواع هوش مصنوعی مذکور به گونهای طراحی شده و آموزش دیدهاند که تنها برای انجام اموری خاص و محدود توانایی دارند؛ مثل: سیری یا الکسا که نمونههایی از هوش مصنوعی ضعیف و باریک هستند. این نوع سامانه هوش مصنوعی، برای احراز هر توانایی جدید نیاز به برنامهریزی مجدد، یادگیری دوباره و وادارسازی یا «پرامپتینگ» چندباره دارد، زیرا که چنین ماشینهایی فاقد تواناییهای شناختی عمومی هستند.
برای مثال: دیپسیک چینی و رقبای آن در کالیفرنیا، و به طور کلی همه انواع هوش مصنوعی موجود در بازار جهانی و در نزد شرکتهایِ «های-تک»، همه سامانههایی از نوع هوش مصنوعی ضعیف به شمار میآیند.
[در مورد مقایسۀ هوش مصنوعی قوی با هوش مصنوعی ضعیف میتوانید به نشانیهای زیر مراجعه کنید:
https://hellotars.com/blog/strong-ai-and-weak-ai-a-comprehensive-comparison،
https://builtin.com/artificial-intelligence/strong-ai-weak-ai و
https://www.bluetrain.co.uk/blog/the-difference-between-strong]
• توضیح در مورد چرایی تعدد نامگذاریهای مذکور
هفت اصطلاح مذکور شامل چهار نامگذاری برای هوش مصنوعی برتر از هوش انسان و سه نامگذاری برای هوش مصنوعی محدود که شرح آن گذشت، همه از نظر بافتاری (contextual) متفاوتند چرا که هر بار در بافتاری متفاوت ظاهر میشوند. ولی چهار اصطلاح اول [مربوط به هوش مصنوعی قوی] نسبت به هم و سه اصطلاح بعدی [مربوط به هوش مصنوعی ضعیف] نیز نسبت به هم از لحاظ مفهومی (conceptual) مترادف هستند زیرا همه آنها مربوط به حوزهای واحد و مشترکند: حوزه مطالعات هوش مصنوعی!
توضیح در مورد معنی و دلیل وجود صفت «عمومی» در اصطلاحِ «هوش مصنوعی عمومی» یا «هوش عمومیمصنوعی»
پژوهشگران حوزه مطالعات هوش مصنوعی وقتی که میخواهند هوش ماشین را با هوش انسان مقایسه کنند، با حداقل سه مسأله رو به رو هستند:
1. ماشین دارای یک هوش پردازشی/محاسباتی با سرعت بسیار بالا ست اما انسان دارای چند نوع هوش متفاوت است.
2. دو ماشین یادگیری یا دو مدل زبانی مولد میتوانند یکسان ساخته شده، به کلان دادهای واحد دسترسی داشته باشند؛ آموزشی یکسان دریافت کنند و توانایی واحدی از خود بروز دهند؛ اما هوش دو انسان هیچگاه یکسان نیست، بلکه (حداقل) از لحاظ سطح هوش منطقی و سرعت درک و حل مسأله، دارای کیفیت و کمیتی متفاوت است.
3. اگر بخواهیم میانگین هوش همه انسانها را بسنجیم و آن را ملاک برای مقایسۀ مهتری و کهتری هوش ماشین نسبت به هوش انسان قرار دهیم، باز با مشکلاتی کمیو کیفی رو به رو هستیم که در هر صورت، محاسبه میانگین هوش منطقی انسان را زیر سؤال میبرد.
پژوهشگران، مسایل مذکور را بی پاسخ رها میکنند و به صورت قراردادی میانگین هوش منطقی انسان را تعیین میکنند و نام آن را "هوش عمومی" یا General Intelligence میگذارند و آن را ملاک برای مقایسه میان هوش ماشین و هوش انسان قرار میدهند:
به این ترتیب، پژوهشگران حوزۀ هوش مصنوعی نخست میآیند شماری از تکالیف و وظایف حداقلی در حوزه اقتصاد را معین میکنند و سطح هوش لازم برای انجام آنها را ملاک برای عبور ماشینِ دارای هوش مصنوعی قوی از آن، قرار میدهند.
اگر پژوهشگران روزی بتوانند ماشین هوشمندی را بسازند که در انجام انواع تکالیف و وظایف حداقلی در حوزه اقتصاد از یک شهروند نوعی بهتر عمل کند، آن وقت میتوانند ادعا کنند که به هوش مصنوعی قوی، هوش مصنوعی تام، هوش مصنوعی عمومی یا هوش عمومی مصنوعی دست یافتهاند. همین و بس!
به عبارت دیگر: برای تعیین میزان هوش مصنوعی قوی، از ابتدا سراغ انواع هوشهای هیجانی/عاطفیِ انسان که تقلیلپذیر به الگوریتم نیستند و در نتیجه توسط هیچ رایانشی قابل شبیهسازی هم نیستند، نمیروند! نکتهای که مدافعان ایدئولوژی تکینگیگرایی و باورمندان به انقراض انسان توسط هوش مصنوعی را به داستانسرایانی علمی/تخیلی تقلیل میدهد!
با این وجود، عجیب است که اکثر معاصران، اعم از عوام و خواص در سراسر جهان، در دام ایدئولوژی تکینگیگرایی و «تکنولوژیسم» گرفتار آمدهاند! موضوعی که در یادداشتهای آتی به آن بیشتر خواهم پرداخت. (منبع:عصرارتباط)