مدیر پاساژ علاءالدین: چون موفقیم برایمان شایعه میسازند
ساحره چمنی - بعد از سالها رفت و آمد به بازار، باز هم احساسی از ناامنی دارم.
با وجود اینکه پاساژ خلوتتر از همیشه است و ساعت کم رفت و آمد یعنی ظهر را برای مصاحبه انتخاب کردهام، اما ورود برای خانمها باز هم خوشایند نیست.
با مدیر بزرگترین مرکز خرید و فروش گوشی درایران وقت مصاحبه دارم و میتوانم پاسخ سوالاتی که سالهاست ذهنم را مشغول کرده، دریافت کنم.
به محض ورود به پاساژ مستقیم به سمت نیمطبقه اول میروم. از پشت در شیشهای، چهرههایی را میبینم که طی این سالها برایم آشناست.
میگویم از پیش وقت مصاحبه دارم. با حاجی تماس میگیرند تا بتوانند از سرشان باز کنند. مصرانه منتظر میمانم. وعده 10 دقیقهای میدهند اما بیش از یک ساعت به انتظار میگذرد. در این مدت شاهد اعتراضات پیدرپی بابت اتفاقاتی هستم که همیشه در بازار میافتد و کم و بیش در جریانشان هستم. اما باز هم از عصبانیت و اعتراض خریداران متضرر، ناراحت میشوم.
حالا حاجی آمده و اجازه ورود میدهد.
وارد اتاق کوچکی میشوم که برخلاف هوای سنگین و گرم پاساژ، خنک و مطبوع است.
به سختی روی صندلی روبهروی حاجی جا باز میکنم و به صحبت با «داوود بادپا»، مدیر پاساژ علاءالدین مینشینم.
هنگامی که بادپا درباره تاریخچه پاساژ صحبت میکند، با افتخار میگوید: پاساژ علاءالدین، معروفترین مرکز خرید و فروش گوشی تلفن همراه در ایران است. این پاساژ کار خود را در دو فاز آغاز کرد که مرحله اول سال 76 با 400 مغازه و فاز دوم آن سال 77 صورت گرفت. عمده فعالیت پاساژ از ابتدا روی گوشی موبایل گذاشته شد و هماکنون حدود یک هزار و 200 مغازه به فروشندگان موبایل واگذار شده است.
بادپا درباره وضعیت واگذاری واحدهای پاساژ میگوید: تمامی مغازهها به شکل سرقفلی واگذار شده و هماکنون در حال واگذاری مغازههای طبقه هفتم هستیم که به تازگی افتتاح شده است.
وقتی درباره وضعیت هوای گرم و بدون تهویه پاساژ سوال میکنم، حق به جانب میگوید: تهویه هوا به خوبی در پاساژ انجام میشود. هوای گرم فقط مختص علاءالدین نیست، این روزها هوا همهجا گرم است. در مورد پله برقی و آسانسورهای پاساژ میپرسم، میگوید: غیر از آسانسورهای قبلی، دو آسانسور دیگر راهاندازی شده و پلهبرقیهای بیشتری داخل پاساژ راهاندازی شده تا مردم به راحتی در طبقات تردد کنند.
موضوع خلوت شدن پاساژ و راهاندازی مراکز رقیب را پیش میکشم، با کنایه میگوید: ما اصلا مراکز خرید دیگر را رقیب نمیدانیم. زیرا همه مراکز فروش گوشی در تهران و شهرستانها گوشیهایشان را از علاءالدین تهیه میکنند و هیچ مرکزی نمیتواند رقیبی برای علاءالدین باشد.
میگویم خیلی از مردم از فروشندگان پاساژ ناراضیاند، میگوید: اگر ناراضیاند پس چرا باز هم این مرکز شلوغ است و مردم برای خرید به اینجا مراجعه میکنند؟
وقتی درباره تخلف فروشندگان سوال میکنم، با قاطعیت میگوید: اگر تخلفی صورت گیرد و به ما گزارش شود، حتما رسیدگی میکنیم.
میگویم برخی از فروشگاهها خلاف میکنند که شما از آنها خبر ندارید. میگوید اگر خبردار شویم، برخوردم میکنیم.
دوباره سوال میکنم، چه برخوردی با خلافکاران میکنید؟ میگوید: در طول سه ماه گذشته دو فروشنده خلافکار را از پاساژ اخراج کردهایم.
