150 سال کار با رسانهها؛ بدون استراتژی

عباس پورخصالیان - هفته پیش به مناسبت آغاز قرن پانزدهم هجری خورشیدی، یکی از خبرنگاران فاوا-نویس با من تماس گرفت و از تاریخ ارتباطات کشور طی قرن چهاردهم (از 1301 تا 1400 هجری خورشیدی) پرسید.
بعد از گفت و گو با او، یادداشتی از احمد میدری به دستم رسید در سوگ و بزرگداشت دوست و همکار از دست رفته: مرحوم علی رضاقلی. در آن یادداشت بیان شده بود که علی رضاقلی با مطالعۀ تاریخ و ادبیات ادوار مختلف ایران، علت توسعه نیافتگی کشور را ناامنی ناشی از پیشبینی ناپذیری رفتار صاحبان قدرت میدانست.
دیگران ممکن است زنده یاد دکتر علی رضاقلی را از مطالعۀ کتاب "جامعهشناسی نخبهکشی" اش بشناسند. من زنده یاد دکتر علی رضاقلی را از زمانی میشناسم که در دوران وزارت محمد غرضی، رییس مرکز تحقیقات پست جمهوری اسلامی بود و در کنار فعالیتهای تحقیقاتی گستردهاش در وزارت پست و تلگراف و تلفن، با مینیبوسی که خریده بود، مسافرکشی هم میکرد. به نظرم، گفت و گو با مردم در حین رانندگی، برای او فرصتی ذیقیمت و پیمایشی جامعه شناختی در احوال و عقاید و رفتار مردم پیش میآورد و از این رو او به این کار میپرداخت. اما همین که به وزیر پست و تلگراف و تلفن خبر رسید که چه نشستهای؟ رییس مرکز تحقیقات پست کشور رانندۀ مینی بوس است و مسافرکشی میکند، وزیر پست و تلگراف و تلفن چنان برخورد تندی با رضاقلی کرد که از یادآوریاش شرم دارم.
بله، محقق بزرگی که پیشبینی ناپذیری رفتار وزیر پست و تلگراف و تلفن و معاصران و اسلاف و اخلافش را تجربه کرده بود و با مطالعۀ تاریخ و ادبیات ادوار مختلف ایران، ویژگی جامعۀ سنتی ایران را نخبهکشی میدانست، باید هم علت توسعه نیافتگی کشور را وجود ناامنی بداند.
با مرور گفت و گویم با آن مصاحبهگر دربارۀ تاریخ ارتباطات و وجود "رسانه هراسی" مزمن در میان مصلحان و صاحبان قدرت در کشور، و یادآوری نوشته میدری به این نکته پی بردم که
- توسعه نیافتگی کشور، تنها ناشی از پیشبینی ناپذیری رفتار صاحبان قدرت و درک ناامنی تحمیل شده از جانب حاکمان نیست،
- بلکه عمدتاً به علت احساس ناامنی خاصی در وجود خود ایشان است؛ احساسی که از پیشبینی ناپذیری رفتار مراکز تحقیق و توسعۀ علوم و فنون جدید و مواجهۀ ناگهانی مصلحان و صاحبان قدرت با نوآوری رسانه و سیستمهای ارتباطی نو و در نهایت احساس خطر کردن از پذیرش اجباری و دیرهنگام علوم و فنون جدید و استانداردهای دیکته شده از سوی مراکز قدرت رقیب، ناشی شده است.
نشان دادن درستی این رابطۀ علت و معلولی میان رسانه هراسی و توسعه نیافتگی به طریق برهان خُلف، راحت است:
- تاریخ توسعۀ رسانههای جدید، تاریخ توسعۀ صنعت و تجارت و تاریخ توسعۀ علوم و فنون نو و تاریخ توسعۀ جوامع سرمایهداری جدید به طور کلی، بر هم منطبقاند؛
- توسعه رسانههای نو، رابطۀ علت و معلولی با توسعۀ عمومی در جوامع دارد؛
- هریک از این توسعهها، ناامنی خاصی را برای طبقات فرودست اعم از بردگان، مهاجران، کارگران، حاشیه نشینان و به طور کلی برای همگان در جوامع سرمایهداری جدید به ارمغان آورده و میآوَرد.
- فرق جوامع مختلف، در نوع مقابله با ناامنی ناشی از چرخۀ حیات توسعه است، زیرا هر نوآوری در آغاز این چرخه، هم سازنده است، و هم ویرانگر.
- نخبگان جوامعی که چرخۀ حیات توسعه را مدیریت میکنند ناامنیهای ناشی از این چرخۀ حیات را میشناسند و میکوشند تا شاید عوامل ویرانگر توسعه را به موقع پیشبینی و رفع کنند.
