راز باجدهی پلتفورمها به ترامپ
سعید میرشاهی - همزمان با آغاز دوران جدید ریاستجمهوری ترامپ، روزنامه فایننشال تایمز، نگاهی موشکافانه به جدال بین شبکههای اجتماعی بزرگ، بهویژه متا و ایکس با تنظیمگری دولتها در اتحادیه اروپا، برزیل و... متعاقبا پشت پرده باجدهی آنها به ترامپ داشته است.
دیوید آلن گرین، در این گزارش، با اشاره به ناتوانی پلتفرمهای اجتماعی در برابر قوانین نظارتی کشورها، از دوراهی و دلایل حمایت آشکار و ناگزیر پلتفرمها از سیاستهای دولت جدید آمریکا پرده برداشت و نوشت:
پرسش معروف «چهکسی از بازرسان، بازرسی میکند؟» که توسط جوونال، شاعر طناز رومی، مطرح شد و بعدها توسط نویسنده انگلیسی، آلن مور، به همین صورت ترجمه شد، شاید حاوی یک فرض خوشبینانه باشد. این پرسش بر این فرض استوار است که امکان نظارت بر بازرسان یا مراقبان وجود دارد و تنها باید مشخص شود که این کار، چگونه و توسط چهکسی انجام میشود؟
تنظیمگری یا رگولیشن، یک امر جادویی نیست. همچنین صرفا خواستن چیزی برای اینکه تحت نظارت قرار گیرد، به معنای امکانپذیر بودن آن نیست. اگر چیزی ناخوشایند یا نامطلوب باشد، خواست عمومی این است که اقدامی علیه آن صورت گیرد و از طریق تنظیمگری، مانع وقوع آن شد.
در فرهنگ ما، این باور بهشدت ریشه دوانده که تمام آنچه برای بهتر کردن دنیا نیاز داریم، «تنظیمگری/ مقرراتگذاری بهتر» است. یکی از مواردی که برای آن تقاضای مقرراتگذاری وجود دارد، پلتفرمهای شبکههای اجتماعی است. در حال حاضر این تفکر رایج مطرح است که اگر این پلتفرمها بهخوبی تنظیمگری شوند، بسیاری از مشکلات سیاسی و اجتماعی حل خواهند شد.
• چالشهای تنظیمگری پلتفرمها
با این حال، تنظیمگری شبکههای اجتماعی، با دو چالش اساسی روبهرو است: نخست، فناوریای که این پدیده نسبتا جدید اما تقریبا همهگیر را ایجاد کرده است. دوم، این واقعیت که اعمال تنظیمگری موثر علیه پلتفرمهای مخالف، نیازمند اقدام قاطع، بیپرده و اراده سیاسی دولتهاست؛ امری که این پلتفرمها، اکنون تمام تلاش خود را میکنند تا از وقوع آن جلوگیری کنند.
در اصل، شبکههای اجتماعی این امکان را فراهم میکنند که هرکس با دسترسی به اینترنت بتواند از طریق یک پلتفرم آنلاین، آنچه میخواهد، درباره هرکس و برای هرکس بگوید. به محض اینکه چیزی که فرد میخواهد بگوید تایپ شود، یا در قالب ویدئو یا صوت ضبط شود، تنها کاری که کاربر باید انجام دهد، این است که دکمه ارسال را فشار دهد و آن مطلب در دنیا منتشر شود.
این سهولت در انتشار یا پخش، با شرایط حدود ۳۰ یا ۴۰ سال قبل، تفاوت فاحشی دارد؛ زمانی که یک فرد عادی برای رساندن سخن خود به فراتر از دایره اطرافیانش، باید از چندین فیلتر، مانند روزنامهها، انتشاراتیها و ایستگاههای پخش، عبور میکرد.
