اخبار و سیاست؛ عامل حضور ایرانیها در شبکههای اجتماعی
سعید میرشاهی – سازمان امور بینالمللی (international affairs) که خود را یک سازمان غیرحزبی و غیرانتفاعی مینامد در سال 1922 در شیکاگو (آمریکا) تأسیس شد، که در حوزه افزایش دانش و مشارکت در امور جهانی فعالیت دارد.
در شرح خدمات این سازمان آمده: «تجزیه و تحلیل عمیق ما و تحقیقات انجام شده توسط متخصصان بر گفتگوهای بنیادی تأثیر میگذارد و بینشهایی را که با جامعه در حال رشد خود به اشتراک میگذاریم، اطلاع رسانی میکند. ما از طریق محتوای در دسترس و گفتگوی باز از دیدگاههای متنوع و مبتنی بر واقعیت، افراد بیشتری را برای کمک به شکلدهی آینده جهانی خود توانمند میسازیم.»
در همین راستا شعبه استرالیای این سازمان در گزارشی به قلم فرانچسکو بایلو* به بررسی کارکرد رسانههای اجتماعی در کشورهای دموکرات و غیردموکرات پرداخته و در تحقیقات خود به دو نکته در مورد تاثیر این رسانهها بر کشور ایران پرداخته است.
نخست آنکه مراجعه کاربران ایرانی به رسانههای اجتماعی برای کسب اخبار بر خلاف دیگر کشورها به مراتب بالاست و دوم اینکه استفاده از رسانههای اجتماعی در پیشبرد اعتراضات اجتماعی در ایران یک استثنا محسوب میشود که همچنان کارکرد دارند.
متن کامل این گزارش را در پی آمده است.
امروز تقریبا روشن شده که رسانههای اجتماعی، انتظارات دموکراتیک کشورهای لیبرال غربی را برآورده نکردهاند.
با این حال، برای کشورهای غیردموکراتیک، آشفتگی سیاسی ناشی از سیستمهای اطلاعاتی کنترلنشده، به منزله آتش زیر خاکستر است که باید تحت کنترل شدید قرار گیرد.
- همزیستی دو انقلاب فناورانه
دو انقلاب همزیستانه، رابطه ما را با ارتباطات، فناوری اطلاعات و سیاست بازتعریف کرده است.
این انقلابها بین پایان سال 2006 و اوایل سال 2007 شروع شدند و در سالهای بعد با همدیگر رشد کردند.
اولین مورد، انقلاب رسانههای اجتماعی بود که در سپتامبر 2006 آغاز شد؛ زمانی که فیسبوک، سرویس رسانههای اجتماعی خود را برای همه رونمایی کرد.
دومین مورد، انقلاب موبایل بود. این انقلاب با انبوهسازی دستگاههای شخصی و متصل به اینترنت، مانند آیفون، که در سال 2007 توسط اپل به بازار عرضه شد، تعریف میشود.
اکنون ابزارهای متصل به اینترنت همراه، در همهجای کشورهای پردرآمد وجود دارند و 55 درصد جمعیت دنیا را به هم پیوند میدهند.
استفاده از اینترنت برای اقدامات سیاسی و ارتباطات، حداقل 10 سال قبل از انقلابهای رسانههای اجتماعی و تلفن همراه آغاز شد.
در سال 1994، ارتش آزادیبخش ملی زاپاتیستای چیاپاس در مبارزه خود علیه دولت فدرال مکزیک با استفاده از تابلوهای اعلانات اینترنتی به مخاطبانی در عرصه جهانی دست یافت.
در سال 1999، معترضان نشست سازمان تجارت جهانی در سیاتل برای مقابله با روایت رسانههای اصلی از وبسایت Indymedia استفاده کردند. اما پس از سال 2007 بود که اینترنت، به ابزاری برای مشارکت سیاسی گسترده تبدیل شد. رسانههای اجتماعی و دستگاههای تلفن همراه، ارائه تصادفی و عمدی محتوای سیاسی را که اغلب توسط کاربران تولید میشد، به طور چشمگیر افزایش دادند.
- دو پرسش درباره ارتباط رسانههای اجتماعی و مشارکت سیاسی
اینکه آیا این موضوع منجر به افزایش قابل توجه مشارکت سیاسی توسط مردم شده یا خیر، یک سوال پیچیده است.
از یک طرف، شواهدی درباره ارتباط واضح بین استفاده از رسانههای اجتماعی و مشارکت سیاسی وجود دارد؛ یعنی رسانههای اجتماعی میتوانند با تسهیل مشارکت، به ترویج آن کمک کنند.
