شبکههای اجتماعی مردمی در راهند
رزنیکا رادمهر - خرید توییتر توسط میلیاردر معروف، ایلان ماسک، یکی از مهمترین اخبار رسانههای خبری در سال 2022 بود. این تصاحب و مالکیت جدید، یک فاجعه بیسابقه بود،
زیرا منجر به اخراج بیش از نیمی از نیروی کار، کاهش گسترده تیمهای محتوا و افزایش استثمار کارکنان شد. افزایش اظهارات نفرتانگیز، سانسور مخالفان و روزنامهنگاران و نیز اشکالات فنی، همراه با سایر اقدامات مخرب، از دیگر تبعات سنگین مالکیت ماسک بر توییتر بود.
مایکل کوت در سایت الجزیره مینویسد: در گردباد این هرجومرج، آسیب و ناکارآمدی، یک اقدام برای حواسپرتی و انحراف افکار عمومی موردنیاز بود: ماجرای «پروندههای توییتر».
در ماه نوامبر، ماسک اعلام کرد که قرار است اطلاعاتی درباره «سرکوب آزادی بیان» در توییتر قبل از زمان تصاحب او، منتشر شود.
در ماه دسامبر، چندین روزنامهنگار و نویسنده، شروع به انتشار موضوعات و مقالات در توییتر بر اساس پروندههایی کردند که به آنها دسترسی داشتند و فشار دولتها و شرکتها، برای سرکوب برخی موضوعات یا نظرات را افشا کردند.
از آنجا که افشاگریها به برخی از اقدامات نگرانکننده اشاره میکنند، نحوه رسیدگی و انتشار آنها کاملا مشکلساز است.
بدتر از آن، آنها در قالب دستورکار یک اقتدارگرای دیجیتالی خدمت میکنند که هیچ علاقهای به تغییر مدل استعمار دیجیتال مبتنی بر سود ندارد و به دولتها و شرکتها اجازه میدهد خودسرانه آزادی بیان را در سیستمعاملهای رسانههای اجتماعی محدود کنند.
- شرایط محرمانه
تا امروز، انتشار «پروندههای توییتر»، عمدتا از نارضایتی جناح راست درباره اینکه چگونه تعدیل محتوا، محافظهکاران را هدف قرار داده، حمایت کرده است. اینها ماجرای لپتاپ هانتر بایدن، «فیلتر دید یا فیلتر نحوه اجرا» (یعنی سرکوب شواهد)، صداهای حزب محافظهکار، پلتفرمزدایی از دونالد ترامپ، فشار حزب لیبرال و دموکرات بر روی روسیهگیت، ادعای «تقلب» و مباحث کووید-19 را شامل میشود.
دیگران همچنین فاش کردند بیگفارما (سازندگان بزرگ واکسن)، توییتر را تحت فشار قرار داده تا فعالانی را که برای لغو مالکیت معنوی واکسنهای کووید-19 تلاش میکنند، سانسور کند.
همچنین تیم تعدیل محتوای این شرکت، حسابهای جعلی عربزبان که منافع ایالات متحده در خاورمیانه را تحت فشار قرار میدهند، در فهرست سفید قرار داده است.
در حالی که استفاده از مطالب فاششده در گزارشهای ژورنالیستی، یک روش استاندارد است، نحوه رسیدگی به «پروندههای توییتر» به دلایلی اساسا ناقص است زیرا به عموم مردم اجازه دسترسی به پروندهها داده نشده، همانطور که توسط پلتفرمهایی مانند ویکیلیکس اجرا میشود.
در مقابل، ماسک این اطلاعات را پشت درهای بسته به عنوان دارایی شرکت، مخفی نگه داشته است و نویسندگان فقط میتوانند پایگاه داده را از طریق وکلای توییتر جستجو کنند.
لی فانگ از انتشارات اینترسپت، یکی از افرادی بود که روی این پروژه کار میکرد.
وی تصریح میکند: «جستجوها توسط یک وکیل توییتر انجام شد، بنابراین آنچه من دیدم میتواند محدود باشد.»
مارک تایبی، روزنامهنگار سابق رولینگ استونز، یکی از نویسندگان اصلی این پروژه، نیز توضیح داده که وکلای توییتر باید مراقب باشند سندی را منتشر نکنند که باعث شکایت از شرکت شود. با این حال وی به موارد زیر معتقد است.
