واکاوی پشت پرده لایو شاخهای مجازی
بررسیها حاکی از آن است که لایو میان شخصیتهای مجازی مانند تتلو، با حمایت یکی از کانونهای شرط بندی در خارج از کشور انجام میشود که از این رهگذر درآمدهای هنگفتی نیز به دست میآورند.
خبرگزاری مهر نوشت: با شیوع ویروس کرونا و قرنطینه اجباری خانگی، یکی از رسانههای مجازی که مورد استقبال کاربران شبکههای اجتماعی قرار گرفت، امکان ارتباط زنده یا همان لایو شبکه اجتماعی اینستاگرام بود؛ امکانی که موجب شد تا اخیراً برخی از این برنامههای جنجالی فضاهای فرهنگی نگران کنندهای را در کشور به وجود آورند؛ البته به نظر میرسد پشت پرده این لایوها مسائل دیگری باشد که در این گزارش به آن خواهیم پرداخت.
* ابتذال شاه کلید اینفلوئنسرهای اینستاگرامی
یکی از ارتباطهای زندهای که در ایام قرنطینه به عنوان پر مخاطبترین لایو شناخته شد، گفتوگوی میان امیرحسین مقصودلو (تتلو) و ندا یاسی در صفحه شخصی تتلو بود؛ این دو شخصیت که چند سالی میشود به عنوان اینفلوئنسرهای پر مخاطب اینستاگرامی مطرح شدهاند با استفاده از ادبیات رکیک و الفاظ نامناسب توانستهاند مخاطبان زیادی برای خود دست و پا کنند.
در این چارچوب، اظهارنظرهای این افراد در خصوص حجاب و شاذگوییهای دیگر آنها نیز موجب شده تا جذابیتهای بیشتری برای مخاطب پیدا کند. البته لایوهای مشترک میان تتلو با افرادی مانند ساشا سبحانی با بازدید ۲۰۰ هزار نفر و گفتوگوی وی با داگلاس کاستا با ۴۳۶ هزار بازدید از جمله پر بازدیدترین پخش زندههای صفحه اینستاگرامی این اینفلوئنسر است.
استقبال مخاطبان ایرانی از لایوهایی مانند تتلو و دیگر به اصطلاح شاخهای مجازی، نگرانیهای زیادی را در خصوص ترویج اباحهگری در جامعه به وجود آورده است؛ البته شواهد حاکی از آن است که برگزاری این لایوها از جاهای مشخصی خط دهی میشود.
* لایوهای شرطی
اخیراً شبکه بی بی سی فارسی در برنامهای با موضوع دعواهای شاخهای مجازی با فردی به نام مهدی رستمپور به گفت و گو پرداخت. نکته جالب آنکه در این برنامه رستمپور در خصوص دعواهای ساختگی میان این شخصیتها و جریاناتی که آنها را حمایتهای مالی میکنند، گفت: تتلو دستمزد هنگفتی میگیرد و وظیفهاش در قبال دریافت این هزینه، عربدهجویی و لایو گذاشتن با اعضای شبکه برای داغ ماندن مداوم صفحاتشان است.
وی همچنین با بیان اینکه شخصیتهایی از جمله پیام، تهی، تتلو، علی شمس، ساشا، احلام و سایر شاخهای راهزن مجازی، از یک کانون شرطبندی حقوق میگیرند، اضافه کرد: این کانون با مدیریت فرشید امیرشقاقی ملقب به مونتیگو که در شهر ایبیزای اسپانیا قرار دارد، میباشد.
وی در ادامه برگزاری این لایوها را در راستای اجرای سناریوهای پشت پرده این افراد به اصطلاح شاخ مجازی دانست و افزود: نمایشنامه سناریوی خودکشی دنیا جوانبخت بخاطر ساسی، دزدیده شدن ساشا سبحانی در آلمان، افسار گسیختگی تتلو، دوئل داود هزینه با وحید خزایی، جذب پدر آرات، مراسم پایان ناپذیر دعوا و آشتیکنان صوری بین خودشان همگی توسط سعدالله امیرشقاقی (ملقب به دکتر) در ترکیه نوشته میشود.