با این حال، رسانههای اجتماعی، ضمن افزودن نمایشهای جدید با آستانه پایین به مجموعههای مشارکتی موجود (مانند معرفی کمپینهای امضای آنلاین)، اساسا مرزهای مشارکت سیاسی را تغییر دادهاند.
اینکه آیا این فعالیتهای کمآستانه، از نظر سیاسی معنادار هستند و نیز پیامدهای آن، هنوز مشخص نیست.
سوال مهم دیگر درباره تاثیر کلی رسانههای اجتماعی بر کیفیت گفتگو و دیالوگ عمومی است. کلیدواژههایی مانند پولاریزاسیون (قطبیسازی)، حبابهای فیلتر (محیطی که فرد، فقط با عقاید خود مواجه و همان عقاید بدون توجه به ایدههای جایگزین تقویت میشوند)، اتاقهای پژواک (بازتاب صدا) و اطلاعات نادرست در سالهای اخیر، سرفصلهای اخبار غالب بودهاند.
واقعیت این است که الگوریتمهای فیلتر رسانههای اجتماعی برای ارتقای گفتمان باکیفیت به عنوان کالای عمومی طراحی نشدهاند.
با این حال، شواهد کمی از تاثیر منفی سیستماتیک آنها وجود دارد. رویدادهای متعدد و زمینهساز از نظر ریشههای اجتماعی و سیاسی عمیق، مانند رایگیری برگزیت در بریتانیا در سال 2016 و انتخاب دونالد ترامپ در آمریکا چند ماه بعد از آن، باعث ایجاد وحشت اخلاقی شد و رسانههای اجتماعی به سرعت، علت اصلی این دو رویداد شناخته شدند.
تحقیقات تطبیقی با نشان دادن اینکه قطبیسازی عموما در خارج از ایالات متحده کم است، ارتباط آشکار بین رسانههای اجتماعی و قطبیسازی سیاسی را زیر سوال برده است.
اگرچه رسانههای اجتماعی میتوانند از طریق گزینش محتوا، حبابهایی ایجاد کنند، اما شواهد تجربی نشان میدهد کاربران به طیف متنوعی از دیدگاهها مرتبط هستند. انتشار گسترده اطلاعات نادرست در رسانههای اجتماعی، در طول همهگیری کووید ۱۹، بیانگر این واقعیت است.
- اینترنت و سیاست: از کشورهای دمکراتیک تا غیردمکراتیک
اکنون سوال این است که چه تعداد از مردم در سراسر جهان، از طریق اینترنت، درگیر سیاست میشوند؟
تازهترین پیمایش ارزشهای جهان که بین سالهای 2017 و 2022 انجام شد، نشان میدهد به طور متوسط 61 درصد از جمعیت بین 16 تا 60 سال در کشورهای پردرآمد، از اینترنت برای دسترسی به اخبار روزانه استفاده میکنند.
این در حالیست که پاسخگویان در کشورهایی مانند سنگاپور، ویتنام و ایران به طور متوسط، استفاده مشابه یا بالاتری، در مقایسه با شهروندان آلمانی داشتهاند.
از سوی دیگر دسترسی انبوه به اینترنت توسط دولتها، اعم از دموکراتیک و غیردموکراتیک، برای توسعه اقتصادی حیاتی است.
این در حالیست که طبق اعلام شهروندان کشورهای غیردموکراتیک، آنها برای کسب اطلاعات یا شرکت در مباحث سیاسی، کمتر از اینترنت استفاده میکنند. نکته دیگر این است که حضور نهادهای دموکراتیک همیشه به سطوح بالاتر مشارکت سیاسی آنلاین تبدیل نمیشود، بلکه ارزشهای فرهنگی نیز احتمالا نقش مهمی دارند.
به عنوان مثال، دموکراسیهای کامل مانند ژاپن و تایوان، سطوح بسیار پایینتری از تعامل را نسبت به پنج کشور آنگلوسفر (Anglosphere) گزارش کردهاند. (آنگلوسفر شامل کشورهای ایالات متحده آمریکا، کانادا، استرالیا، نیوزیلند و انگلیس است.)
با این حال، فقدان دموکراسی همیشه به سطوح نسبتا پایین مشارکت سیاسی آنلاین ترجمه میشود. دلیلش این است که کشورهای غیردموکراتیک به دلیل نظارت بر محتوایی که شهروندانشان میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند، اینترنت را به صورت پلیسی کنترل میکنند.
- ایران، یک استثنا!