اول اینکه هیچ شفافیتی در پشت فرایند فیلتر وجود ندارد. اگر ماسک، نتایج جستجویی را که با علایق یا ایدئولوژی او در تضاد است، پنهان کند، هرگز نخواهیم فهمید.
دوم اینکه شرایط خاصی برای دسترسی به پروندهها وجود داشته است. ماسک اعلام کرده همه گزارشگران «پروندههای توییتر»، یافتههای خود را ابتدا در شبکههای اجتماعی منتشر کنند.
به گفته باری وایس، یکی از نویسندگانی که به آنها دسترسی داشت، این تنها نیاز ماسک بود اما تایبی گفته است که باید با «شرایط خاصی» موافقت میکرد که به گفته او نمیتوان آنها را برای عموم فاش کرد. این شرایط، میتواند مشکلساز باشد.
سوم اینکه اکثر نویسندگان اصلی که به آنها دسترسی به پروندهها داده شده، آمریکایی هستند و تمایلات عمدتا محافظهکارانه یا ضدلیبرال دارند.
این موضوع در داستانهایی که تاکنون منتشر شده، منعکس شده و بسیاری از آنها بر موضوعات موردحمایت جناح راست آمریکایی متمرکز شدهاند. این داستانها میتوانند درک عمومی از شیوههای تعدیل محتوا را قبل از توییترِ ماسک، به شدت منحرف کنند.
لذا به نظر میرسد آنها ادعاهایی را تایید میکنند که «تشکیلات/ بنگاه لیبرال»، شرکتهای فناوری بزرگ و «رسانههای لیبرال»، بر جامعه تسلط دارند و صداهای محافظهکار را سرکوب میکنند.
با این حال، شواهد بسیار زیادی از سانسور توییتر در خصوص صدای چپگراها، آنتیفا (یک جنبش ضدفاشیستی و ضدنژادپرستی چپگرا) و ضداستعماری وجود دارد. برای مثال، سازمانهای حقوق بشر مستند کردهاند که چگونه توییتر، نویسندگان و فعالان فلسطینی را به دستور دولت اسرائیل، مکررا سانسور کرده است.
نویسندگان «پروندههای توییتر» هنوز به بررسی این رویدادها نپرداختهاند و حتی اگر این کار را انجام دهند، پرسش اینجاست که آیا میتوان به تیم ماسک اعتماد کرد تا ماجرای کامل را در اختیار دیگران بگذارد؟
در نهایت، این پروژه به راحتی، دسترسی به اسناد مربوط به سلطنت فاجعهبار ماسک بر شرکت را حذف میکند.
برای مثال، خوب است بدانیم وقتی او روزنامهنگاران را در توییتر سانسور کرد یا به کار مدیران محتوا در «جنوب جهانی» پایان داد، چه اتفاقی افتاد. این آرشیو، بخشی از «پروندههای توییتر» نیست، زیرا در خدمت منافع شخصی و ایدئولوژیک ماسک قرار ندارد، هرچند او سعی دارد خود را یک فرد ضدتشکیلات و ضدسیستم معرفی کند اما نمیتوان او را اینگونه دید.
دومین مرد ثروتمند جهان، همانی است که شما او را درک کردهاید. (تعبیر «جنوب جهانی» در مطالعات فراملیتی و پسااستعماری، برای اشاره به کشورهای جهان سوم مانند آفریقا، آمریکای لاتین، کشورهای در حال توسعه آسیا بهکار میرود. این مفهوم، علاوه بر کشورهای در حال توسعه و کمتر توسعهیافته، میتواند مناطق فقیرتر جنوبی را نیز شامل شود.)
- سرمایهداری دیجیتالی و استعمار دیجیتالی
در حالی که «پروندههای توییتر» مطالب جالبی ارائه میدهند، داستان کلی آنها از قبل، کاملا مشخص است.
دولتها، گروههای ذینفع قدرتمند و شرکتها، سالهاست که به دنبال سانسور و شکل دادن به جریان محتوا در شبکههای اجتماعی هستند.
