کابوس نابرابری دیجیتال
علی حسینی– ورود فناوریهای نوین ارتباطی همواره به عنوان نقطه عطفی در تاریخ تمدن بشری مطرح بوده است. هر بار که شبکههای مخابراتی ارتقا یافتهاند، از تلفن ثابت گرفته تا اینترنت پهنباند و حالا نسل پنجم و ششم ارتباطات سیار، وعدههایی درباره سرعت بیشتر، کیفیت بالاتر و فرصتهای تازه به انسان داده شده است. آنچه اما کمتر در بحثهای عمومی و رسانهای به آن پرداخته میشود تاثیر این فناوریها بر شکاف دیجیتال و نابرابری میان جوامع است. برخلاف تصور رایج که فناوریهای ارتباطی را ابزاری برای برابر کردن فرصتها میداند، شواهد نشان میدهد نسل پنجم و ششم اینترنت بیش از آنکه به همگرایی دیجیتال کمک کنند، شکاف موجود میان مناطق پیشرفته و محروم را افزایش خواهند داد. نسل پنجم اینترنت با سرعتی چندین برابر نسل چهارم، تاخیر بسیار کم و ظرفیت اتصال میلیونها دستگاه همزمان، امکان توسعه گسترده اینترنت اشیا، خودروهای خودران، جراحی از راه دور و شهرهای هوشمند را فراهم کرده است. نسل ششم که هنوز در مرحله تحقیق و توسعه قرار دارد، وعده سرعتی ۱۰۰برابر بیشتر از 5G، پوشش جهانی، ادغام عمیقتر با هوشمصنوعی و ایجاد بستری یکپارچه برای اقتصاد دیجیتال آینده را داده است. این چشماندازها در نگاه اول هیجانانگیز هستند اما مساله اینجاست که این آینده برای همه یکسان تحقق پیدا نخواهد کرد.
هزینههای سنگین زیرساخت
شرکتهای مخابراتی و سرمایهگذاران به دلایل اقتصادی معمولا نصب و توسعه زیرساختهای نوین را از کلانشهرها و مراکز اقتصادی آغاز میکنند. در نتیجه ساکنان این مناطق خیلی زود از مزایای سرعت بالا و خدمات جدید بهرهمند میشوند در حالی که بسیاری از مناطق محروم هنوز حتی به اینترنت پایدار نسل چهارم یا خطوط پرسرعت ثابت دسترسی ندارند. به بیان دیگر چیزی که به عنوان «انقلاب ارتباطی» معرفی میشود، عملا بیشتر به سود کسانی است که از قبل در موقعیت برتری قرار داشتند. نابرابری دیجیتال تنها به معنای داشتن یا نداشتن اینترنت نیست. این نابرابری چند بعد دارد؛ نخست بعد دسترسی یعنی تفاوت میان کسانی که به زیرساخت پرسرعت دسترسی دارند و کسانی که ندارند. دوم بعد مهارت زیرا حتی در صورت دسترسی، استفاده موثر از اینترنت نیازمند سواد دیجیتال و توانایی بهرهبرداری از ابزارهای پیشرفته است. سوم بعد استفاده چراکه جوامع توسعهیافته اینترنت را برای تجارت، آموزش و نوآوری به کار میگیرند اما در جوامع محروم استفاده اغلب به سرگرمی یا ارتباطات ساده محدود میشود. نسل پنجم و ششم هر سه بعد این نابرابری را تشدید میکنند؛ دسترسی به دلیل هزینه بالا محدودتر، نیاز به مهارتهای پیچیدهتر بیشتر و تفاوت در نوع استفاده عمیقتر میشود. علت اصلی این وضعیت در هزینههای سنگین زیرساخت نهفته است. راهاندازی شبکههای5G نیازمند نصب هزاران آنتن کوچک در فواصل کوتاه است زیرا امواج میلیمتری برد کمی دارند. این کار در شهرهای متراکم از نظر اقتصادی توجیهپذیر است اما در روستاها یا مناطق کمجمعیت بسیار پرهزینه و غیرجذاب برای شرکتهاست. سرمایهگذاران ترجیح میدهند مناطق پردرآمد را پوشش دهند تا سریعتر بازگشت سرمایه داشته باشند. از سوی دیگر تجهیزات مصرفی برای استفاده از 5G و به ویژه6G گران هستند و در ابتدا تنها در دسترس طبقات مرفه قرار میگیرند. بسیاری از خدمات مبتنی بر این نسلها مانند خودروهای خودران یا خدمات درمانی پیشرفته تنها در اکوسیستمهایی معنا پیدا میکنند که سرمایه انسانی و فناوری لازم را دارند، چیزی که در مناطق محروم وجود ندارد.
