چالش اطلاعات نادرست در جنگ اسرائیل و ایران
آسیه فروردین - در صحنه پُر تنش و پرمخاطره ژئوپلیتیک خاورمیانه، کمتر رقابتی به اندازه تقابل ایران و رژیم صهیونیستی، تا این اندازه، پیچیده و سرنوشتساز است.
این رویارویی که سالها از طریق جبهه مقاومت، عملیات پنهانی و جنگهای سایبری پیگیری شده، حالا به جنگی نه فقط از نوع موشکها و شبهنظامیان، بلکه به نبردی بر سر روایتها و برداشتها، بدل شده است.
به گزارش دیلی استار (Thedailystar)، روزنامه پرمخاطب و انگلیسیزبان بنگلادش، همزمان با نزدیک شدن به شبح یک درگیری تمامعیار در منطقه، اطلاعات نادرست (disinformation)، دیگر صرفاً پیامد جانبی جنگ نیست، بلکه به ابزار جنگ تبدیل شده است.
این پدیده، مختص تقابل ایران و اسرائیل نیست، بلکه درگیریهای اخیر مانند جنگ اوکراین و روسیه یا حتی درگیریهای کوتاه اما شدید میان هند و پاکستان، نشان داده اطلاعات نادرست در شکلدهی به همدلی جهانی، صفبندیهای دیپلماتیک و مشروعیتبخشی به عملیاتهای میدانی نقش محوری دارد.
اطلاعات نادرست، یعنی دادههای نادرست یا گمراهکننده که عمداً منتشر میشوند و در حال حاضر، در جنگهای مدرن، به یک عنصر استراتژیک تبدیل شدهاند؛ بهگونهای که میدان اطلاعاتی، بستری برای شکلگیری افکار عمومی، تصمیمات دیپلماتیک و حتی فرامین جنگی شده است.
در منازعه ایران و اسرائیل، اطلاعات نادرست برای توجیه حملات پیشدستانه، بیاعتبار کردن رقیب، بسیج حمایت داخلی و خنثیسازی محکومیتهای جهانی بهکار میرود.
برخلاف تبلیغات کلاسیک قرن 20، اطلاعات نادرست، امروز با کمک الگوریتمها، تقویت و به شکل دیجیتالی منتشر میشود و تأثیر جهانی دارد. نکته مهم اینکه جریان اطلاعات نادرست، به شکل نامتناسب و هدفمند، تحت هدایت ائتلاف قدرتمند از ساختارهای اطلاعاتی آمریکا، اسرائیل و اروپا قرار دارد و همین موضوع، یکطرف منازعه را در موقعیتی قرار میدهد که میتواند تفسیرهای مسلط و برداشتهای یکجانبه را در عرصه جهانی تحمیل کند.
- جنگ روانی از جنس دیگر
برای هر دو طرف، ایران و اسرائیل، هدف، فقط اجرای عملیات نیست، بلکه هدف این است که چگونه این اقدامات، توسط جهان دیده و درک شود.
اسرائیل، اغلب عملیات خود را بهعنوان اقدامات پیشگیرانه در برابر تهدیدهای موجودیتی توجیه میکند. زمانی که نیروهای حامی ایران در سوریه یا غزه، هدف قرار میگیرند، مقامات اسرائیلی این حملات را محدود، دقیق و ضروری معرفی میکنند. در مقابل، ایران این حملات را تجاوز غیرقانونی میداند و با استناد به موازین بینالمللی، خود را قربانی توطئههای صهیونیستی و امپریالیستی معرفی میکند.
این روایتهای متضاد، اغلب به شواهد شفاف و مستقل تکیه ندارند. آمار تلفات به شکل گزینشی منتشر میشود، تصاویر ماهوارهای بهدقت، انتخاب یا دستکاری میشود و جعل دادههای دیجیتال (متادیتا)، امکانپذیر است.