برخلاف آنچه ماسک میخواهد باور کنید، او بخشی از راهحل نیست. او یک اقتدارگرای خیرخواه «نگران آینده تمدن» نیست و با انصاف از «آزادی بیان» حمایت نخواهد کرد. تحت حکومت او، شیوههای اعتدال توییتر بهبود نمییابد و مشکل اساسی اجازه دادن به دولتها و شرکتها، برای مداخله در این پلتفرم برطرف نخواهد شد.
مالکیت و مدل کسبوکار توییتر، مانند دیگر پلتفرمهای بزرگ رسانههای اجتماعی، بیانگر سرمایهداری دیجیتالی و استعمار دیجیتالی است.
رسانههای اجتماعی بزرگ یک پروژه امپراتوری آمریکا هستند. فارغ از تیکتاک، شرکتهای فراملیتی ایالات متحده، تقریبا مالکیت تمام پلتفرمهای رسانههای اجتماعی برتر جهان که خارج از روسیه و چین فعالیت میکنند، برعهده دارند و آنها را کنترل میکنند.
شکست در به چالش کشیدن مالکیت شرکتهای آمریکایی بر رسانههای اجتماعی، بیانگر برتری آمریکاست.
تایبی، ویس و همکاران، به عنوان افرادی که به سیاست رسانهها اهمیت میدهند، هیچکاری برای به چالش کشیدن مالکیت ایالات متحده و شیوه سرمایهداری شبکههای اجتماعی انجام ندادهاند.
در واقع، آنها تا حد زیادی بخشی از ذینفعان آن هستند. گردآوری فالوورهای زیاد در توییتر، احتمالا به آنها کمک کرده تا مشترکان پولی را در پلتفرمهای انتشار محتوا جذب کنند.
یکی از داستانهای مهمی که «پروندههای توییتر» به منحرف کردن حواسها کمک کرد، خروج کاربران به پلتفرم رسانههای اجتماعی منبع باز ماستودون (Mastodon) بود که به دلیل تصاحب ماسک صورت گرفت. (ماستودون یک نرمافزار آزاد و متنباز برای ساخت شبکه اجتماعی است که این امکان را به هر شخص میدهد تا گره سرور خود را در شبکه میزبانی کند و پایگاههای مختلف از کاربران آن، در میان سرورهای متفاوت پخش هستند.)
ماسک، ماستودون را در توییتی به تمسخر گرفت و برای مدت کوتاهی از تبلیغ اکانتهای رسانههای اجتماعی جایگزین در بین کاربران توییتر جلوگیری کرد.
در همین حال، صدها هزار کاربر، حسابهای ماستودون ایجاد کرده و دستههای ماستودون خود را در توییتر فهرست کردند. اقداماتی از این دست، کلید براندازی مدل فعلی شبکههای متعلق به شرکتها هستند.
فدیورس (Fediverse)، مجموعهای منبع باز از شبکههای اجتماعی است که افراد از طریق آن، میتوانند با یکدیگر صحبت کنند و ماستودون بخشی از آن است.
فدیورس، رسانههای اجتماعی را غیرمتمرکز میکند و مالکیت را به دست کاربران و مدیران آنها میسپارد تا خودشان شبکهها را حفظ کنند. ماستودون تبلیغاتی ارائه نمیدهد. توسعهدهندگان آن برای محافظت از ماهیت غیرانتفاعیاش، بودجه سرمایهگذاران خصوصی را رد میکنند.
این موضوع، به عنوان یک نمونه اولیه کارآمد، ثابت میکند که یک جایگزین سوسیالیستی تحت مالکیت عمومی و کنترلشده برای شبکههای بزرگ رسانههای اجتماعی مانند توییتر امکانپذیر است.
در حال حاضر، «پروندههای توییتر»، توجه ما را از این راهحلهای رادیکال منحرف میکند و ماستودون، گامی در مسیر درست است: «تبدیل رسانههای اجتماعی به یک اشتراک دیجیتال.» اجتماعی کردن شبکهها، دموکراتیکترین و عادلانهترین راهحل و بزرگترین تهدید برای ایلان ماسک، دولت ایالات متحده و طبقه حاکم سرمایهدار است.
تنها تغییر سیستم این کابوس اکوسیستم رسانهای را به پایان میرساند. (منبع:عصر ارتباط)