انتقاد از به کارگیری بسیج در پروژه های IT
در خبرها آمده بود که شورای عالی فناوری اطلاعات و سازمان بسیج اساتید و دانشجویان توافقنامه همکاری امضاء کردهاند. تجربه جهانی نشان داده است که هرگاه فناوری اطلاعات به محور توسعه تبدیل شده و جایگاه خود را در ارکان مختلف جوامع مستحکم نماید، معجزهای به وقوع میپیوندد که آن را انقلاب فناوری اطلاعات مینامند.
از این منظر، امضای توافقنامهای جهت توسعه فرهنگ بکارگیری فناوری اطلاعات در میان اساتید و دانشجویان بسیجی اقدام بسیار مبارکی است که به ترویج این فناوری منجر خواهد شد. اما آنچه موضوع را قابل بررسی میکند، تمرکز توافق انجام شده بر «همکاری در مشاوره، نظارت و اجرای پروژههای حوزه فناوری اطلاعات» است.
اگر کسی با وضعیت فعلی این فناوری آشنا نباشد، لابد خواهد گفت که به علت حجم بالای پروژهها و اشتغال کامل شرکتها و دستاندرکاران حرفه فناوری اطلاعات، شورای عالی فناوری اطلاعات ترجیح داده است به جای استفاده از شرکتهای خارجی از توان و ظرفیت احتمالی اساتید و دانشجویان بهرهگیری نماید.
اما برخی از شرکتداران که به دلیل رکود بازار در حال کاستن پرسنل و به تبع آن کاهش توان اجرایی شرکتهای خود هستند، خواهند گفت چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است. در حالی که در خطر ورشکستگی قرار داریم، واگذاری کار به سازمان بسیج اساتید و دانشجویان که وظیفه ذاتی آنها چیز دیگری است، یعنی چه؟
برخی خواهند گفت آیا مگر فناوری اطلاعات از اصول علمی تبعیت نمیکند؟ اگر چنین است، هر انسان عالم و توانمندی خواهد توانست که پروژهها را اجرا کند؛ پس چه لزومی دارد که آن را حتماً به بسیج بدهند؟
عده دیگری که همه کارها را توطئه بیگانگان میدانند، به سخنان دبیر شورای عالی فناوری اطلاعات، که گفته است: «این نهاد برخلاف بنگاههای اقتصادی، ابتدا انجام کار و سپس جنبه اقتصادی آن را که البته حائز اهمیت نیز هست، مورد توجه قرار داده است» اشاره کرده و خواهند گفت که هدف از بین بردن بخش خصوصی و در نهایت واگذاری کار به بیگانگان است و چون این روش دارای تبعات اجتماعی و روانی خواهد بود، لذا ترجیح دادهاند از محللی به نام سازمان بسیج اساتید و دانشجویان استفاده کنند.
عده دیگری را عقیده بر آن است که اقتصاد دولتی ایران به جای تبدیل به اقتصاد خصوصی تصمیم گرفته است که به اقتصاد نظامی تبدیل شده و با اشاره به قراردادهای منعقده در خصوص نفت و گاز و همچنین واگذاری اپراتور دوم تلفن همراه به بخشهای نظامی اظهار میدارند که ظاهراً در این تقسیمبندیهای فناوری اطلاعات نیز نصیب بسیج شده است.
کسان دیگری به سخنان آقای مردانی رئیس سازمان بسیج دانشجویی اشاره کرده و خواهند گفت که نانوشته این توافقنامه مشارکت دادن بسیجیان در طرحهایی همچون اینترنت ملی، سلامت الکترونیک و کارت هوشمند است.
البته طرحهای اینترنت ملی و سلامت الکترونیک فعلاً در مرحله بیان آرزو قرار داشته و دور از دسترس مینماید. اما با توجه به تعهد دبیر شورای عالی فناوری اطلاعات (ناظر پروژه) مبنی بر تحویل کارت هوشمند سوخت تا پایان شهریورماه ظاهراً هدف اصلی و واقعی از این توافقنامه وارد کردن سازمان بسیج به این ماجرا میباشد.