قوانین نیز بر اساس همین مدل محدود عمل میکردند. مسئولیت قانونی برای مسائلی نظیر افترا، نقض حق چاپ یا عدم رعایت استانداردهای پخش، معمولا در لحظهای شکل میگرفت که فیلترها، اجازه انتشار یا پخش را میدادند، زیرا این لحظه، یک اقدام جدی و رسمی بود و کسانی که اجازه انتشار گسترده میدادند، مسئولیتهای سنگینی برعهده داشتند.
البته افراد عجیبوغریب و مصمم میتوانستند کتابی را با هزینه شخصی منتشر، جزوههایی را در خانه، چاپ یا حتی یک ایستگاه رادیویی غیرقانونی راهاندازی کنند، اما اینها مسیرهایی پرهزینه و زمانبر بودند که به ذهن افراد عادی خطور نمیکرد.
سپس وب جهانی، مرورگرهای کاربرپسند اینترنت و پلتفرمهای اجتماعی وارد صحنه شدند و انتشار آنلاین را ساده کردند. اکنون هرکس میتوانست هر چیزی را که میخواست درباره هر موضوعی، با تمام دنیا به اشتراک بگذارد.
• شیوه نظارت بر پلتفرمها
اکنون پرسش این بود که چگونه میشد این هیاهوی دائمی را تنظیمگری کرد؟ آیا چنینچیزی ممکن بود؟ یا مثل اینکه بخواهیم مکالمات روزمره در خانه یا خیابان را کنترل کنیم، این تلاش، بیهوده بود؟
یکی از ایدهها این بود که پلتفرمهای اجتماعی را مانند فیلترهای قدیمی درنظر بگیریم؛ به عبارت دیگر، شرکتهای شبکههای اجتماعی به عنوان «ناشر» محتوای کاربرانشان شناخته شوند. اما مشکل آشکار این بود که این پلتفرمها، امکان و توانایی تایید محتوای منتشرشده، پیش از انتشار را نداشتند. تنها کاری که میتوانستند انجام دهند، پس از وقوع بود؛ یعنی وقتی که محتوای ناخواسته، قبلا منتشر شده بود و اصطلاحا آنها تنها میتوانستند دروازه را بعد از فرار حیوانات ببندند! لذا از آنجا که انتشار محتوا از کنترلشان خارج بود، تنها میتوانستند محتوای منتشرشده را حذف کنند.
در نتیجه، پلتفرمها به طور موفقیتآمیز لابی کردند تا مسئولیت قانونیشان، تنها در صورت عدم پذیرش درخواست معتبر حذف محتوا تعریف شود. حتی این رویکرد نیز تنها در مواردی موثر بود که دعویهای حقوقی مشخصی از قبل وجود داشت. برای مثال، در مواردی که افترا علیه یک فرد مشخص و قابل شناسایی مطرح میشد.
با این حال، اطلاعات نادرست و گمراهکننده گسترده، معمولا حقوق شخصیِ افراد را نقض نمیکند. قربانی واقعی، در اینجا، گفتمان عمومی سالم است. چالش دیگر، اطلاعات خطرناک درباره خودآسیبی، خودکشی و ترویج فعالیتهای مجرمانه مانند سوءاستفاده از کودکان یا تروریسم بود.
این مشکلات، بسیار جدی بودند و چیزی بیش از درخواستهای حذف محتوا از سوی شاکیان را میطلبیدند. در واقع، در بسیاری از موارد، هیچ شاکیای از وجود چنین محتوایی آگاه نبود، بلکه تنها کسانی که به دنبال محتوا بودند، از آن خبر داشتند. بنابراین نظارت دائمی، ضروری بود.
یکی از راههای مقابله با این مسائل، استفاده از سیستمهای پیچیده و پرهزینه توسط پلتفرمهای اجتماعی است اما این اقدام هزینههای سنگینی بر پلتفرمهایی تحمیل میکرد که هدف اصلیشان، فقط کسب درآمد از دادهها و فروش تبلیغات بر مبنای پستهای کاربران است. این اقدامی بود که پلتفرمها، تنها زمانی حاضر به پذیرش آن میشدند که هیچ گزینه دیگری وجود نداشت.
