شجرهنامۀ مالکان VODها

محمدحسین سلطانی - در جشنواره فجر امسال وقتی در طبقه بالای سالن همایشهای برج مشغول صرف ناهار بودیم و منتظر اکران فیلمهای بخش ویژه، چند نفر از همکاران باقی رسانهها با هم بحث میکردند که مالک فلان پلتفرم تازهتأسیس کیست؟
یکی میگفت فلانی که تازه از زندان آزاد شده، مالکیت فلان پلتفرم را بر عهده گرفته و قصدش چندان خیر نیست و دیگری حرفش را تکذیب میکرد و میگفت بنده خدا پلتفرم را داده تا دیگران بگردانند و فقط مادرخرج است. شاید در میان جراید مملکت بیشترین روزنامهای که دست روی سوژه پلتفرمها و سازکار و ساختارشان گذاشته، «فرهیختگان» باشد. در این گزارش هم ترک عادت نکردیم و میخواهیم به جای آنکه به سراغ آثار پلتفرمی و مدیریت اجرایی آنها برویم، به طور مشخص سراغی از آخرین طبقه شرکتهای گرداننده پلتفرمها بگیریم. طبقهای که در آن مدیران و گردانندگان نمایش خانگی مملکت ساکن شدهاند و به جرئت میتوان گفت بخش مهمی از سبد فراغت، سرگرمی و فرهنگ خانوادههای ایرانی را برعهده گرفتهاند. برای آغاز ماجرای مالکیت پلتفرمها، اول به سراغ تازهواردها میرویم و با پلتفرمی کار را شروع میکنیم که در چند روز اخیر با خبرهایی از تولیدات تازهاش بر سر زبانها افتاده.
استارنت بوی پنیر میدهد
مهر ماه سال گذشته که استارنت مجوزش را از ساترا گرفت، حدود یک ماه بعد خبر از ساخت سریالی داد با نام «کلنل». بعد از این خبر دیگر از این پلتفرم تازهتأسیس اطلاعاتی نبود تا اینکه در آغاز هفته جاری مطلبی منتشر شد مبنی بر اینکه پروژه کلنل کلید زده شده و احتمالاً به امسال میرسد. پروژهای که نامهایی چون امیر آقایی، صابر ابر، ستاره پسیانی و پدرام شریفی قرار است در آن نقشآفرینی کنند.
اما ماجرای استارنت از کجا آغاز شد؟ پلتفرم استارنت محصول گروه رسانهای نیکاندیش است، گروهی که به عنوان بازوی رسانهای هلدینگ طبیعت ماکان محسوب میشود و آنطور که اخبار میگویند قرار است با همکاری برادران آقاگلیان این پلتفرم را بگردانند. برای آنکه نامهای برادران گلیان و طبیعت ماکان برایتان روشنتر شود کافی است نگاهی بیاندازیم به کارنامه این دو نام. برادران آقاگلیان یعنی حمید و مجید سالها به عنوان سرمایهگذاران آثار نمایش خانگی مهران مدیری یعنی(قهوه تلخ و باغ مظفر) شناخته میشدند.
از طرفی برای این برادران چند شرکت هم ثبت شده که دیگر چندان خبری از آن شرکتها نیست. برادران آقاگلیان که در آن زمان با گلرنگ همکاری میکردند حالا به سمت هلدینگ بزرگ دیگری با نام طبیعت ماکان رفتند. هلدینگ طبیعت ماکان به عنوان سهامدار صنایع غذایی میهن، طبیعت، هایلی، خوشبخت و فروشگاههای زنجیرهای دیلی مارکت شناخته میشود. ابرشرکتی که بخش مهمی از بازار غذایی کشور را در دست دارد و به نظر میرسد ورودش به بازار نمایش خانگی میتواند اتفاق مهمی در این صنعت باشد.