راستی وقتی کمتر از شصت روز به مهلت اتمام پروژه باقی است، ورود بسیج به آن چه معنی خواهد داشت؟ البته با فرض صحت این دیدگاه تئوریسینهای این حرکت دنبال چه نتیجهای هستند؟ لابد یا فکر میکنند که «IT با تفکر بسیجی سریعتر توسعه مییابد» که خواستهاند با حضور بسیج اساتید در کمتر از شصت روز پروژه کارت هوشمند سوخت را که در صورت اجرای این روند به فاجعهای ملی تبدیل خواهد شد، به پایان برسانند و یا اینکه دانسته میخواهند خود را در پشت سنگر نام مقدس بسیج در روز افشای شکست پنهان نمایند.
اما آنان که دستی بر آتش دارند، اول از همه خواهند پرسید کدام پروژه؟ آیا مگر پروژهای برای اجرا تعریف شده است؟ پس از آن خواهند پرسید با کدام پول؟ آیا برای دبیرخانه شورای عالی فناوری اعتبار ویژهای درنظر گرفته شده است؟ و چون جواب تمام این سوالها منفی است، آنگاه نتیجه خواهند گرفت که ظاهراً بعضیها نه فقط در پروژه کارت هوشمند سوخت که در تمام وعدهوعیدهای بلند بالای خود نظیر صادرات یک میلیارد دلاری نرمافزار طی یک سال، اینترنت ملی و نظایر آن به دنبال شریکی برای شکست میگردند و چه شریکی بهتر از بسیج که «برخلاف بنگاههای اقتصادی، ابتدا انجام کار .................... را مورد توجه قرار داده است.» یعنی با زبان دیپلماسی میگویند که بسیج را در این کارها مداخله خواهیم داد تا بدون دریافت مزد و منفعت در اقدامات بدون برنامه ما شریک باشد.
چرا باید چنین باشد. بسیج سنگری است که یک ملت در روزهای سخت و بحرانی در پشت آن سنگر میگیرد تا از خود محافظت کند. آیا شایسته است که فرد یا افرادی از بسیج سنگر اختصاصی برای خود بسازند؟ چه منفعتی ارزش آن را دارد که این چنین بازار شایعات و غیبت حول محور بسیج داغ گردد.
اما سخنی با برادران بسیج؛
شکی ندارم که وضعیت فناوری اطلاعات برای شما به صورت وضعیتی بحرانی ترسیم شده است تا حضور شما در این میدان توجیه منطقی یابد. زیرا که بسیج برای رفع بحرانهاست. اما ای عزیزان بدانید بحران در فناوری اطلاعات حقیقت دارد اما جنس آن دقیقاً برخلاف آن چیزی است که نمایانده شده است.
در فناوری اطلاعات و خصوصاً در بخش نرمافزار آن بحران وجود دارد، زیرا در بودجه سال 85، الزام دستگاههای دولتی به صرف دو درصد از بودجه جاری برای این فناوری حذف گردیده است، در فناوری اطلاعات بحران وجود دارد، زیرا بخشی از مناقصاتی که در سالهای 84 و 85 برگزار گردیده، باطل شده است. بازار فناوری اطلاعات در بحران قرار دارد، زیرا معدود قراردادهای بزرگ این حرفه یا مستقیم به شرکتهای خارجی و یا به شرکتهای دولتی واگذار میشود.
فناوری اطلاعات در کشور بحران دارد چون به دلیل نبود برنامهای مشخص، عدم امید به آینده و رکود بیسابقه شرکتهای فناوری اطلاعات و خصوصاً نرمافزاری در آستانه ورشکستگی قرار دارند؛ قدم گذاشتن عزیزان بسیجی در راهی که اصطلاحا هر دوسوی آن باخت است، ثمری برای شما نخواهد داشت.
توافقنامه گفته شده متکی به برنامه پشتیبان کلان و مشخصی نیست لذا در مرحله اجرا با ابهام روبرو خواهد شد. یعنی بسیج در اجرای طرحهایی وارد خواهد شد که سرنوشت خاص و هدف روشنی برای آنها متصور نیست.
از سوی دیگر طرف امضاکننده توافقنامه با شما متاسفانه منابع مالی لازم برای اجرای ایده های خود در اختیار نداشته و حضور بسیج در این مرحله جز دامن زدن به شایعات پیش گفته فایده ای نداشته و اصطلاحا فقط آش نخورده و دهن سوخته را برای سازمان بسیج اساتید و دانشجویان که ثمره خون هزاران شهید و نقطه اتکا ملت بزرگ ایران است را به همراه خواهد داشت.
- ۸۵/۰۴/۱۸