با اینحال، مزیت اطلاعاتی عمدتاً در اختیار اسرائیل و متحدان آن قرار دارد. بهواسطه پشتیبانی نهادهای اطلاعاتی آمریکا و اروپا، که به سامانههای نظارتی جهانی، ابزارهای هوشمند تحلیل رسانهای و کانالهای دیپلماتیک دسترسی دارند، اسرائیل از برتری ساختاری در کنترل جریان و قالببندی اطلاعات برخوردار است.
این همکاری اطلاعاتی، صرفاً نقش دفاعی ندارد. بلکه نقش پیشگیرانه هم ایفا میکند. افشای گزینشی اسناد، ارائه اطلاعات محرمانه به رسانههای غربی از طریق منابع بینام و افشاگریهای هدایتشده، همگی بهگونهای سازماندهی میشوند که نسبت به نیتهای ایران، تردید راهبردی ایجاد کنند، اما اقدامات اسرائیل را در پوشش ضرورت و مشروعیت، در امان نگه دارند.
- تسلیح اطلاعاتی رسانهها از طریق شبکههای اجتماعی
میدان نبرد، از سرزمینهای فیزیکی به قلمرو دیجیتال گسترش یافته است. در پلتفرمهایی مانند ایکس (توییتر سابق)، تلگرام، اینستاگرام و تیکتاک، لشکرهایی از رباتها، ترولها و اینفلوئنسرهای همسوی ایدئولوژیک، به طور مداوم، درگیر نبرد برای تصاحب معنا هستند.
اسرائیل، با تکیه بر یگانهای سایبری و تلاشهای منسجم در حوزه hasbara (رویکرد واکنشی سیاستهای اسرائیل به رویدادها/دیپلماسی عمومی)، به شکل سیستماتیک، روایتهای رایج را هدف قرار میدهد و محتوایی منتشر میکند که تهدیدات ناشی از ایران را برجسته کند و واکنشهای نظامی خود را همانند وظایف اخلاقی جلوه دهد.
در مقابل، ایران از شبکهای متشکل از نیروهای وابسته منطقهای و صداهای همدل در جهان جنوب بهره میبرد تا روایتهای خود را به پیش ببرد، اما تأثیرگذاری دیجیتال ایران، با ماهیت پراکنده، واکنشی و از نظر زبانی گسسته، به ندرت میتواند در جریان اصلی رسانههای غربی، از نفوذ یا اعتبار مشابه برخوردار شود. این نابرابری، آشکار است. روایتهای همسو با اسرائیل معمولاً از طریق مقالات، روزنامهنگاری همراستا و انتشار در اندیشکدهها، در رسانههای معتبر جهان غرب انعکاس مییابند، در حالی که پیامهای ایران، عمدتاً با تردید و نگاه امنیتی، بازنمایی یا فیلتر میشوند.
در این میان، الگوریتمها نقش متحد را ایفا میکنند. محتوای منتقد اسرائیل یا همدل با فلسطینیها و ایران، در پلتفرمهای غربی، بیشتر در معرض سرکوب، نشانهگذاری یا محرومیت پنهان از دیده شدن قرار میگیرد و این خود، بازتاب پیوندهای عمیق میان سیلیکونولی، واشنگتن و تلآویو است.
- بُعد نیابتی
گروههای نیابتی، این زیستبوم اطلاعاتی را بیش از پیش پیچیده میکنند. حزبالله در لبنان، نیروهای وابسته به ایران در عراق و سوریه و نیز حماس در غزه، تنها بازیگران نظامی نیستند، بلکه جنگجویان روایت هم محسوب میشوند. آنها از طریق ویدئوها، بیانیهها و تصاویر شهادت، پیامهایی احساسی میسازند که هدف آن، برانگیختن همبستگی منطقهای و خشم جهانی است. این تاکتیکها، اغلب مرز میان «اطلاعات» و «نمایش» را محو میکنند.
