پروژه ملی که سیاسی و فراموش شد
زهرا میرخانی - حدود 14 سال از ایده راهاندازی شبکه ملی اطلاعات میگذرد؛ حالا پس از گذشت سالها، دیگر هیچ حرف جدید و ناگفتهای درباره شبکه ملی اطلاعات وجود ندارد.
در مورد تاریخچه، اهداف و نهادهای مسوول این پروژه ملی به اندازه کفایت شنیدهایم. بنابراین هیچ نکتهای در مورد این پروژه باقی نمیماند و تنها مسالهای که گاه و بیگاه با آن برخورد میکنیم نه خود پروژه شبکه ملی اطلاعات بلکه به نوعی نبش قبر این پروژه است.
پروژهای که هیچگاه ابتدا و انتهایی برای آن تعریف نشده و شرح خدمات دستگاههای مختلف در آن به دقت بررسی نشده است و در نتیجه هر فرد و هر نهادی به زعم خود در آن کار کرد و در نتیجه تصور روشنی از عملکرد و ماهیت آن ارایه نشد.
واقعیت این است که این پروژه به نوعی مسکوت گذاشته شده است و ما هم به عنوان رسانه فعال در حوزه آیسیتی ضرورتی برای پرداختن به پروژهای که دیگر هیچ نهادی به آن اهمیت نمیدهد، نمیبینیم. وقتی نوعی توافق نانوشته برای متوقف گذاشتن این پروژه و عدم پیگیری عملی آن احساس میشود، دلیلی هم برای نوشتن از آن باقی نمیماند و این کار به کوبیدن آب در هاون میماند.
حالا تنها چیزی که از پروژه شبکه ملی اطلاعات برداشت میشود صرفا تبدیل شدن آن به یک استخوان لای زخم است که در بزنگاههای خاص، نهایتا سه روزی بر سر زبانها میافتد و دوباره به وادی فراموشی سپرده میشود.
آخرین باری که در مورد شبکه ملی اطلاعات خبری شد را به یاد نمیآورم و فقط همین ماجرای اخیر تلگرام طلایی و گوگل باعث شد تا یاد و خاطره شبکه ملی اطلاعات زنده شود، اما پیش از آن را به خاطر نمیآوریم که چه زمان شبکه ملی اطلاعات خبرساز شده باشد.
وقتی شورایعالی فضای مجازی، مجلس، دولت، قوه قضاییه و ... دیگر اهمیتی به سرنوشت این پروژه نمیدهند میتوان گفت که عملا این پروژه متوقف شده است و بیشتر به ابزاری برای تسویهحسابهای شخصی و سیاسی تبدیل شده است. مساله، مستمسک قراردادن شبکه ملی اطلاعات برای تسویهحسابها است چرا که اگر غیر از این بود لازم نبود اتفاق خاصی رخ دهد تا یاد این شبکه فراموششده بیفتیم!