پیامدهای اجتماعی و اقتصادی
پیامدهای اجتماعی و اقتصادی این وضعیت بسیار گسترده است. در آموزش، مدارس شهری به سرعت به کلاسهای آنلاین تعاملی، واقعیت افزوده و سیستمهای هوشمند مجهز میشوند در حالی که دانشآموزان مناطق محروم همچنان با قطعیهای مداوم اینترنت دستوپنجه نرم میکنند. در حوزه شغلی، فرصتهای مرتبط با اقتصاد دیجیتال، دادهکاوی و هوشمصنوعی در شهرهای بزرگ متمرکز میشوند و جوانان مناطق کمبرخوردار سهم اندکی از این بازار دارند. این روند موجب تشویق مهاجرت به کلانشهرها و در نتیجه ایجاد بحرانهای اجتماعی جدید میشود. حتی از منظر فرهنگی نیز شکاف ایجاد میشود؛ جوامعی که در حاشیه دیجیتال قرار میگیرند، کمتر در فضای مجازی دیده میشوند و روایتهایشان به حاشیه رانده میشود. این وضعیت تنها مختص کشورهای در حال توسعه نیست. در ایالاتمتحده باوجود زیرساختهای پیشرفته، بسیاری از مناطق روستایی هنوز به اینترنت پرسرعت پایدار دسترسی ندارند. در اروپا و شرق آسیا تلاش شده است با سرمایهگذاری دولتی در کنار بخشخصوصی تعادل ایجاد شود اما در بسیاری از کشورها حرکت سریع به سمت 5G بدون تکمیل پوشش 4G باعث افزایش نابرابری شده است.
تمرکز بر سیاستگذاری
برای جلوگیری از این روند سیاستگذاری جدی لازم است. دولتها باید با یارانه یا سرمایهگذاری مستقیم، اپراتورها را به پوشش مناطق کمسودآور ترغیب کنند. تعرفهها باید به گونهای طراحی شوند که اقشار کمدرآمد هم توان استفاده داشته باشند. آموزش مهارتهای دیجیتال در مدارس و مراکز محلی برای بهرهبرداری واقعی از امکانات ضروری است. علاوه بر آن توسعه راهکارهای بومی مانند اینترنت ماهوارهای، بالنهای مخابراتی یا شبکههای مش کوچک میتواند هزینهها را کاهش دهد، همچنین باید مراقب انحصار شرکتهای بزرگ بود تا چند غول مخابراتی کل بازار را در دست نگیرند. با نگاه به آینده، 6G میتواند هم تهدید و هم فرصت باشد. تجربه 5G نشان میدهد اگر سیاستگذاری همزمان با فناوری پیش نرود، شکافها عمیقتر خواهند شد اما در عین حال 6G میتواند فرصتی برای بازاندیشی در عدالت دیجیتال باشد. پوشش جهانی از طریق ماهوارهها، ادغام با هوشمصنوعی برای خدمات آموزشی و بهداشتی و کاهش هزینهها در بلندمدت همه ظرفیتهایی هستند که اگر درست مدیریت شوند، میتوانند بخشهایی از نابرابری موجود را جبران کنند.
در نهایت باید پذیرفت فناوریهای نسل پنجم و ششم اینترنت بدون تردید ظرفیت تحولآفرینی عظیمی دارند و میتوانند دنیایی هوشمندتر و کارآمدتر بسازند اما اگر این تحول به صورت نابرابر توزیع شود، نتیجه آن افزایش شکاف میان کسانی است که به آینده متصل هستند و کسانی که در گذشته باقی ماندهاند. مساله اصلی دیگر صرفا داشتن اینترنت سریعتر نیست بلکه حق برابر در دسترسی به فرصتهای دیجیتال است. بدون سیاستگذاری هوشمندانه و تلاش جمعی، رویای عدالت دیجیتال محقق نخواهد شد و آنچه باقی میماند، کابوس نابرابری دیجیتال است. (منبع: جهان صنعت)