مردم به ریشپروفسوریها اعتماد میکنند
چهره برادران شکوریمقدم برای آنهایی که از قدیم استارتاپها و اخبار حوزه رسانه را دنبال میکردند، چهرهای آشناست. محمدجواد و محمدمهدی شکوریمقدم با ریشهای پروفسوری از میهن بلاگ گرفته تا کلوب را تأسیس کردند و بعد از آن وارد رسانههای تصویری شدند و با شرکت فناوران ایدهپرداز صبا، آپارات و بعد فیلیمو را ساختند. البته شکوریمقدمها در آن زمان چندان هم بیرقیب نبودند. در کنار آنها نماوا و فیلمنت هم رشد کردند که رقابت شکل گرفته در سالهای 92 و 93 تا همین امروز ادامه داشته و سه ابرشرکت رسانهای در سطح کشور پدید آورده است.
کمی پیشتر از فیلیمو این نماوا بود که به همراه شاتل روی بستر وب قرار گرفت، البته نه با نام نماوا، بلکه با اسم موویلند. شاید در ابتدایکار موویلند قرار نبود بدل به تولیدکننده اثر شود اما با گذشت زمان، شانهساززاده و مدیران آن زمانِ شاتل تصمیم گرفتند با تغییر هویت این پلتفرم به نماوا در سال 95، وارد رقابت جدیدتری در حوزه رسانه شوند. حالا و با گذشت 9 سال از آن زمان نماوا هنوز در رقابت با سایر پلتفرمها باقی مانده و با فیلیمو، فیلمنت و پلتفرمهای تازهتأسیس بر سر تصاحب بخش مهمتری از بازار نمایش خانگی رقابت میکند.
به جز فیلیمو و نماوا رقیب دیگری هم در میان کهنهکارهای نمایش خانگی وجود دارد که در دو سه سال اخیر بیشتر بر سر زبانها افتاده. فیلمنت بعد از پخش «پوست شیر» دیگر یک پلتفرم معمولی نبود. بستر پخش و سازندهای که مالکیت آن بر عهده شرکت پارس فیلمنت و علی سرتیپی است و شرکت مادرِ آن هلدینگ گلرنگ است؛ هلدینگی که پیش از این با برادران آقاگلیان، قهوه تلخ را روانه بازار نمایش خانگی کرد و صنعت سرگرمی در کشور را وارد مرحله تازهای کرد. با این حال گلرنگ برای آنکه به مدل جدیدتری در پخش و تولید در نمایش خانگی برسد به شخصی احتیاج داشت چون سرتیپی که بتواند اعتماد هنرمندان و سینماییها را به فیلمنت جذب کند. پلتفرمی که به گفته آمار متا، در نیمه اول 1403 بیرقیب ظاهر شد و توانست مچ رقبای سنتی خود را بخواباند.
پخشکنندههایی که در تولید شکست خوردند و برعکس
اگر فیلیمو، فیلمنت و نماوا را فاکتور بگیریم، به پلتفرمهایی میرسیم که آنقدرها هم نتوانستند موفق ظاهر شوند، پلتفرمهایی که برای تولید اثر اقدام کردند اما هزینههای تولید و عدم اقبال مخاطبان آنها را صرفاً به پخشکننده تبدیل کرد. در میان پلتفرمهایی که در چند سال اخیر وارد بازار نمایش خانگی شدند، تماشاخونه یکی از مهمترین پلتفرمهایی است که شکست خورده است. پلتفرمی که مالکیت آن برعهده رایمون مدیا است و این شرکت هم به عنوان یکی از زیرمجموعههای آسیاتک محسوب میشود.
برخلاف شاتل که توانست با نماوا در رقابت بماند، آسیاتک چندان نتوانسته سربلند بیرون بیاید. اما ماجرا چه بود؟ تماشاخونه وقتی دید نمیتواند در کنار پلتفرمهای اشتراکفروشی چون فیلیمو، شانسی برای رقابت داشته باشد، اشتراک را حذف کرد و درآمد خود را از راه تبلیغات پیش برد. این استراتژی جواب نداد و حتی آوردن مهران مدیری و نعمتالله با سریالهایی نظیر «پدر گواردیولا» هم نتوانست کاری را برای این پلتفرم پیش ببرد و درنهایت تماشاخونه بدون هیچ برنامهای سال 1403 را تمام کرد.