در همین راستا بهمن بابازاده، خبرنگار حوزه موسیقی درباره پشت پرده صفحات شاخهای مجازی و پرداخت مبالغ بالا به این اینفلوئنسرها در توئیتر خود نوشت: یک سال پیش خواننده رپ پرطرفدار داخلی گفت مدیران یک سایت بزرگ شرط بندی در ترکیه سناریویی پیشنهاد کردند که به ازای هر لایو اینستاگرامی با چهرههای شاخص اینستا ۲۰۰ هزار دلار پرداخت میکنند.
اظهارات کارشناس دعوت شده به شبکه بی بی سی فارسی و البته بابازاده حاکی از آن است که بالا بردن فالورهای اینستا تنها هدف این افراد نبوده و بیشتر محتوای صفحات این افراد به تبلیغات در خصوص سایتهای شرطبندی اختصاص داشته و هزینه تبلیغات در صفحات شاخهای مجازی نیز از طریق منابع خارجی تأمین میگردد.
البته باید اذعان داشت که استفاده از اینفلوئنسرهای اینستاگرام در پوشش سرگرمی برای تبلیغات این مدل کسب و کارها، شیوه جدیدی برای کلاهبرداری از افرادی است که به این سایتها مراجعه میکنند؛ سرگرمی که در قالب شرط بندی ارائه میشود ولی در بطن خود تغییری برای سبک زندگی افراد را دنبال میکند.
* کاهلی مسئولان فرهنگی در راهاندازی شبکه ملی اطلاعات
از آنجاییکه مخاطب بسیاری از صفحات و لایوهای سلبریتیهای مجازی نوجوانان و بعضاً جوانان کشور هستند این مساله میتواند زنگ خطری برای نسل آینده کشور باشد. نسلی که اگر الگوی خود را این افراد قرار دهد، قطعاً آینده تاریکی در انتظار خود خواهد داشت.
بنابراین به نظر میرسد لزوم ساماندهی و مدیریت فضای مجازی کشور که چندین سال است رهبر معظم انقلاب تحت عنوان «راهاندازی شبکه ملی اطلاعات» به آن تاکید ویژه دارند، از جمله ملزومات این مسیر بوده که متأسفانه باید اعتراف کرد مسألهای در این سطح از اهمیت ظاهراً در اولویتهای مسئولان فرهنگی کشور جایی ندارد.
در همین رابطه: آرات، توهم جدید بیرسانهها/بازی جریان اصلیها در زمین اینستاگرام
آرات و آراتها نماینده یک توهم دیرین در فضای رسانهای هستند. آیا این مستعدان موردعلاقه برنامههای استعدادیابی نماینده طبقات بیرسانه جامعه ایران هستند؟
خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ؛ دعواها و تنشها و شلوغیهای شکل گرفته پیرامون یک پسربچه کوچک اینستاگرامی به شوخی تلخ و عجیبی میماند که قادر است وضعیت تراژیک و همزمان کمدی ما را به درستی شرح دهد.
یک پسربچه که قوای بدنی فوقالعادهای دارد چند سالی است که در صفحه اکسپلور اینستاگرام میچرخد. از در و دیوار بالا میرود. روپایی میزند، شکمش را سفت میکند و خلاصه کارهایی مشابه کارهای علاقه مندان به برنامههای استعدادیابی که کودکان را به چشم موجودات عجیب و هیجانانگیز نگاه میکنند.
