از فستفود تا فستدیتا؛ چرا چتجیپیتی را پذیرفتیم؟

فاطمه زهرا جامی* - در جهانی که «سرعت» به معیار اصلی ارزش بدل شده، دیگر «دسترسی سریع» نه یک مزیت رقابتی، بلکه مطالبهای عمومی و بدیهی است و هر ابزاری که بتواند این خواسته را برآورده کند، بیدرنگ در صدر محبوبیت قرار میگیرد.
از فستفودها گرفته تا فستدیتاهای مبتنی بر هوش مصنوعی، امروز آنچه این دو پدیده را به هم پیوند میدهد، نه فقط فناوری یا نوآوری، بلکه پاسخی است به یک نیاز اجتماعی فراگیر؛ پاندمی کمحوصلگی و عطش همگانی برای دریافت پاسخ سریعتر.
پرسش اصلی شاید این نباشد که چرا ChatGPT (به عنوان نماد چتباتهای امروزی) ظهور کرد، پرسش این است که چرا ما تا این اندازه آماده پذیرش آن بودیم؟ پاسخ را باید در تلاقی میان تحولات فناورانه و زمینههای اجتماعی_اقتصادی جست و جو کنیم.
ما در عصری زندگی میکنیم که وعدههای غذایی باید در چند دقیقه آماده شوند، اخبار در کسری از ثانیه منتشر شده و شبکههای اجتماعی در چند ثانیه قضاوت و حتی تحلیلها و پاسخها نیز در لحظه تولید میشوند.
اگر دیروز نیاز به تغذیه فوری، زنجیرهای از رستورانهای فستفود را خلق کرد، امروز همان منطق، زنجیرهای از «فستدیتا» در جهان گفتوگو و دانش ایجاد کرده است.ChatGPT نیز در این بستر و با شناسایی نیاز بشر امروزی زادهشد، بستر جامعهای خسته از انتظار، پیچیدگی و البته تأمل.
پس از حذف ابزارهای شستوشوی لباس در بسیاری از شهرهای پیشرفته، امروزه در کرهجنوبی، فضایی به نام آشپزخانه در ساخت برخی خانههای جدید نیز حذف شده است. چراکه سرعت امور، فشار کاری سنگین، کاهش رفت و آمدهای مرسوم خانوادگی، تراکم بالا در مناطق شهری، کاهش میزان ازدواجها و فرزندآوری و عدم توجیه اقتصادیِ اتلاف وقت برای تولید غذای خانگی، بشر امروزی را به پذیرش اموری وادار کرده که تصور آن در گذشته ناممکن بود.
این موارد نشان میدهد، حتی تغییر باورهای کهن جوامع بسیار سنتی نیز نه تنها ناممکن نیست بلکه میتواند به یک نیاز، ارزش و الزام جدید در زندگی مدرن تبدیل شود.
مشابه همین رویکرد، اگر در سالهای اخیر به غذاهای آماده روی آوردیم، امروز نیز در عصر دیجیتال، در برابر دادههای آماده سر تعظیم فرود آوردهایم. مخاطب امروز کمتر حوصله خواندن دارد، کمتر فرصت تحلیل دارد و بیشتر در پی نسخههای ازپیشهضم و کوتاهشده است. به بیان دیگر،ChatGPT بازتاب دهنده صریح جامعهای است که دیگر برای تفکر، فرصت ندارد.
اما نباید فراموش کرد هوش مصنوعی و انواع چت باتها تنها یک محصول فناورانه نیستند؛ بلکه یک مدل کسبوکار هوشمند و آیندهدار محسوب میشوند. در دنیایی که سرعت دسترسی به دادهها و تحلیلها، بهتنهایی نوعی «سرمایه» تلقی میشود، تولید فناوریهای سنگین و پرهزینه مانند هوش مصنوعی بدون در نظر گرفتن بازار مصرف و مدل سودآور، عملاً ناممکن است.
در پس این نوآوریها شرکتهایی ایستادهاند که به همان اندازه که دغدغه پیشرفت تکنولوژی دارند، دغدغه بازگشت سرمایه، انحصار اطلاعات، تحکیم اقتصاد توجه و توسعه بازارهای وابسته هم دارند.
از همینرو، انتظار میرود منطق اقتصادی پشت تولید چنین ابزارهایی، در سالهای آینده بیش از پیش شفافتر و البته پیچیدهتر شود. یکی از محتملترین مسیرهای این آینده، ظهور نوعی جدید از بازاریابی شخصیسازیشده، تبلیغات مبتنی بر گفتوگو و حتی هدایت سوگیرانه و نرم افکار عمومی از طریق تعامل هوشمند باشد.
ابزار ChatGPT و فناوریهای مشابه، دیگر تنها پاسخگو نیستند؛ آنها میتوانند به مرور، هدایت افکار کاربر را در دست بگیرند و اینجاست که سودآوری فقط از محل اشتراک ماهانه حاصل نمیشود، بلکه از محل شکلدهی به نیاز و هدایت رفتار کاربران به سمت خاصی اعم از سیاسی، تجاری، اجتماعی، اعتقادی، سبک زندگی و … شکل میگیرد.
اما نباید فراموش کرد همانطور که فستفود، علیرغم پاسخ سریع به نیاز تغذیه، چالشهای سلامت را بهدنبال داشت، فستدیتا نیز ممکن است بر تفکر، تعمق و عمق تحلیل ما سایه بیفکند.
در جهانی که همهچیز در چند ثانیه خلاصه میشود، خطر فراموشی چراییها، تکیه بر چگونگیهای سطحی و همراستایی با سوگیریهای پنهان الگوریتمی، بسیار واقعیتر از تصورات پیشین است.(منبع:عصر ارتباط)
*دانشجوی روابط عمومی دانشگاه علامه طباطبائی