افرادی که رابطه میان فناوریهای بزرگ و سیاستهای عمومی را دنبال میکنند، ممکن است در سیل بیپایان اتفاقات رسانههای ۲۴ساعته و شخصیتهای پرسروصدا، غرق و خسته شوند. همانطور که گروه Madness در ترانه «خانه ما» میخواند: «همیشه چیزی در حال وقوع است و معمولا صدای بلندی دارد.»
به همین جهت کنار گذاشتن هیجان و تحلیل موقعیت از منظر تاکتیکی و استراتژیک توسط شرکتها و نهادهای دخیل در این زمینه، دشوارتر است. شخصیتهای هیجانی مانند ایلان ماسک، مالک توییتر سابق و تصمیمگیران متغیر مانند مارک زاکربرگ از متا، ممکن است توجه ما را از اهداف عقلانی شرکتهای خود منحرف کنند.
• ضعف پلتفرمها در مقابل دولتها: تقابل با اروپا
چندین رویداد نشان دادهاند که این شرکتها، آنقدر که حامیان و منتقدانشان باور دارند، قدرتمند نیستند. در واقع، پلتفرمهای اجتماعی آمریکایی، در برابر یک مانع خاص، ضعیف هستند. این ضعف و نه قدرت، دلیل رفتار اخیر آنهاست.
این مانع تنظیمگری توسط حوزههای قضایی خارج از ایالات متحده، عمدتا در اتحادیه اروپا و همچنین در کشورهایی مانند برزیل و چین است.
لذا پلتفرمهای اجتماعی متوجه شدهاند که نمیتوانند به تنهایی در برابر دولتها و سیستمهای قضایی خارجی پیروز شوند. آنها به اندازه کافی قدرتمند نیستند که مشکلات خود را حل کنند و به کمک، نیاز دارند.
یکی از نمونههای این ضعف، واکنش ایکس و دیگر منافع تجاری تحتمدیریت ماسک به حکم دیوان عالی برزیل برای حذف محتوای تخلفآمیز است. آنها ابتدا مخالفت کردند اما در نهایت، تسلیم شدند و تعهدات تعیینشده توسط سیستم قضایی برزیل و قوانین محلی را پذیرفتند. ایکس سروصدا به پا کرد اما تنها خانهای که ویران شد، خانه خودش بود!
این ضعف شرکتی در برابر اقدامات قاطع دولتی نباید شگفتآور باشد. در هر نبرد نهایی، دولت بر شرکت پیروز خواهد شد، زیرا یک شرکت به عنوان شخصیت حقوقی، تنها به میزان مشخصشده در قوانین، از ماهیت وجودی و حقوق برخوردار است. کسانی که قانون را کنترل میکنند، اگر بخواهند، میتوانند هر شرکتی را در حوزه قضایی خود، تحتکنترل درآورند.
این، همان دلیلی است که باعث شد قویترین شرکت در زمان خودش، یعنی کمپانی هند شرقی، در سال ۱۸۷۴ توسط پارلمان بریتانیا منحل شود. پاسخ به این پرسش که چرا مجموعه شرکتهای مخابراتی Bell System در دهه ۱۹۸۰، بر اساس قوانین و سیاستهای ضدانحصار ایالات متحده تجزیه شدند؟ این است که شرکتها میتوانند بسیار قدرتمند باشند اما همیشه چیز قویتری وجود دارد که برای به رسمیت شناخته شدن قانونی به آن وابستهاند.
بنابراین شرکتهای بزرگ، بهشدت به تاثیرگذاری در سیاست عمومی و قانونگذاری متکی هستند. به همین دلیل، برای مثال، متا، نیک کلگ، معاون پیشین نخستوزیر بریتانیا و چهره طرفدار اروپا را به عنوان معاون امور جهانی و ارتباطات خود منصوب کرد. این، انتخاب هوشمندانه برای شرکتی بود که به دنبال تاثیرگذاری سازنده بر سیاستهای اتحادیه اروپاست.
