نابودی آموزش مجازی توسط آموزش و پرورش
جمال محمدیان - دوران کرونا آغازگر تحولات زیادی در همه جنبههای زندگی بود، از سلام کردن تا کار و فعالیت روزانه همه دچار تغییرات شگرفی شدند، کرونا همچنین باعث آغاز عصر جدیدی در آموزش بود و آموزش مجازی را بیشتر سر زبانها انداخت، البته آموزش مجازی چیز جدیدی نیست در بسیاری از دانشگاههای جهان از قدیمالایام آموزش مجازی وجود داشته است و کرونا تنها آن را گسترش داد، پیش از کرونا غالبا آموزش منحصر به حضور دانش آموز و معلم و استاد در فضای کلاس بود و اگر دانش آموزی غایب میشد بطورکل محتوی درس را از دست میداد اما آموزش مجازی باعث شد بسیاری از مشکلات مانند موارد انضباطی، شلوغی کلاسها، گرمایش و سرمایش و بهداشت، سرویس مدارس و هزینههای سرسامآور دیگر وجود نداشته باشد و از همه مهم تر، دانشآموز و معلم میتوانند در هر زمان و مکان و بدون نگرانی از غیبت و عقب ماندگی درسی در کنار سایر فعالیت های روزانه آموزش را در هر شرایط ادامه دهند. امروزه دانش آموزان میگویند ما متوجه شدیم واقعا نیازی نیست برای همه دروس در مدرسه حاضر باشیم و برخی از آنها را خود میتوانیم بخوانیم، شاید اگر مختار باشیم فقط برای چند درس به صورت پاره وقت حاضر شویم، کرونا و آموزش مجازی باعث شد تا بسیاری از اولیا در کلاسها شرکت کرده و علاوه بر نظارت بر فرایند اموزش فرزندان خود، به سواد اموزی پرداخته و به نوعی در کلاسهای نهضت سواداموزی شرکت کنند.
البته آموزش مجازی مشکلاتی هم دارد، مشکل ورود کنترل نشده و گسترده دانش اموزان اموزش به دنیای اینترنت، نبود برنامه منسجم و ضعیف بودن زیر ساختها از مهمترین مشکلات آموزش مجازی است، بیشترین مشکل نیز در مناطق محروم است که به دلیل عدم تمکن مالی خانوادهها مشکلاتی نظیر تهیه ابزار مناسب و اینترنت باعث تضعیف آموزش میشود و این نیازمند نقش حمایتی دولتها در این مناطق است که متاسفانه دولتها در این زمین کم کاری کردهاند.
اما چرا با این همه مزایا دید منفی به آموزش مجازی وجود دارد؟
یکی از دلایلی دید منفی به آموزش مجازی، دید منفی خانوادهها و بالاتر از همه مسولان ستادی و اداری و مدیران بویژه مسولان سطح بالا است، کسانی که در یک بستر سنتی آموزش دیدهاند نمیتوانند هیچ درکی از این نوع آموزش داشته باشند و نمیتوانند آن را بپذیرند، امروز مسولان ستادی و مدیران کسانی هستند که علیرغم سابقه بالا، کمترین دوران کاری خود را در کلاس درس گذرانیدهاند و نه تنها با آموزش مجازی بلکه با آموزش حضوری نیز بیگانه اند، وقتی دید مثبتی از طرف مسولان و اولیا وجود ندارد و مرتبا نگرش منفی به دانش آموز تلقین می شود خود دانش آموزان نیز این نوع آموزش را جدی نمیگیرند.
متاسفانه وزارت اموزش و پرورش با همین دید منفی در پی نابودی آموزش مجازی است و قصد دارد پلت فرمهای آن را پولی کند که این جای تاسف است، همچنین با توجه به نو بودن این نوع آموزش هیچ اثری از آن در سند تحول بنیادین نیست و با توجه به اینکه سند تحول باید هر پنج سال به روز شود، به نظر میرسد این نوع آموزش در بازنگری سند تحول باید در سیستم اموزشی گنجانده شود، یکی از مهمترین عواملی که می تواند به آموزش پساکرونا اضافه شود اختیاری بودن کلاسهای حضوری و آموزش ترکیبی است، با اضافه شدن این ویژگی ضمن ادامه اموزش حضوری بسیاری از مشکلات اموزشی و انضباطی از بین میروند و با توسعه آموزش مجازی جلوی بسیاری از ترک تحصیلها گرفته می شود و بویژه کلاسهای سواد آموزی در مناطق محروم گسترش مییابند.
آموزش مجازی به سبک جدید مانند طفل دو سالهای است که راه زیادی تا بلوغ دارد، هیچ کس حتی با سابقه ترین افراد نمیتوانند در آن ادعا کنند که بر آن تسلط دارند و نمیتوان آن را به طور کامل رد کرد. باید گفت که دانش اموزان پیش از این نیز با فضای مجازی در ارتباط بودند و ما از آن کم اطلاع بودیم، آموزش مجازی تنها باعث شد ما بیشتر به حضور آنها توجه کرده و از آن آگاه تر شویم، لزوم پژوهش و بررسی علمی پیرامون مزایا و معایب آموزش مجازی و گسترش آن در یک فضای کنترل شده واقعیتی انکار ناپذیر است که میتواند به تحول در اموزش کمک کند، اما به نظر میرسد تا زمانی که مسولان و مدیران پیر و ناآشنا در آموزش نظر میدهند و مدیریت می کنند و نظر معلمان و پژوهشگران و زحمتکشان واقعی این عرصه جایگاهی ندارد تحول در آموزش و پرورش رویا و سرابی بیش نیست.(منبع:الف)