در میان پلتفرمهایی که خط و ربطی با اپراتورها دارند -به جز نماوا- روبیکا و ویستا مدیا را میتوان موفقترین پلتفرمها دانست. پلتفرمهایی که تحت مالکیت ایرانسل و همراه اول هستند و نامهایی چون بنیاد تدبیرِ ستاد اجرایی فرمان امام حوالیشان شنیده میشود. برخلاف نماوا و تماشاخونه، روبیکا از همان ابتدا قصدی برای تولید محصول نداشت. روبیکا با قراردادهایی با پلتفرمهای جریان اصلی، سعی کرد محتوای پلتفرمها را بدون نیاز به خرید اشتراک و صرفاً با اینترنت دو اپراتور ایرانسل و همراه اول به دست مخاطبان برساند.
البته همیشه اخباری منتشر شده که قرار است پخش سریالی به صورت تمام و کمال به این پلتفرم واگذار شود (مثل 87 متر عیاری) اما این اتفاق هیچگاه نیفتاده و روبیکا تنها در جایگاه بازنشرکننده محتوای پلتفرمهای اصلی قرار گرفته است. در نقطه مقابل روبیکا، ویستا مدیا قرار گرفته، شرکتی که تحت مالکیت ایرانسل، دست به تولید رئالیتیشوهایی نظیر سرگیجه و اسکار و سریالهایی چون «دیو ماه پیشونی» زد. با این حال ویستامدیا هم ریسک تأسیس پلتفرم و فروش اشتراک را نکرد و محتوای تولیدی خود را به پلتفرمهای جریان اصلی(فیلیمو، فیلمنت و نماوا) واگذار کرد.
تنها بانکی جمع پلتفرمها
«راهاندازی پلتفرم «شیدا» برای من داستانی بود سرشار از مرارت و سختی، و البته امید و میل به ساختن. از یکسو برحسب فعالیت تخصصی، موضوع توسعه اقتصادی کشور دغدغه چندین ساله و قدیمی من بوده و از سویی دیگر هر روز که میگذرد به عقیم ماندن توسعه اقتصادی بدون توسعه و تعالی فرهنگی بیشتر پی میبرم. به همین دلیل چندسالی است که به کمک همکارانم گسترش بستر فعالیتهای فرهنگی، آموزشی و هنری در کنار امور اقتصادی مردممحور در گروه مالی گردشگری را به صورت جدی دنبال میکنیم.» این چند جمله را مهدی جهانگیری، مدیر گروه مالی گردشگری پس از جشن تأسیس پلتفرم شیدا در صفحه اینستاگرامیای که منسوب به اوست منتشر کرد. پلتفرم شیدا پیش از آنکه بخواهد سریال «آبان» را پخش کند و بامداد خمار را در دست تولید داشته باشد، کارش را با حواشی بسیاری آغاز کرده بود.
از ماجرای انتساب این پلتفرم به محمد امامی گرفته تا خرید «سووشون» از نماوا و باز هم بازگرداندن این سریال به نماوا. آن طور که نماد الکترونیکی شیدا نشان میدهد، این پلتفرم مربوط به شرکت کارت گردشگری پارس است، شرکتی که به عنوان یکی از زیرمجموعه گروه مالی گردشگری و بانک گردشگری شناخته میشود.
آن طور که جهانگیری در پیامش برای تأسیس این پلتفرم گفته چند سالی است که قصد داشته این پلتفرم را تأسیس کند اما نکته جالب این است که جهانگیری تا همین دو سال و چند ماه قبل در زندان بود و به اتهام قاچاق ارز محکومیتش را سپری میکرد. با تمام این تفاسیر پلتفرم شیدا به عنوان جدیترین رقیبِ پلتفرمهای جریان اصلی شناخته میشود و با ساختن انیمیشن (شنگول و منگول) و خرید حق پخش نمایش هفتخوان اسفندیار قدمهای بلندپروازانهای را در راه تولید آثار در نمایش خانگی برمیدارد.
درصد شانس؛ چیزی نزدیک به صفر
اگر پلتفرمهای تازهتأسیس با هلدینگهای بزرگ و بانکها و ویاودیهای منتسب به اپراتورها را کنار بگذاریم، به حجم زیادی از پلتفرمهایی میرسیم که حول یک ایده و بدون سرمایه آنچنانی شکل گرفتهاند. ایما، نما فیلم و نبراس همین چند پلتفرمی هستند که به جز خبر ثبت شدن اسمشان در ساترا و چند خبر و گمانهزنی پیرامون آثار جدیدشان دیگر هیچ خبری در دسترس قرار ندادهاند. پلتفرم نبراس که مالک آن تهیهکننده نامآشنای سینمای ایران یعنی علی طلوعی است، در اصل یک آکادمی بازیگری است که میخواهد تولیدات بازیگران و خودش را از طریق پلتفرم خود منتشر کند.