در عین حال، این گروهها برای ایران، امکان انکارپذیری معقول را فراهم میکنند. زمانی که اطلاعات نادرست از طریق کانالهای غیررسمی منتشر میشود، ایران میتواند خود را از آن دور سازد و همزمان از سردرگمی یا همدلی ناشی از آن بهرهمند شود. در مقابل، اسرائیل از همین ابهام بهره میگیرد تا نسبت به همه فعالیتهای ایران، بدگمانی ایجاد کند و حتی اعتراضات مسالمتآمیز را نیز بهعنوان اقدامات براندازانه یا مرتبط با تروریسم معرفی نماید.
در این عرصه نیز برتری اطلاعاتی با اسرائیل و متحدانش است؛ آنها میتوانند با اتکا به آرشیوهای اطلاعاتی گسترده، دسترسی مستقیم به رسانهها و اعتماد نهادینهشده در غرب، بلافاصله با روایتهای جایگزین، میدان را پر کنند.
- تأثیرگذاری بر دیپلماسی بینالمللی
اطلاعات نادرست، صرفاً محدود به خاورمیانه نمیماند. ایران و اسرائیل تلاش میکنند بر نهادهای بینالمللی تأثیر بگذارند و سیاستهای جهانی را شکل دهند. اسرائیل با تکرار هشدارها درباره برنامه هستهای ایران، گاهی از طریق درز دادن اطلاعات یا تفسیر گزینشی دادههای اطلاعاتی، موجهای سیاسی ایجاد میکند. این افشاگریها، که اغلب از طریق اندیشکدههای غربی و روزنامهنگاران همسو منتشر میشود، معمولاً با سختگیری و تردید به ادعاهای ایران، مواجه نمیشوند.
در مقابل، ایران مدعی است این نشتهای اطلاعاتی ساختگی هستند و با هدف ایجاد جنگ پیشدستانه یا تحریمهای بیشتر صورت میگیرند. بااینحال، بهدلیل فقدان دسترسی برابر به رسانههای جهانی، ایران نمیتواند پیام خود را به اندازه کافی منتشر کند. این نابرابری، نتایج دیپلماتیک را نیز تحتتأثیر قرار میدهد: از رژیمهای تحریمی گرفته تا فروش تسلیحات و قطعنامههای سازمان ملل، همگی تحتتأثیر روایتهایی است که در اتاقهای پژواک رسانههای غربی شکل گرفتهاند؛ اتاقهایی که بسیاری از اطلاعاتشان از منابعی است که با منافع یا ساختارهای اطلاعاتی اسرائیل همسو هستند.
- سرکوب مخالفت، تولید رضایت
در عرصه داخلی نیز اطلاعات نادرست کارکرد دارد. در اسرائیل، بهویژه در دوران تشدید تنش نظامی، مخالفت با اقدامات نظامی، گاهی برابر با یهودستیزی یا خیانت تعبیر میشود و فضایی از ترس پدید میآید که آزادی روزنامهنگاری و دانشگاهی را محدود میکند.
این همپوشانی بین امنیت، ملیگرایی و کنترل اطلاعات، منحصر به ایران و اسرائیل نیست، اما شدت و عمق آن در این منازعه نشان میدهد اطلاعات نادرست، چگونه به ابزار اساسی برای حفظ نظم سیاسی تبدیل شده است. در بین اسرائیل و ایران، هر دو، عرصه گفتوگو و مناظره، بهتدریج محدودتر میشود، زیرا خودِ حقیقت نیز با تردید مواجه است.
- نوع جدیدی از غبار جنگ: هرجومرج معرفتشناختی
در مفهوم سنتی، «غبار جنگ» (فضای عدم قطعیت در جنگها)، به وضعیت سردرگمی و ابهام فرماندهان در میانه نبرد اشاره دارد، اما امروزه این غبار، جنبه معرفتشناختی پیدا کرده است: چهچیزی واقعی است؟ چهچیزی دستکاری شده است؟ چهچیزی صحنهسازی شده است؟
در جنگ ایران و اسرائیل، این وضعیت، یک تصادف نیست، بلکه یک طراحی استراتژیک است. هدف، نه اثبات حقیقت، بلکه اشباع میدان اطلاعاتی از ادعاهای متضاد است تا اقدامات به تعویق افتد و شکافها عمیقتر شود.