با این حال، استفاده از ارتباطات و مشاورههای بیسروصدا، تنها تا حدی میتواند موثر باشد. رویکرد دوستانه:
نتوانست از اجرای قانون خدمات دیجیتال اتحادیه اروپا جلوگیری کند.
نتوانست از جریمه ۷۹۷.۷۲ میلیون یورویی برای نقض قوانین ضدانحصار جلوگیری کند.
نتوانست از جریمه ۱.۲ میلیارد یورویی برای نقض قوانین حفاظت از دادهها جلوگیری کند.
سیاست گفتوگوی سازنده متا با اتحادیه اروپا، بهوضوح در حال شکست بود.
میان آنچه متا از پلتفرمهای اجتماعی خود در قلمرو اتحادیه اروپا میخواهد و آنچه اتحادیه اروپا حاضر به پذیرش آن است، تضاد آشکار وجود داشت. لبخندها و دستدادنها دیگر کافی نبودند.
• حمایت متا و ایکس از دولت جدید ترامپ
انتخاب مجدد دونالد ترامپ به ریاستجمهوری ایالات متحده، فرصت طلایی برای متا فراهم کرد تا از همکاری بیثمر با اتحادیه اروپا به سمت رویارویی و اجبار، تغییر مسیر دهد. اگر متا بتواند حمایت دولت آمریکا را در مبارزه با اتحادیه اروپا و سایر حوزههای قضایی به دست آورد، شانس موفقیت خود را به حداکثر میرساند.
در بیانیهای که مارک زاکربرگ، اخیرا در فیسبوک، منتشر و تغییرات متعددی در سیاستهای متا اعلام کرد، به صراحت گفت که قصد دارد با ترامپ، همکاری و در برابر دولتهای جهان مقاومت کند.
وی اظهار داشت: «آنها به دنبال شرکتهای آمریکایی آمدهاند و فشار بیشتری برای سانسور اعمال میکنند. ایالات متحده، قویترین حمایتهای قانونی از آزادی بیان را در جهان دارد... تنها راه مقابله با این روند جهانی، حمایت دولت آمریکاست.»
این موضوع که در بیانیه از پیش آمادهشده او به عنوان ششمین تغییر سیاستی، فهرست شده بود، بهوضوح، مهمترین بخش بود، زیرا سایر نکات بیانیه، از جمله کنار گذاشتن فرایند بررسی حقایق و انتقال نظارت بر محتوا از کالیفرنیا به تگزاس «کمتر متعصب»، نیز حول همین محور میچرخیدند. تمام این اقدامات در راستای همسو کردن متا با ارزشها و اولویتهای دولت جدید انجام شد.
برای شرکتی با وضعیت متا، این تصمیم، کاملا منطقی است، حتی اگر با احساسات ابرازشده قبلی در تضاد باشد. این، یک نمونه از رفتار غیرعقلانی نیست، بلکه پاسخ عقلانی شرکت به یک تحول سیاسی برای مقابله با چالشهای نظارتی است.
این، تنها تاکتیک متا برای تحقق این استراتژی کلی نیست. رهبران بسیاری از شرکتهای فناوری، منافع زیادی در تقویت دولت جدید ایالات متحده و تضعیف انسجام اتحادیه اروپا دارند. کشورهای عضو اتحادیه اروپا که رهبران همسو با ترامپ دارند، نظیر مجارستان و ایتالیا، نیز مورد توجه قرار گرفتهاند تا سیاستهای اتحادیه از درون تضعیف شوند.
این غولهای فناوری، چنین استراتژی قاطعانهای را نه به دلیل قدرت، بلکه به دلیل ضعف، اتخاذ کردهاند. آنها میدانند که مانند ایکس در برزیل، نمیتوانند در برابر یک دولت یا سیستم قضایی مصمم در یک بازار مهم پیروز شوند. آنها به متحدانی نیاز دارند و مدل کسبوکارشان به این موضوع وابسته است.
