«شما» پوست موز را دید!
محمد معصوم - احتمالا مارکس بعد از ماجرای پوست موز، قضیه تکرار تاریخ به دو گونه را روایت کرد؛ یعنی بار اول که حواسش نبود و پایش روی پوست موز رفت و خورد زمین هیچی، بار بعدی هم برای اینکه ماجرا کشدار نشود، بعد از زمین خوردن شروع کرد به خندیدن و ناگهان این مساله به ذهنش خطور کرد!
بعضی روزها و هفتهها، آنقدر سیر تحولات و اتفاقات سریع است که آدم نمیداند درباره کدامش حرف بزند، اصلا هضم هر کدامش بهتنهایی یک فرایند زمانبر است چه رسد به اینکه چندین مورد هم با هم روی دهند. شوخیشوخی ماجرای ویپیان محلی جدی شد و عنوان شد «امیدواریم شاهد اپراتورهای ویپیان رسمی باشیم و ویپیان با توجه به مواردی که در کشور نیاز است، از آن استفاده شود.» حالا سوال پیش میآید این ویپیان یا شبکه اختصاصی مجازی چیست؟ آیا این ویپیان همان فیلترشکن خودمان است که دمبهدم مردم دنبالش هستند و پرسوجو میکنند از چه کسی بخرند و برای چند ماه شارژ کنند و چند نفر میتوانند وصل شوند و ...؟
اپلیکیشنی که زمانی نه خیلی دور، برای کارهای آنچنانی استفاده میشد و اگر کسی بروز میداد که یکی از کاربرانش هست یعنی خیلی آدم منحرفی است تا رسید به زمستان داغ 96 و آنچنان استفاده از فیلترشکن همهگیر شده بود که اگر چند دقیقه در صف مترو و اتوبوس بودی ردخور نداشت با سوال یک فرد میانسال یا سالخورده مواجه شوی که «آقا (یا خانم) میدونی چهجوری فلان پیامرسانم رو که قطع شده میشه وصل کرد؟» حدودا یک سال گذشت و دیگر این سوال هم از سکه افتاد و کاروکاسبی موبوفلان و پوستههای رنگارنگ رونق گرفت و...
این ماجرا گذشت و در آبان 98 چندین اظهارنظر راهبردی از آقای فیروزآبادی دبیر محترم شورایعالی فضای مجازی دیدم. یکی همین ماجرای فیلترشکن بومی و دیگری ماجرای استقبال از پیامرسان داخلی و شکسته شدن رکورد استفاده از آن.
ایشان در هفته اول قطعی اینترنت اظهار کرد: «اینترنت گرچه در چند روز اخیر قطع بود، اما پیامرسانهای منتخب داخلی از اقبال خوبی برخوردار شدند؛ گرچه پیامرسانهای داخلی در مقایسه با پیامرسانهای خارجی از کیفیت کمتری برخوردار هستند، اما با متانت و صبوری مردم و استفاده از این پیامرسانهای داخلی ترافیک داخلی از 750 گیگابایت بر ثانیه تجاوز کرد و رشد چند برابری را تجربه کرد.»
نمیدانم در دوربین باید زل زد؟ سکوت باید کرد؟ اصلا حذف یا اضافه هر توضیحی به این بیانات کاملا بیمورد بهنظر میآید. تمام!
القصه این داستان خاطرتان هست؟ کاروبار یک باغوحش خیلی کساد بود. متولیانش هر تخفیف و تسهیلی روی بلیت اعمال میکردند باز استقبالی نمیشد تا اینکه یک روز اعلام شد بازدید رایگان است. هجوم جمعیت بود که سرازیر میشد. بعد از چند ساعت، بازدیدکنندگان دیدند درهای خروجی قفل است. ناگهان از بلندگوها اعلام شد: لطفا برای خروج فلان مبلغ را پرداخت کنید!
حالا همزمانی ماجرای ویپیان بومی و عملیاتی شدن شبکه ملی اطلاعات (شما) را باید به فال نیک گرفت و یک بیزنس پلن را شروع کرد و درهای خروجی را بست.
به یک سری افراد معتمد پروانه راهاندازی کافهنتهای ویپیاندار داد از جنس همان معتمدین توزیع ارز و سکه در بازار و کالاهای وارداتی و ... میشود در یک فراخوان عمومی به بالاترین پیشنهاد پروانه کافینت داد.
در کنار این کافینتها، بازار نسبتا زیرزمینی فیلترشکنفروشی را روی زمینی کرد و از دفاتر مجاز پیشخان/خوان دولت و پلیس+10 نسخههای انفرادی ویپیان با احراز هویت کاربر فروخته شود. بازار چند میلیاردی دسترسی به شبکه غیرملی اطلاعات(شغما) نباید تجربه ویدیو و ماهواره را تکرار کند. شما دیگر حواسش به پوست موز است!(منبع:عصر ارتباط)