توسعه ICT بدون اجماع ملی میسر نیست
بهمن برزگر - "ما" میتواند، "دولت و حکومت" باشد، میتواند "عموم مردم" باشند، میتواند "بازرگانان ، تاجران و صاحبان حرف و شغل" باشند، میتواند "دانشجویان ،دانشمندان و اهل علم" باشند، میتواند "آدمها و شرکتهای فعال حوزه ICT" باشند.
آیا خواستههای آنها همگراست !؟آیا این عده کثیر میتوانند خواستههای خود را همگرا کنند؟
اصلا خواستههای آنها چیست؟! میتوانیم خیلی تیتر وار به خواسته هر کدام بپردازیم.
به طور کلی هرکس به فراخور جایگاه، اهداف و دورنمای فعالیت خود ICT را ابزاری میداند برای پیشبرد مقاصد خود.دولت باید با استفاده از فناوری ارتباطات و اطلاعات نحوه حکومت کردن خود بر مردم و همچنین اداره کشور تسهیل نماید. این موضوع از امر ساده اطلاع رسانی شروع میشود تا سعی در ایجاد رونق اقتصادی و در نهایت کنترل آنچه را که دولت مد نظرش است.
عموم مردم میخواهند راحت زندگی کنند و در رفاه باشند. ابزار اطلاعات یکی از این الزامات است. گسترش استفاده از موبایل، تلفن ثابت، و اخیرا اینترنت نمایان کننده این امر است. به نظر میرسد همانگونه که تامین غذا برای مردم خارج از هر زمان و مکانی اولویت بالایی دارد. داشتن این ارتباط نیز مهم است و هر روز اهمیت آن روبه فزونی است.
بازرگانان، تاجران و صاحبان حرف حق دارند با استفاده از ابزاری به نام ICT هزینههای خود را کاهش داده و در نهایت به در آمد بیشتر بیندیشند. امری که هیچ عقل سالمی منکر نیست.
و البته اهل علم که ابزار رسانهای و از همه مهمتر فناوری اطلاعات وسیلهای است حیاتی برای کسب اطلاعات و رد و بدل کردن آن.
و در نهایت افراد حقیقی و حقوقی فعال در حوزه ICT این افراد که دولتیهای فعال در این حوزه را نیز میتوان در این گروه قرار داد نهادها و شرکتهای فعال و موثر در حوزه ICT بیشترین تاثیرپذیری و تاثیرگذاری را از توسعه و یا عدم توسعه بخش دارند.
با این نگاه بسیار اجمالی و تا حدی میانه، این نکته حایز اهمیت استخراج میشود که همه قائل به توسعه این حوزه هستند. توسعه به معنی افزایش شاخصهای کمی و کیفی بخش و در دسترستر بودن خدمات. با این همه وفاق در تایید نیاز به این ابزار آیا عزم ملی برای توسعه ICT وجود دارد؟! آیا جایگاه واقعی بخش در آنجایی هست که باید باشد؟ اصلا سوال کلیدیتر، جایگاه واقعی بخش ICT در کل نظام کجاست؟!
پاسخ به این سوالها به راحتی ممکن نیست، شاید کسی بخواهد بگوید که پاسخ همه اینها وجود دارد و ما در راه توسعه ICT اجماع داریم. اما فکر میکنم موضوع به این سادگیها هم نیست.
در کشور موارد متعددی بوده است که بین همه ارکان نظام اجماع ملی شکل گرفته و این اجماع در نهایت به نتیجه قابل قبولی انجامیده است. به عنوان مثال: کنترل جمعیت، جنگ، لزوم دستیابی به انرژی هستهای و غیره.
اگر کشور به اجماع ملی در حوزه ICT نرسد و تهدیدها و فرصتهای آن را خوب نشناسد برای تهدیدها راه حل و برای فرصتها برنامهای نداشته باشد آنگاه هیچ توسعهای رخ نخواهد داد و اگر اتفاقی هم بیفتد کاملا تصادفی است. که ما نه برای تهدید آن راه حلی داریم و نه برای توفیقش برنامهای.
به نظر نگارنده، این اجماع در کشور ایجاد نشده و بهتر است متولیان امر و به طور خاص متولیان و مدیران وزارت ICT تمامی عزم خود را مصروف ایجاد این اجماع ملی نمایند و تلاش و مساعی خود را به کار ببرند تا تمامی ارکان نظام درکی حداقلی و واحد از توسعه بخش داشته و در عین حال دغدغهها و نگاهای آنها نیز محترم شمرده شده و راهکار منطقی برای پاسخگویی نیز داشته باشند.
منبع : ماهنامه دنیای مخابرات و ارتباطات
- ۸۵/۰۱/۰۸