مدل کسبوکارِ بیشتر پلتفرمهای اجتماعی، وابسته به تعامل است، زیرا بدون تعامل، امکان دادهکاوی، کسب درآمد و تبلیغات، میسر نیست، لذا اهمیت چندانی ندارد که این تعامل از طریق اطلاعات نادرست یا گمراهکننده، ایجاد و تقویت شود.
نظارت و بررسی حقایق، هزینهبر است. اگر پلتفرمهای اجتماعی مجبور شوند تحتفشار قانونی چنین فرایندهایی را اجرا کنند، این مسیر تجاری پیشروی آنها خواهد بود. شرکتهای بینالمللی، معمولا به قوانین لازمالاجرا پایبند هستند و هزینه رعایت این قوانین، بخشی از هزینههای کسبوکار محسوب میشود.
با این حال، نداشتن چنین رویهها و سیاستهایی، بسیار ارزانتر و سودآورتر است. بنابراین اگر بتوانند از چنین تعهداتی اجتناب کنند، این کار را خواهند کرد و اگر لابیگری «نرم» کارساز نباشد، به دولتها متوسل میشوند تا کار سخت اجباری را انجام دهند.
اگر متا و ایکس، در رویارویی با الزامات نظارتی اتحادیه اروپا، برزیل و سایر کشورها به خود اطمینان داشتند، نیاز به حمایت آشکار و بیپرده از ترامپ و دولت جدید ایالات متحده نداشتند. اینکه آنها این مسیر را به طور علنی و بدون عذرخواهی، بلکه با صراحت، انتخاب کردهاند، بیانگر آگاهی آنها از چالش پیشرو است؛ چالشی که ممکن است از آن سربلند بیرون نیایند. این شرکتها میدانند که برخی دولتها و سیستمهای قضایی خارجی، توانایی پیروزی در هر نبرد نظارتی مستقیم را دارند.
• فرمان تنظیمگری در دستان کیست؟!
همانطور که تسلیم شدن ماسک و شبکه اجتماعی ایکس در برابر دادگاههای برزیل نشان داد، قدرت دولتها در هر تقابل نهایی، احتمالا بر پلتفرمها غلبه خواهد کرد اما این، یک وضعیت افراطی بود: نظارت، پدیدهای جاری است و پروندههای هیجانانگیز و دراماتیک دادگاهی باید استثنا باشند. آنچه به صورت روزمره مفیدتر است، به جای نبردهای قضایی، محدودسازی نظارتکنندگان به حوزههای مشخص است.
تغییرات اخیر در سطح مدیریتی متا، بیانگر آمادگی این شرکت برای جدال است؛ جدالی که در آن، مدل تجاری کنونی شرکت، مستلزم شکست اهداف دولتهای خارجی است. انتصابهای جدید در سطح هیئتمدیره، استراتژی معناداری دارد و بهوضوح، نشان میدهد که متا در حال آمادهسازی برای مقابله با این چالشهاست.
اگر متا این وضعیت را با استفاده از فشار دولت آمریکا بر سایر کشورها، به خوبی و به نفع پلتفرمهای فناوری مدیریت کند، قادر است این جدال و جنگ را نیز به نفع خود به پایان ببرد؛ نه به دلیل بازی بر اساس نقاط قوت، بلکه به خاطر پوشش نقاط ضعف.
اکنون پرسش این است که آیا اتحادیه اروپا، برزیل و دیگر کشورها، اراده و توان لازم برای تحمل آنچه به نزاع عمومی چندملیتی زشت تبدیل خواهد شد، دارند یا خیر؟
با این حال، همچنان نبردی پیشرو است: نبردی بر سر اینکه چهکسی کنترل و نظارت بر پلتفرمهای اجتماعی را در دست خواهد داشت؛ پلتفرمهایی که در شکلدهی (و گمراهسازی) گفتمان عمومی، تاثیر بسزایی دارند. (منبع:عصرارتباط)