• توسعۀ مفهومی سیستم ارتباطات
سیستم ارتباطات (و در اصل: Communication System ) تا نیمۀ قرن بیستم، اصطلاحی تجاری بود که مجموعۀ نظام جادههای حمل و نقل زمینی، دریایی و هوایی را بیشتر از مجموعۀ رسانههای الکتریکی و الکترونیکی تداعی میکرد.
اما به یاری دو نوآوری: یکی نوآوری مفهوم اطلاعات، و دیگری نوآوری ترانزیستور، کوتاه مدت پس از جنگ جهانی دوم، بازار مخابرات از دهۀ 50 قرن بیستم به بعد، رونق گرفت و نوآوری رایانههای شخصی در دهۀ 60 قرن بیستم، معنی و کاربرد "سیستم ارتباطات" را به کل عوض کرد و دیگر، مجموعۀ نظام جادههای حمل و نقل زمینی، دریایی و هوایی را تداعی نمیکرد بلکه رسانههای تلگراف، تلکس، جنتکس، تلفن و شبکههای دادهرسانی را میرساند.
با نوآوری اینترنت و جمع شدن اغلب انواع خدمات قدیم و جدید در اینترنت و وب جهانگستر، مفهوم سیستم ارتباطات یا همان Communication System عطف به ماسبق نیز شد و به صورت Communications System همۀ انواع فناوریها در حوزۀ ارتباطات از قدیم و ندیم تا اکنون و آینده را شامل شد و حتی رسانههای چاپی (روزنامه و مجله و کتاب) را نیز در بر گرفت.
• رسانه شیدایی و رسانه هراسی
در آغاز قرن هفدهم میلادی (!) هنگامیکه شاه عباس اول در اوج قدرت بود، ماشین چاپ در کشور بومیسازی شد و شاه شیفتۀ آن شد به طوری که دستور داد مکاتبات اداری، منبعد چاپی شود. اما چند سال بعد، بلافاصله پس از مرگ شاه عباس اول، ماشین چاپ تکفیر شد!
روزی که ایرانیان در قرن نوزدهم (!) نخستین روزنامۀ چاپی را در کشور منتشر کردند، یعنی یکم می1837 میلادی، 382 سال از اختراع ماشین چاپ و حدود دویست سال از بومیسازی و تکفیر آن در ایران و چند سالی از انتشار روزنامه به فارسی در قاهره، استامبول، بمبئی و حتی بوسنی هرزه گوین گذشته بود. بدیهی است که با وجود این تأخیر طولانی، پیش از تصمیم به چاپ نخستین روزنامۀ رسمیکشور، ضروری مینمود برای جبران این تأخیر در زمینۀ ارتباطات، ایرانیان گرد هم بیایند و بکوشند، استراتژی و مقررات بلندمدتی را برای ساماندهی رسانۀ چاپ در آینده به منظور توسعۀ متوازن و کم خطر جامعه تعریف کنند ولی چنین نکردند و چنین نشد زیرا قادر به درک مفاهیمیچون استراتژی و تاکتیک نبودند. در حالی که جنگ رسانهای شروع شده بود.
• خودزنی و «آینده ستیزی» ناشیانه با بومیسازی نادرست مفاهیم
184 سال پیش البته که با اصطلاحاتی چون استراتژی و تاکتیک ناآشنا بودیم. اما اگر در قرن بیست و یکم فرهنگستان زبان و ادب فارسی تشکیل میدهیم و بجای استراتژی، "راهبرد" را وضع میکنیم (نگاه کنید به فرهنگ واژههای مصوب فرهنگستان، 1376- 1385، شابک 1-77-7531-964-978، ص 337)، این ترجمۀ نادرست و "معادل نامعادل" آن، هنوز ناآشنا بودن برخی از فرهنگستانیهای ما با مفهوم، مضمون و مصادیق استراتژی را میرساند. تأثیر این نوع بومیسازی مفاهیم، خودزنی معنوی و آینده ستیزی ناآگاه است.
• از پشت بامها فریاد بزنید "ما، در یک دقیقه به تهران رسیدیم"
152 سال پیش شرکت زیمنس موفق شد کابل تلگراف لندن- کلکته را به تهران برساند. ولی ایرانیان معاصر، این رُخداد ارتباطی بزرگ را احتمالاً "زندگی کردند (شنیدند)" اما عظمت و اهمیت این انقلاب جهانی را درک نکردند.
عصر ارتباطات بینالمللی به کمک رسانهای الکتریکی (تلگراف)، 152 سال پیش، در روز 12 آوریل 1870 (درست 74 سال پیش از تولد من) آغاز شد!
در آن روز، پس از دو سال کار مداوم و اجرای موفقیت آمیز مرحلۀ نخست کابل لندن - کلکته، اولین ارتباط بینالملی تلگراف بین لندن - تهران برقرار شد. به همین مناسبت، "ویلهم زیمنس" آلمانی که در انگلستان مجری پروژۀ مذکور بود، مهمانان برجستهای را به ایستگاه تلگراف در لندن دعوت کرد تا ایشان نخستین شاهدان زندۀ برقراری ارتباط تلگرافی از لندن به تهران – در میانۀ راه ارتباط لندن و کلکته – باشند.