جای تعجب نیست که شدت محدودیتهای اعمالشده توسط یک کشور در حوزه محتوا، با سطوح پایینتر مشارکت سیاسی مرتبط است. تنها استثنای قابل توجه ایران است؛ جایی که تعامل سیاسی با واسطه اینترنت، نقش مهمی در اعتراضات ضددولتی از زمان شروع جنبش سبز در سال 2009 ایفا کرد.
در حالی که بسیاری از گفتمانها در کشورهای دموکراتیک (در غیاب شواهد تجربی سیستماتیک و مبتنی بر شواهد شفاهی ایالات متحده) بر این عقیدهاند که رسانههای اجتماعی برای دموکراسی بد هستند، به طور متناقض، کشورهایی که هدف نفوذ یا فشار آمریکا بودهاند، مشغول سرمایهگذاری منابع قابل توجه برای تحت کنترل نگهداشتن تعاملات سیاسی با واسطه اینترنت بودهاند.
این امر به این دلیل است که حتی اگر سازمانهای رسانههای اجتماعی تا حد زیادی انتظارات غیرممکن متعدد را درباره ظرفیت دموکراسیسازی برآورده نکردهاند، با این وجود در افزایش درجه آشفتگی سیاسی، بهویژه در بسیج نارضایتی شدید سیاسی، کارآمد بودهاند!
- نتایج تحقیقات هاروارد درباره چین
محیط رسانههای اجتماعی شامل سیستمهای پیچیدهای متشکل از لایههای متقابل متعدد است. اینها لایههای اجتماعی- سیاسی و زیرساختی، عمدتا اختصاصی بوده و توسط پلتفرمهای خصوصی کنترل میشوند.
سیستمهای پیچیده تمایل به ایجاد نتایج غیرقابل پیشبینی (رفتارهای در حال ظهور) دارند، زیرا بخشهای مختلف آنها به طور غیرمنتظره با هم تعامل دارند. به این معنا، رسانههای اجتماعی، لزوما شرایط سیاسی زیربنایی را برای برخی رفتارهای اجتماعی-سیاسی نوظهور ایجاد نمیکنند. این امر، فقط مسیری را فراهم میکند که به طور غیرمنتظره و سریع به سطح برسد.
محققان دانشگاه هاروارد، پس از تجزیه و تحلیل میلیونها پست رسانههای اجتماعی در چین، دریافتند هدف اصلی دولت برای کنترل اینترنت، کاهش انتقادات آنلاین از دولت نیست، بلکه جلوگیری از اقدامات جمعی کاربران است.
اکنون پرسش اینجاست که آیا رسانههای اجتماعی میتوانند پیوندهایی به اندازه کافی قوی ایجاد کنند تا کنش جمعی مهم سیاسی را حفظ کرده و تداوم بخشند؟ سیاستهای سانسور دولت چین نشان میدهد که آنها این احتمال را جدی میگیرند.
پیشینه شواهد نشان میدهد این امر، واقعا امکانپذیر است. رسانههای اجتماعی در تزلزل سیستمهای حزبی در دموکراسیهای غربی نقش ایفا کردهاند و در کنار دور زدن شبکههای سیاسی سنتی، افرادی مانند ترامپ در ایالات متحده یا جنبش پنج ستاره در ایتالیا را به صحنه اصلی ارتقا دادهاند.
علاوه بر این، رسانههای اجتماعی، به سرنگونی مصر در دوران حسنی مبارک کمک کردند که این امر منجر به تجربه کوتاه و پرفراز و نشیب دموکراسی در این کشور شد. ایران نیز بیش از یک بار مورد این تهدید قرار گرفته است.
در حالی که این رویدادها در زمینههای مختلف اتفاق افتاده، همه آنها ناشی از سطوح بالای نارضایتی بوده است.
سیستمهای رسانههای اجتماعی در تقویت خشم و ترس مهارت بالایی دارند، اگرچه نقش آنها در ایجاد چنین احساساتی، نامشخص است.
در نهایت اینکه ترکیبی از رسانههای اجتماعی و نارضایتی سیاسی به ایجاد آشفتگی غیرقابل پیشبینی در حوزه سیاسی در جهان میانجامد و اینکه آیا ما دوست داریم یا باید آن را تبلیغ کنیم، بستگی به موقعیت سیاسی ما دارد.
* فرانچسکو بایلو، مدرس تجزیه و تحلیل دادهها در علوم اجتماعی در دانشکده علوم اجتماعی و سیاسی دانشگاه سیدنی است. او علاقهمند به تحقیق درباره اشکال تعامل سیاسی و گفتگوهای سیاسی در رسانههای اجتماعی است. (منبع:عصرارتباط)