پسورد به شرط سجل
|
دوشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۵۳ ق.ظ |
۰ نظر
شبنم کهن چی- شک ندارم روز سوم دی ماه سال 1297 شمسی، هنگامی که آن کارمند قاجاری داشت پای اولین سجل ایرانی مهر و امضا میزد در مخیلهاش نمیگنجید این سند چه کاربردهایی میتواند داشته باشد.
سجل، تذکره تابعیت، زادنامه یا شهادتنامه تولد (عناوین شناسنامه به زبان فارسی قدیمی، فارسی افغانستان، فارسی تاجیکستان) برای اثبات برادر یا همسر بودن فرد همراهمان نقش حیاتی دارد. هم نسلهای من احتمالا به خاطر دارند روزگاری اگر این سند هویتی را به همراه نداشتند اما یک نفر جنس مخالف همراهشان بود ممکن بود با چه شرایطی روبهرو شوند. من بهترین حالتش را یادآوری میکنم و آن این بود که مامور دلرحمی به پستمان میخورد که از ما و جنس مخالفمان به صورت جداگانه اطلاعاتی درباره اسامی خانواده، نسبت خانوادگی، محل زندگی و اسم مادر و پدر والدینمان را میپرسید و اگر در پاسخمان تناقضی وجود نداشت محرز میشد فرد مذکور همان برادر یا همسرمان است. در غیر این صورت باید مهمان عزیزان برقرار کننده نظم و امنیت اجتماعی میشدیم تا کسی سجلمان را میآورد و ما و فرد همراه و سجلمان به خانه میرفتیم.
اگر بگذریم از مهر کوپنها که آن را باید مادر و پدرهای ما داستانش را تعریف کنند، پس از آن دوران که دوران نوجوانی ما بود و ما به سن رای رسیدیم، سجلمان برای رای دادن به کارمان آمد؛ با انگشتهای افتخار مزین به جوهر آبی استامپ شعبه اخذ رای. بعدتر ما برای سفر به بلاد غریب از سجلمان کار کشیدیم در حالی که عکسی با مقنعه چانهدار از پانزده سالگیمان روی آن نقش بسته بود، با دماغهای پفدار نوجوانی و ابروهای پیوسته و ذوقی که پشت چشمانمان در فلش عکاسباشی پنهان شده بود.
ما تا سی سالگی باید همان عکس را در سجلمان نشان میدادیم و ثابت میکردیم که «دوست عزیز! این خودم هستم» و هی نیمرخ و تمام رخ از فواصل گوناگون به سمت کارمندی که باید هویتمان را تایید میکرد میچرخیدیم و از گذر عمر و خاطره مقنعههای چانهدار و تغییر زمانه صحبت میکردیم. هر چند نسل امروز هم باید تا سی سالگی صبر کند برای تغییر عکس، اما خب عکسهای رنگی امروز با روتوش پیشرفته با یک کلیک کجا و عکسهای سیاه و سفید دیروز بی روتوش کجا. باز کردن حساب بانکی و ماجراهای استخدام و بیمه و طی کردن امور اداری دولتی را دیگر فاکتور میگیرم.
حالا هم باید سجلمان توی جیبمان باشد برویم کافه، تقدیم کافهچی کنیم تا رمز وایفای رایگانش را در اختیارمان بگذارد تا چکاین کنیم کجاییم. یا عکس یهویی بفرستیم اینستاگرام. یا تلگرام را چک کنیم و به فلان دوستمان پیام بدهیم که کافه میای؟ (خبر را بخوانید).
لذا یا سجل به جیب بروید یا از اینترنت اپراتور همراهتان استفاده کنید که سجل نمیخواهد. اپراتورها به ما اعتماد دارند حتی بعضی از آنها بدون سجل به ما سیمکارت میدهند. آنها حتی آنقدر آیندهنگر بودهاند که روشن کردن تکلیف بی سجل بودن ما را هم به تاخیر انداختهاند تا ما همینطور بی نام و نشان از ارتباطات راه دور و نزدیک و مجازی بهرهمند شوید. حالا هی دوستان بپرسند چرا تکلیف سیمکارتهای بی سجل روشن نشده؟ ببینید این دیگران حتی برای دادن رمز اینترنت کافه هم از شما سجل میخواهند، اما آن دیگران آنقدر به شما اعتماد دارند که گفتند بروید بی سجل خوش باشید. آنها گذشتشان هم زیاد است، اگر با سیمکارتهای بی سجل، مزاحمت هم ایجاد کنید، کاسه صبرشان لبریز نمیشود.
به غیر از خرید سیمکارت از برخی اپراتورها، احتمال میدهم در آینده نه چندان دور برای رفتن به کنسرت و تئاتر و سینما و گالری و استفاده از وسایل حمل و نقل شهری هم به سجلمان نیاز پیدا کنیم. حتی برای ورود و خروج فروشگاههای زنجیرهای با هدف خرید روغن و صابون و خمیردندان نیز شاید نیاز باشد سجل داشته باشیم. چون مهم است ما کجا هستیم و چه میکنیم. همه ما که آدمهای سر به راهی نیستیم. بین ما شاید افرادی با نیت دزدی و اعمال تروریستی که امنیت همه چیز ما را به خطر بیندازند.ما باید درک کنیم سجل، چیز مهمی است، هر چند ما، سجلمان خسته است. (منبع:فناوران)