بیتجربگی واقعیتی دوسویه
م.ر.بهنام رئوف - بزرگراه فناوری -داستان پیمانکاران شرکت ارتباطات سیار و ضعفها و کاستیهای آنان به یکی از موضوعات مهم در محافل کارشناسی تبدیل شده است. درج تیترهای ریز و درشت مطبوعاتی که یک روز توپ را به زمین پیمانکاران و دگر روز در زمین ارتباطات سیار پرتاب میکند، میتواند گواه بر این ادعا باشد. پیمانکاران مخابرات پیش از این و بر اساس یک قرارداد باید تا پایان اردیبهشتماه گذشته نصب و راهاندازی چهار هزار و ششصد آنتن تلفنهمراه را تحویل میدانند، اما این امر با گذشت زمان و تمدید مکرر آن تا به حال محقق نشده است.
بهطور قطع نتیجه کمتجربگی پیمانکاران در مواجهه با چنین پروژه بزرگ و پیچیدهای با تمام موانع و بوروکراسی اداری ابرشهری چون تهران چندان غیرقابل پیشبینی نبود. اما همه میدانیم که تجربه یک فرآیند وابسته به زمان است و از کسب اطلاعات و مهارتها در طی یک فاصله زمانی خاص بهوجود میآید. قطعا در پروژههایی از این دست عدم توانایی و بیتجربگی پیمانکار در همان روزهای ابتدایی پروژه مشخص میشود، اما اینکه چرا کارفرمایان در روزهای پایانی قرارداد به این موضوع پی بردند و مرتب از عقب بودن برنامه پیمانکاران خود در تمامی محافل تخصصی و خبری فریاد برمیآوردند، خود سؤالی است که به آن پاسخ داده نشده است. با طرح این سؤال ابهامات دیگری نیز در خصوص این قرارداد در ذهن ایجاد میشود.
اینکه آیا در طول پروژه نظارتی بر این قرارداد وجود داشتهاست؟ اگر این نظارت وجود داشته، طرف دولتی زودتر از اینها باید به فکر لغو قرارداد، جریمه و یا تعیین راهکاری دیگر میافتاد. اگر هم نظارتی وجود نداشته است، دیرکرد در اجرای قرارداد طبیعی بوده، پس جای هیچ گله و شکایتی نیست. نظارت اصولی و صحیح بر یک پروژه باعث میشود که مشکلات پیش روی آن پروژه نمایان شده در نتیجه هر دو طرف کارفرما و پیمانکار برای رفع عیوب تلاش کنند. حال آنکه واگذاری نظارت به بیست استان نهتنها مشکلی از جلوی راه پیمانکار برنداشته که هماهنگی و تعامل با آنها خود به مشکلی لاینحل برای پیمانکاران تبدیل میشود. البته واگذاری امور دولتی به بخش خصوصی آن هم در حوزه مخابرات اتفاقی مبارک است، اما آیا بهتر نبود تشکیل پیمانکاران و ارجاع امور به آنها از فعالیتهای کوچکتری شروع میشد؟
به واقع عملکرد طرف دولتی این قرارداد نیز نشان از بیتجربگی آن دارد. کارفرمای دولتی، نه در مدیریت اجرا و نه در مدیریت نظارت، عملکرد موفقی از خود نشان نداده است. پس در این سوی قرارداد هم بیتجربگیهای زیادی دیده میشود.
البته تجربه طرف دولتی قرارداد در مدیریت اجرایی نیز تفاوتهای چندانی با تجربیات بخش خصوصی نداشته است. زمانی که طرف دولتی برای نصب آنتن تلفنهمراه، آن هم با دستور رییسجمهور همانند قبل به مشکل برمیخورد، چه انتظاری از بخش خصوصی میتوان داشت؟
از سویی دیگر اصل انعقاد قراردادی با این وسعت سؤالات دیگری نیز در ذهن ایجاد میکند. درست است که همیشه از تمامی پروژههای به ثمر رسیده مخابرات بهعنوان موفقیت یاد شده است، اما توسعه شبکهای که طی هشت سال گذشته توسط مخابرات در این بخش انجام شده در چه سطحی بوده که برای تکمیل، افزایش ظرفیت و بهبود آن به پروژه عظیم اینچنینی نیاز است؟ اگر خود بخش دولتی به توسعهای با این ظرفیت مشغول میشد، چه تضمینی وجود داشت که در تاریخ مقرر بتواند پروژه خود را تحویل دهد؟ و اصولا آیا کسی از پیشرفت و یا عدم پیشرفت واقعی کار آنها همانند پیشرفت کار GCها باخبر میشد؟
آیا بهغیر از این است که اکثر پروژههای دولتی با صرف هزینههای بیشماری به بهرهبرداری میرسد و مگر جز این است که صرف این هزینه برای بخش خصوصی غیرممکن است. اگر میشود برای مجرب شدن بخش دولتی هزینههای زیادی پرداخت کرد و در انظار عمومی بدون توضیح این هزینهها به تشویق موفقیتهای ناشی از حصول نتیجه پرداخت، چرا نمیشود همین تجربه را برای تقویت بخش خصوصی تکرار کرد و در واقع هزینههای احتمالی تلف شده را بهعنوان هزینه یادگیری این بخش به حساب آورد؟
قطعا بخش خصوصی نیز به جهت اثبات تواناییهای خود نهایت تلاش ممکن را در حصول نتیجه اما با رعایت هزینههای جاری خواهد داشت، اما وقتی که در برخورد با عدم موفقیت پیمانکاران عمومی در حصول نتیجه، طبق زمانبندی اعلام شده، انتقادهای تند اعمال میشود و مواضعی از قبیل قرارگیری در لیست سیاه اتخاذ میشود، با تعجب از این نگرش این سؤال به ذهن خطور میکند که آیا اینگونه عملکرد بخشهای دولتی نیز بیتجربگی محسوب نمیشود؟
- ۸۵/۰۹/۰۷