پیامک اشتباه، عامل اخاذی هنگفت از زن جوان
زن سی و یکی دو سالهای است؛ ته لهجه دارد؛ اشک میریزد و کلمات را یکی در میان، از میان بغض و اشک ناتمامش ادا میکند و از ارسال پیامک اشتباهی میگوید که به اخاذی هنگفتی ختم شد؛ اشتباهی که سایه تاوانش تا آخر عمر بر زندگیاش سنگینی میکند.
ته لهجه دارد و به سختی میشود سن بیشتر از سی و یکی دو سال را برایش متصور شد؛ اشک میریزد و کلمات را یکی در میان از میان بغض و اشک ادا میکند؛ بعد از گذشت این مدت، تصور موضوع برای خودش هم سخت است و ماجرا برایش غیر قابل باور؛ ماجرایی که از ارسال اشتباه یک پیامک ساده آغاز شد و به کابوس بیشرمانهای خاتمه یافت؛ پیامک اشتباهی که ثمره آن یک دوستی اتفاقی شوم بود و به اخاذی کلانی انجامید؛ اشتباهی که به قول خودش، تا آخر عمر سایه تاوان آن بر یکایک لحظههای زندگیاش سنگینی خواهد کرد…
ته لهجه دارد؛ اشک میریزد و کلمات را یکی در میان، از میان بغض و اشکِ ناتمامش ادا میکند؛ از روزی میگوید که یک شعر ساده را از طریق تانگو به اشتباه به شماره مشابه یکی از دوستانش ارسال کرده بود و گیرنده پیام، در مقابل این اشتباه، در چندین پیام متناوب او را از تعریف و تمجید، بمباران کرده بود؛ آنقدر درِ گوشِ او از شیواییِ کلام و زیباییِ متنش خوانده بود که هوش از سرش رفته و دیگر نفهمیده بود که چگونه مقدمات آشناییشان رقم خورده؛ به او اعتماد کرده و هر روز رابطهشان گرم و گرمتر شده بود.
ته لهجه دارد؛ اشک میریزد و کلمات را یکی در میان، از میان بغض و اشک ناتمامش ادا میکند؛ از آتشین شدن علاقهاش به امیر میگوید؛ مردی که تنها شناختنش از او، یکی دو عکسِ رد و بدل شده و چند متن عاشقانه بود؛ متنهایی که گوش و چشم او را پر کرده و آتشِ عشق را در دلش شعلهور ساخته بود؛ آتشی که بُعد مسافت چندصد کیلومتری میانشان، آشنایی چند روزه و مجازی بودن ارتباطشان نیز نتوانسته بود چیزی از هُرم آن بکاهد و او را به تمامِ معنا، کر و گنگ و کور کرده بود…
تُن صدایش را پایین میآورد؛ چشمانش را به زیر میاندازد، ولی ابر چشمانش هنوز بارانی است؛ با غیض خاطره روزی را بازگو میکند که به قصد خرید، عازم تهران شده و امیر هم به بهانه اجناس ارزان، او را به مغازهاش کشانده بود و او نیز از خدا خواسته، برای دیدن عشق مجازیاش، با پای خود، پا به مهلکه گذاشته بود؛ مهلکهای که عمق مهیبش، این روزها تمام رویاهایش را در خود فرو کشیده است و …
تن صدایش آنقدر پایین آمده که از میان بغض، اشک، ته لهجه و کلمات نامفهومش، تنها چند کلمه «عکس و فیلم» و «مغازه خلوت» را میشنوم؛ شرمِ سر بلند نکردنش، از غیراخلاقی بودن عکس و فیلمهایش مطمئنم میکند و کل ماجرا دستگیرم میشود؛ ماجرایی که سناریوها و قربانیان مشابهش را بارها شنیده و دیدهام؛ ماجرایی که انتهایش به اخاذی از زنان جوان ختم میشود و سناریوی اخاذی آنقدر ادامه مییابد که این زنان دیگر از پسشان بر نمیآیند و کار به بیآبرویی و … کشیده میشود…
به گزارش تسنیم، سرهنگ محمد مهدی کاکوان رئیس پلیس فتای تهران بزرگ با اشاره به این پرونده و اخاذی کلان از این زن جوان میگوید: به دنبال شکایت این زن جوان از مردی که در یک مکان خصوصی و خلوت، اقدام به تصویر برداری و فیلمبرداری از وی کرده و عکسها و فیلمها را دستاویزی برای اخاذی از زن جوان کرده بود، موضوع در دست بررسی قرار گرفت و ماموران پلیس فتای پایتخت، موضوع را به صورت ویژه پیگیری کرده و موفق به دستگیری این مرد شیاد 35 ساله شدند که پس از دستگیری، صراحتاً به جرم خود اعتراف کرد و از اخاذی میلیونی از زن جوان و سوءاستفاده از عکس و فیلمهای وی خبر داد.
رئیس پلیس فتای پایتخت با هشدار نسبت به این پرونده و پروندههای مشابه میگوید: متاسفانه بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی، با عدم درک صحیح از این شبکهها، پا در فضایی گذاشته و اطلاعاتی را رد و بدل میکنند که باعث میشود، شیادان و کلاهبرداران با سوءاستفاده از این اطلاعات، راه را برای کلاهبرداری از قربانیان خود هموار ببینند؛ لذا اولین گام برای ورود به شبکههای اجتماعی، شناخت این فضا و توجه به این موضوع است که در این فضا، افراد لزوماً با هویت واقعی خود وارد نمیشوند؛ از این رو شاید یک اعتماد بیجا و ارسال یک متن، عکس و اطلاعات، لطمات جبران ناپذیری را به همراه بیاورد؛ لذا اعتماد به افراد و هویتهای موجود در این فضا باید با تیز بینی، ظرافت و حتی وسواس بیشتری انجام شود.
- ۹۳/۱۰/۱۴