اتحاد اسرائیل با اکوسیستمهای رسانهای و اطلاعاتی غرب، باعث میشود روایتهای آنها، اغلب زودتر و معتبرتر منتشر شوند. در مقابل، ایران باید با امکانات کمتر و مخاطرات بیشتر، با این روایتها مقابله کند. این عدمتقارن معرفتشناختی، افکار عمومی و سیاستگذاران جهانی را در برابر تکرارهای سازمانیافته، که جایگزین راستیآزمایی شدهاند، آسیبپذیر میکند.
- اطلاعات نادرست، بهمثابه سلاح انحراف گروهی
در منازعه در حال گسترش ایران و اسرائیل، اطلاعات نادرست در حاشیه نیست، بلکه در متن قرار دارد. برخلاف یک میدان نبرد برابر، بین روایتهای رقیب، این جنگ اطلاعاتی، بهشدت نابرابر است. با تقویت الگوریتمی و پشتیبانی راهبردی نهادهای اطلاعاتی و رسانهای آمریکا و اروپا، اسرائیل نفوذی نامتناسب در تعیین روایتهای غالب دارد.
این، به معنای تبرئه ایران یا نادیدهگرفتن عملیاتهای رسانهای آن نیست، بلکه برای روشنساختن این نکته است که «قدرت» است که «برداشت» را شکل میدهد. اطلاعات نادرست، اعتماد را نه فقط به دولتها، بلکه به مفهوم «واقعیت مشترک» فرسایش میدهد. اگر جامعه بینالملل، واقعاً در پی مهار این بحران بیثباتکننده است، باید با نابرابری روایتها که در معماری قدرت دیجیتال و دیپلماتیک ریشه دارد، مقابله کند.
- فروپاشی بازدارندگی میان ایران و اسرائیل
این چشمانداز با شکافهای درون ساختار سیاسی ایالات متحده، پیچیدهتر شده است. این شکاف، بین جریان نئومحافظهکار مداخلهطلب و همواره همسو با اهداف راهبردی اسرائیل با جناح راست انزواطلب، وابسته به جنبش (MAGA) است که شدیداً با گرفتارشدن آمریکا در باتلاقی دیگر در خاورمیانه، بهویژه جنگی با انگیزه تغییر رژیم، مخالف است. این شکاف داخلی، خود را در حوزه اطلاعات نادرست نیز نشان میدهد. افشاگریهای متناقض، پیامرسانیهای متضاد و اطلاعات امنیتی سیاستزده، روایتهایی تولید میکنند که مخاطبان داخلی و خارجی را در وضعیت سردرگم نگه میدارند.
نکته تناقضآمیز آنکه این ناهماهنگی، که ریشه در منافع جناحی، نه در پرهیز اصولی دارد، تاکنون مانند ترمزی برای مداخله مستقیم ایالات متحده عمل کرده و تلاشهای جناحهای تندروی این کشور را برای کشاندن واشنگتن به تکمیل مأموریت آغازشده توسط اسرائیل، ناکام گذاشته است.
با این حال، اولویت روشن است: باید در زمینه روزنامهنگاری مستقل سرمایهگذاری کرد، سازوکارهای چندجانبه راستیآزمایی را ایجاد کرد و پلتفرمهای دیجیتال را در قبال انتشار اطلاعات نادرست پاسخگو کرد.
در عصری که «ویروسی شدن محتوا» (وبه تعبیر رایج امروز، ویرال شدن)، جایگزین «درستی محتوا» شده و افشاگریهای اطلاعاتی در لباس روزنامهنگاری ظاهر میشوند، حقیقت، نهتنها قربانی، بلکه به شکل نظاممند، منهدم میشود. در این جنگ نابرابر اطلاعاتی، شاید فرسایش حقیقت، خطرناکترین قربانی باشد. (منبع:عصرارتباط)