طلوعی پیش از این «ملکه گدایان» و «بخارست» را تهیهکنندگی کرده بود و بنا بر صحبتهایش در همین دو اثر هم از محصولات خود استفاده کرده است. ایده طلوعی روی کاغذ شکستخورده به نظر میرسد چون داشتن یک پلتفرم و مدیریت آن از یک طرف و مسئولیت تأمین و تجهیز یک آکادمی و استفاده از خروجیهای آن در طرف دیگر به قدری جهانهای متفاوتی هستند که عملاً ایده جالب نبراس پیکچرز را به یک ایده شکستخورده بدل میکند. جدای از نبراس پیکچرز ایما هم دیگر پلتفرمی است که رویا نگاران لیان آن را بر بستر وب قرار داده. پلتفرمی که اخباری درباره ساختن چند سریال با همکاری آن در دست بررسی دارد.
به عنوان مثال در اواخر تابستان، اخباری درباره سریال تهران کازینو منتشر شد که قرار است از پلتفرم ایما منتشر شود، سریالی که حسین امیری دوماری قرار است کارگردانی آن را بر عهده بگیرد و مجتبی رشوند تهیهکنندگی آن را بر عهده دارد. آنطور که اخبار میگویند علیرضا کمالی، مینا ساداتی، وحید رهبانی، ستاره پسیانی و مسعود کرامتی از بازیگران این سریال خواهند بود. به جز «تهران کازینو»، اواخر تابستان سال گذشته خبری آمد که سریال کلنل هم قرار است از این پلتفرم پخش شود که همین چند روز اخیر، خبرِ کوچ این اثر به پلتفرم استارنت تأیید شد. به جز ایما و نبراس، نمافیلم هم از دیگر پلتفرمهایی است که برای بدل شدن به پلتفرمی جدی دورخیز کرد.
نکته جالب توجه درباره نمافیلم این است که این پلتفرم حتی به نتیجه هم رسید و توانست رئالیتیشوی «عالیجناب» را هم منتشر کند اما عالیجناب بدل به نمونه کمهزینه مافیا شد و نتوانست آنچنان مخاطبی بگیرد. نمافیلم که محصول شرکت تبلیغاتی شروههای موج است حتی در رئالیتیشوی عالیجناب هم از بازیگران کارهای تبلیغاتی استفاده کرد و تلاش داشت تا بتواند محتوای تولیدی خود را وایرال کند. به جز چند پلتفرمی که مورد بررسی قرار گرفت و به مالکیتهای آنها پرداخته شد، پلتفرمهای دیگری همچون آینت و زینما هستند که اخباری درباره آثار جدیدشان منتشر کردند، با این حال هیچکدام به دلیل هزینه بالای نگهداری پلتفرم و دوام آوردن در میان ابرشرکتها نتوانستند در چرخه بمانند و حذف شدند.
بر اساس گفتههای مدیران پلتفرمها بازار نمایش خانگی در بهترین حالت خود بازاری نزدیک به ورشکستگی است. بازاری که بعید به نظر میرسد به جز پلتفرمهایی که در چرخه جا افتادهاند و چموخم کار را به دست گرفتهاند، بتواند روی دور بماند، با این حال هنوز میلها به سمت تولید پلتفرم باقی است و از بانکها گرفته تا هلدینگها به دنبال ورود به بازی هیجانانگیزی هستند که ریسکش در حد مرگ و زندگی است. ریسکی که اگر شرکتی در آن به سرمایههای نامحدود دولتی و یا مشکوک متصل نباشد، ورشکستگی آن به نظر قطعی میرسد. باید دید ترافیک احساس مسئولیت و دغدغههای فرهنگی ساکنان طبقات آخر برخی هلدینگها، شرکتها و بانکها در آخر به چه نتیجهای میرسد؟ آیا رؤیای نتفلیکس شدن نتیجهاش شکست است؟ (منبع:فرهیختگان)