آرات در تمام این سالها با حمایت رسانهای پدرش جست و خیز میکند. حالا دو سه هفتهای است که ظاهراً مسی بازیگر مشهور فوتبال از او تعریف کرده است و طرفدارانش را به وجد آورده است. اما همین حمایت موجب رخ دادن نزاعی هم شده است. طرفداران آرات معتقدند که علی کریمی ستاره سابق فوتبال ایران که بارها از سوی آرات نامش ذکر شده و یادش گرامی داشته شده نیز باید به حمایت از آرات برمیخاسته است و حالا که سکوت کرده است شایسته ملامت و توهین است. این وسط فقط تتلو خواننده جنجالی ایرانی کم است که او هم با حمایت از آرات به لشکر مجازی خود دستور حمله به پیج علی کریمی را بدهد و خلاصه اوضاع حسابی درهم میشود و آرات بلاک میشود و … ماجرا با همین سرعت و همین قدر عجیب ادامه پیدا میکند. آرات کلیپی میدهد و با لحنی تند علی کریمی را نوازش میکند. علی کریمی همچنان سکوت کرده است. پدر آرات وارد میدان میشود و حرف از حیثیت ایرانی میزند و اینکه او پسرش را مثل بقیه در کوچهها رها نکرده است و...
بدیهی است که آرات به عنوان یک کودک شگفتانگیز از سوی والدینش مورد سوءاستفاده قرار میگیرد. ابزاری برای کسب درآمد و تبلیغات بیشتر شده است و کودکی از دست رفتهاش حسرتبار است. اما بیاید از زاویهای دیگر به ماجرا نگاه کنیم. آیا آرات به عنوان یک پسربچه که با تواناییهای بدنی فوقالعاده به سطح اول رسانههای اجتماعی رسیده است مناسبترین گزینه برای گفتگو درباره توهم فراگیر رسانه پیدا کردن بی رسانهها نیست و آیا این دقیقاً همان چیزی نیست که در مسابقات استعدادیابی و ورژن ایرانی آن یعنی عصر جدید تکرار میشود؟
عنوان دقیق این گزاره متوهمانه به این ترتیب است: آدمهای بی رسانه؛ آدمهایی که به قدرت و ثروتی وابستگی ندارند که صدایشان در رسانهها شنیده شود باید با سختکوشی فراوان و مشقتی سخت، استعدادهای ذهنی و بدنی خود را آنقدر پرورش دهند که از بقیه متمایز شوند تا بتوانند دیده شوند.
شما باید آرات باشید؛ یک کودک با قوای بدنی شگفتانگیز تا بتوانید در شبکههای اجتماعی مطرح شوید. شما باید ادا در آوردن را به خوبی آموخته باشید تا بتوانید در اینستاگرام فالورهای زیادی پیدا کنید. شما باید معلق زدن را به خوبی آموخته باشید. شما باید تقلید آواز خوانندگان مشهور را به خوبی بلد باشید. شما باید از در و دیوار بالا روید تا بتوانید سری میان سرها در آورید.
این گزاره متوهمانه قدمتی به تاریخ رسانهها دارد. طبیعی است که جریان اصلی رسانهها در ایران و جهان جریانی وابسته به قدرت و ثروت است و مشهور شدن در این فضا نیاز به شگفتیسازی دارد. اما آیا این گزاره از اساس دچار دو اشکال مشخص و واضح است.