هنگامی که درباره خرابی گوشیهایی که به مشتریان فروخته میشود، میپرسم، میگوید: اینجا اکثر فروشندگان عمده فروشند و کمتر تک فروشی میکنند و آنقدر وقت ندارند که برای خریداران توضیح بدهند. بنابراین خیلی دور از ذهن نیست که از هر 100 گوشی یک مورد خرابی هم موجود باشد. اینجا تعداد زیادی گوشی با سود پایین فروخته میشود. بنابراین از تعداد بالا سود به جیب فروشنده میرود و گوشیها با قیمت پایینتری نسبت به سایر مراکز فروش فروخته میشود.
در ادامه با افتخار میگوید: تلاش ما این است که قشر جوان را بر سر کار بیاوریم و صنف، به صنفی جوان تبدیل شود.
در مورد گوشیهای رفرشی که به جای گوشیهای نو فروخته میشود، سوال میکنم، میگوید: این درخواست مردم است و این گوشیها تقاضای زیادی دارند که در بازار موجودند، در همه جای تهران هم هست. بسیاری از گوشیها که دیگر تولید نمیشود، در کشورهای دیگر رفرش و وارد بازار میشود و فروشنده به خریدار توضیح میدهد که این گوشی نو نیست.
دوباره روی حرفم تاکید میکنم که به خریدار توضیحی داده نمیشود. توضیح میدهد: از تعداد افراد زیادی که اینجا خرید میکنند، طبیعی است که تعداد شکایات هم بیشتر باشد؛ اما بسیاری هم با رضایت کامل خرید میکنند. چرا تعداد مشتریان راضی را در نظر نمیگیرید. با این حال افرادی را گذاشتهایم که به شکایات مردم رسیدگی میکنند. اما بسیاری از خریداران توجیه نیستند و بارها پیش میآید که وقتی توجیه میشوند؛ عذرخواهی میکنند، متقاعد میشوند و میروند.
مدیر پاساژ علاءالدین در ادامه توضیح میدهد: درباره یک مجموعه موفق، شایعات زیادی منتشر میشود که از رقبا نشات میگیرد. اما ما به اشتغالزایی خود میبالیم. ما توانستهایم کاری کنیم که حدود 30 تا 35 هزار نفر جوان مشغول به کار شوند و به فکر خلاف نباشند. خیلی راحت میتوانستیم با سرمایهای که داریم هزار و یک کار دیگر بکنیم و بدون دردسر منافع خود را در نظر بگیریم. از افرادی که اینجا کار میکنند سوال کنید، خیلی از آنها فکر نمیکردند که صاحب مغازه شوند. اما حمایتشان کردیم که صاحب مغازه شوند و حالا خودشان چندین شاگرد داشته باشند.
درباره تعدد فروشندگان در مغازههای کوچک میپرسم. بادپا میگوید: اینکه همه میتوانند از این مغازههای کوچک درآمد داشته باشند، بداست؟
بعد کارخانهها و بازارهای چین را مثال میزند که تعداد زیادی از کارگران و فروشندگان در یک فضای کوچک کار میکنند و همه محصولاتشان را به بازارهای بزرگ اروپا و آمریکا میفرستند.
وقتی درباره وفور گوشیهای قاچاق در پاساژ صحبت میکنم، میگوید: گوشی مگر به صورت قانونی هم وارد میشود؟ 80 درصد گوشیهای موجود در بازار قاچاق است. حتی پاساژهای دیگر هم که ادعا میکنند گوشیهای با گارانتی و قانونی دارند، همه محصولاتشان را از علاءالدین تهیه میکنند. آن زمان که شرکتها نتوانستند گوشی وارد کنند، مخصوصا زمانی که تحریم بودیم، ما یک گوشه کار را گرفتیم و توانستیم گوشی را به بازار
وارد کنیم.
یکی از بزرگترین مشکلات پاساژ را نداشتن پارکینگ عنوان میکنم. بادپا در پاسخ میگوید: در حال راهاندازی بزرگترین پارکینگ خاورمیانه هستیم و اتومبیلهای ونی را به این پارکینگها اختصاص دادهایم که مشتریان را به شکل رایگان به علاءالدین منتقل کنند.
در آخر به فروشندگان جلوی در پاساژ اشاره میکنم که در خرید مردم اختلال ایجاد میکنند. میگوید: مردم از آنها گوشی نخرند، کسی آنها را مجبور نکرده که از آنها خرید کنند. (منبع: فناوران اطلاعات)
- ۹۳/۰۷/۰۷