مدتی پس از آن روز، ارتباط مستقیم تهران به کلکته نیز توسط شرکت زیمنس ایجاد شد. ورنر فون زیمنس، رییس شرکت کابل کشی زیمنس-هالسکه، که در مراسم آن روز حضور داشت و بهره برداری از کابل لندن –تهران را کلید زد، پس از مراسم به برادرش کارل زیمنس که در آلمان بود نامه نوشت با این مطلع: "با وجود ترس و نگرانی، امروز موفقیت بزرگی حاصل شد! از پشت بامها فریاد بزنید که ما، در یک دقیقه به تهران رسیدیم ..." [https://new.siemens.com/global/en/company/about/history/stories/indo-european-telegraph-line.html]
یکی از ایستگاههای کابل تلگراف لندن- کلکته در کاشان – 1870 میلادی
از اسناد تاریخی اخیراً منتشر شده در وبگاه economictimes.indiatimes.com نیز میتوان دریافت که نخستین پیام تلگرافی از انگلستان (از "پورث کورنو"، محلی واقع در کورنوال که تا اقیانوس اطلس 506 کیلومتر فاصله دارد) به هندوستان در 23 ژوئن 1870 ارسال شد.
مبداء این ارتباط (در "پورث کورنو") تا صد سال بعد یعنی تا سال 1970 مرکز بینالمللی ارتباطات کابلی بود و تا سال 1993 نیز در پورث کورنو یک مرکز آموزشهای فنی-کاربردی مهم برای صنعت ارتباطات انگلستان فعال بود. این یعنی: انگلیسیها استراتژی کلان ارتباطات جهانی را زودتر از هر کشوری، تدوین، اجرا و پیگیری کرده اند.
[رجوع شود به: https://www.google.com/search?q=google+translate&rlz=1C1CHLA_enIR864IR864&oq=&aqs=chrome.0.35i39i362l8.3149953961j0j15&sourceid=chrome&ie=UTF-8]
با مطالعۀ دو منبع مذکور میتوان به این نتیجه رسید که :
- 21 سال قبل از برقراری نخستین ارتباط بینالمللی تلگراف (یعنی از سال 1849 تا 1865)، مذاکرات و موافقت نامههایی میان چند کشور اروپایی برای استانداردسازی شبکۀ تلگراف در جهان مبادله میشد و
- بر اساس آن مذاکرات و موافقت نامهها، بالاخره در سال 1865 اتحادیۀ بینالمللی تلگراف (ITU) در پاریس تشکیل شد، و
- پس از تشکلیل اتحادیۀ بینالمللی تلگراف در سال 1865 کشور ایران در عهد ناصری یکی از اعضای رسمیاتحادیۀ بینالمللی تلگراف (ITU) شد.
- البته دقیقاً معلوم نیست که دولت ایران در چه سالی به عضویت ITU در آمد. ولی عقلانی است که وقوع این رویداد را زمانی بین 1865 (سال تشکیل ITU) و 12 آوریل 1870 (زمان بهره برداری از کابل لندن- تهران) فرض کنیم.
• در فقدان" استراتژیِ کلان" ارتباطات
از آنچه گذشت میتوان نتایج دیگری را هم گرفت:
- در آغاز نوآوری تلگراف الکتریکی (پیش از آن، ما دارای تلگراف نوری بودیم) کشورهای اروپایی به علاوۀ ایالات متحدۀ آمریکا، استراتژی بلندمدت توسعۀ جهانی ارتباطات و برنامههای همکاری بینالمللی برای جهانی سازی دسترسی عموم به یک شبکۀ جهانی را به سرعت تدوین کردند
- و بخشی از آن برنامهها را، در قالب اتحادیۀ بینالمللی تلگراف پیاده کردند؛ اتحادیهای که بعداً در سال 1934 به اتحادیۀ بینالمللی مخابرات تغییر نام داد و سپس در سال 1947 عضو نهادیِ سازمان ملل شد. سپس مدیریت ITU، کشورهای درگیر در مسیر ترانزیت کابل تلگراف را به منظور پایبند ساختن دولتهای درگیر، به نگهداری و بهرهبرداری از زیرساختهای ملی و بینالمللی، به عضویت این نخستین اتحادیۀ استانداردسازی فنی جهان در میآورد.
- ما یکی از نخستین کشورهایی هستیم که در عهد ناصرالدین شاه قاجار به عضویت ITU در آمدیم.
- اما ما، نه آن زمان و نه تاکنون، برای ارتباطات، طرحی جامع نریختیم و استراتژی کلان و بلندمدتی را تعریف نکردیم؛ اموری که هرچه زودتر ضرورتاً باید به آن بپردازیم. (منبع:عصرارتباط)
- ۰۱/۰۳/۲۴