اول اینکه شما با شگفتیسازی؛ با آرات شدن دیده نمیشوید و صدایتان شنیده نمیشود. بلکه تنها همان ویژگیهای شگفتیساز شماست که در مرکز تمرکز رسانهای قرار میگیرد و به آن توجه میشود. این به آن معناست که حتی رسانههای خرد و شبکههای اجتماعی که به آزادتر بودن فضا برای دیدهشدن بی رسانهها مشهور هستند نیز با همان معیارهایی با آدمها اجازه فعالیت و دیده شدن میدهند که جریان اصلی رسانهها به دنبال آن است. آرات یک کودک است که بدنش ورزیده است و میتواند نمایشهای کوتاه و جالبی از این بدن شکل یافته برای ما ارائه دهد. توجه به او فقط تا همینجا محدود میماند. فرض کنید که آرات از طبقه محرومی برخاسته بود که حالا میخواست صدای طبقه کارگر در ایران شود و از سختیهای طبقه پایین بودن در ایران حرف بزند آیا میتوانست اندکی فقط اندکی به این فضا وارد شود؟ طبیعی است که شبکههای اجتماعی ممکن است در ابتدا به عنوان یک حرکت شگفتانه جدید دیگر به این حرکت آرات نکاه میکردند اما بدیهی است که ماجرا برای آنها چیزی بیشتر از یک بازی نبود. آرات تا زمانی آرات است که بتواند از دیوار راست بالا برود و روپایی بزند و مسی از او تعریف کند و علی کریمی نادیدهاش بگیرد. صدای جدی دیگری از آرات و آراتها دیده و شنیده نخواهد شد. همه چیز وابسته به بدن اوست. صدای بدن او به خوبی شنیده میشود و صدای دیگری جز بدن او قابل شنیدن نیست و این سرنوشت همه این نوع آدمهاست. آدمهایی که تصور میکنند میتوانند در رسانهها دیده شوند و نهایتاً در همان ویژگی شگفتانگیزشان خلاصه میشوند. انگار موجودیت دیگری ندارند. آدمی با پوست و گوشت و استخوان و ذهن و روح نیستند بلکه رسانههای کاری با آنها میکنند که خودشان هم باور کنند که خلاصه شده در همانی هستند که رسانهها برایشان تعریف کردهاند.
نکته دوم اینکه واقعیت اینجاست که تمام آنچه در زمینه مورد آرات یا موارد مشابه دیده و شنیده میشود بازی در زمین بزرگی است که رسانههای جریان اصلی تعریف کردهاند و ما با توهم رهایی از آن خیال میکنیم که آرات برخاسته از متن بدنه اصلی مردم توانسته است با سختکوشی خودش را به اینجا برساند. شگفتی یکی از عوامل هفتگانه ارزشهای خبری کلاسیک است و رسانهای که به مخاطب نیازمند است همواره به دنبال شگفتی است و حال این شگفتی در فضای شبکههای مجازی مطرح میشود. نمونه خاص آرات و دیگر استعدادهای شکفته شدهای که در تمام این سالها در فضای رسانههای غیررسمی و شبکههای اجتماعی پررنگ شدهاند همواره با پوزخندی از سوی رسانههای رسمی همراهاند. این در واقع همانی است که آنها در حال پیگیریاش هستند و حالا در موقعیتی به مراتب فریبندهتر انسان معاصر بی رسانه خیال میکند که رسانه به دستش افتاده است. این بازی در زمین همان رسانههای سابق است درست در همان شکل و شمایلی که روزگاری صفحههای حوادث روزنامهها را میچرخاند و حالا اکسپلور اینستاگرام را میچرخاند.
به این ترتیب واضح است که آرات و آراتها علاوه بر اینکه دستمایه سوءاستفاده والدین و حامیان زرنگشان هستند (چیزی که نیاز به بحث ندارد و واضح است)؛ کمک بزرگی به چرخیدن چرخهای رسانههای فریبنده و مخدر روزگار ما نیز هستند. آنها همواره در صدر رسانهها باقی میمانند، حتی شاید با تیزهوشی صاحبان رسانههای جریان اصلی به سوژهها جدید رسانههای جریان اصلی هم تبدیل نشوند اما به خوبی توهم رسانهدار شدن بی رسانهها را کنترل میکنند. این همان کاری نیست که عصرجدیدهای ایرانی و خارجی هم انجام میدهند؟ به شما هم فضا برای رسانهای شدن میدهیم. میگذاریم در رسانه دیده شوید به شرطی که بلد باشید خوب معلق بزنید یا شکمتان را سفت کنید و از دیوار راست بالا بروید.