در باب شکستن شاخ تلگرام
علی شمیرانی - فضای سایبری در سال جدید تحت الشعاع فیلتر یا به زعم دولتیها شکست انحصار تلگرام آغاز شد. به عبارت دیگر باز هم شاهد اقدامات سلبی هستیم و ناتوانی در اقدامات ایجابی کاملا هویداست.
اگرچه دلیلش روشن است، این تنها سال است که نو شده و تغییر کرده نه اینکه مسوولان و تفکرات ایشان!
به هر حال ای کاش سال نو را در حوزه سایبری با تنش و راهکارهای کهنه و آزموده شروع نمیکردیم و رییس جمهوری و دیگر مسوولان متولی حوزه سایبری هم در نخستین دیدار نوروزی خود به جای سخن گفتن از شکستن شاخ تلگرام، از جنس دیگری به پیشواز اقدامات و تحولات فضای مجازی میرفتند و این نوشتار نیز به موضوع دیگری اختصاص مییافت.
در پاسخ به این نقد البته شاید گفته شود این سخنان مسوولان یک روی سکه است و روی دیگر این سکه مرتبط با شعار سال و حمایت از کالا و خدمات ایرانی است.
به هر حال آنطور که مسلم و پیداست، طبعا امسال نیز در بر همان پاشنه خواهد چرخید که در سالهای قبل چرخیده است.
آری حالا از اظهارات رییس جمهوری و دبیر شورای عالی فضای مجازی و تنی چند از مسوولان قضایی و نمایندگان مجلس اینطور برمیآید که ظاهرا امسال جهتگیری و عزم بر شکستن شاخ تلگرام است. اما چرا و چگونه تلگرام به قول معروف اصولا شاخ شده که حالا باید شاخش را شکاند؟ این امر چگونه قرار است محقق شود؟ و در نهایت اینکه چه میزان میتوان به تحقق و توفیق این خواسته حساب کرد؟
تلگرام چگونه شاخ شد؟
- پرسش اول این است که تلگرام چگونه به جایگاه امروزی خود رسید که بالغ بر 40 میلیون ایرانی و بیش از 60 درصد پهنای باند کشور را به خود اختصاص داد؟ به این پرسش از جهات مختلفی میتوان پاسخ داد.
- 1- از جنبه رویکرد و جهتگیری کلان، تلگرام گمنام و بینام و نشان در کره خاکی از روزی در ایران تلگرام شد که تقریبا تمام رقبای خارجی از گردونه خارج شدند و تلگرام یکه و تنها در بازاری بکر و بدون رقیب به حال خود رها شد تا رشد کند و بالنده شود.
- 1- اگرچه تلگرام نه تنها بیرقیب بود، بلکه به این نهال ضعیف، آب و نور و کود مناسب هم داده شد، به این ترتیب که از نهادهای دولتی و غیر دولتی گرفته تا صدا و سیما و رسانههای از چپ و راست افتاده هم راهی تلگرام شدند تا این اطمینان و پالس به کل جامعه مخابره شود که تلگرام یک لنگرگاه قابل اطمینان است که اگر نبود، خبری از نهادهای قانونی و رسمی کشور در آن نبود.
دور نهال تلگرام حتی حصار نیز کشیده شد تا یک وقت پای کسی روی این نهال نرود. منظور از این حصار نیز اصرارها و تاکیدات مکرر مقامات عموما دولتی بود که تاکید داشتند نمیگذارند دست کسی روی دکمه فیلترینگ تلگرام برود.
- 3- تلگرام هم انصافا قدر این محبت و سرمایهگذاری ملی ایران روی خود را دانست و به این ترتیب از نظر فنی تبدیل به یک پیامرسان محبوب و قدرتمند شد که تقریبا با شناخت تمامی نیازهای ایرانیان، هیچکدام را بیپاسخ نگذاشت.
(بگذریم که هفته قبل و بعد از سالها رشد و نمو تلگرام اعلام شد این پیامرسان یک شرکت بیهویت است که مالکان و سهامداران آن اصلا مشخص نیست چه کسانی هستند و در کشورهای مختلف نیز یا ناشناخته است و یا پیامرسان ششم یا هفتم مورد استفاده است. اگر بخواهیم خود را به خوشبینی بزنیم، ظاهرا این موضوع سالها در دست بررسی بوده تا اشتباهی صورت نگیرد در نتیجه نتایج این بررسی هفته قبل به یکباره در اختیار مسوولان فضای مجازی کشور قرار گرفته است.)
- 4- اما جایگاه امروزی تلگرام تنها به واسطه ایجاد انحصار، حمایتها و قابلیتهای فنی آن ایجاد نشده است. تلگرام نان محدودیت رسانههای رسمی کشور را نیز خورد. اگر نگوییم تمام ایرانیان باید گفت در واقع حالا تلگرام نقش رسانه و منبع خبری و اطلاعاتی اکثریت ایرانیان را نیز اشغال کرده است.
اکنون کانالهای تلگرامی در آنسوی آبها شدهاند میداندار عرصه خبر و اطلاعرسانی در کشور و از خلاء نقش محدودشده رسانههای رسمی کشور حداکثر بهره را برده و موج موج دروغ و تحریف (دوغ و دوشاب) در جامعه پمپاژ میکنند و اتفاقا بر خلاف رسانههای رسمی پاسخها را هم بازتاب نمیدهند. بماند که نتیجه فعالیت این سالهای کانالهای تلگرامی در کنار برخی روشنگریها، موجبات ایجاد ناامیدی، بیاعتمادی و ناامنی هم شدهاند. و اتفاقا این معنی واقعی تشویش اذهان عمومی و اقدام علیه امنیت ملی است نه چاپ مطلبی در رسانهای رسمی و کم تیراژ که فردایش به موجب قانون ملزم به درج دو و نیم برابر پاسخ احتمالی است.
- 5- در نهایت اینکه تلگرام ابزار کار، ارتباط و سرگرمی جامعهای شد که نیازمند چنین بستری بود که حالا بر اساس آمارهای رسمی بالغ بر 60 درصد پهنای باند اینترنت کشور را به خود اختصاص داده است و از قضا بنا بر آمار پلیس نزدیک به 70 درصد جرایم سایبری نیز بر بستر تلگرام رخ میدهد که با توجه به سهمی که از کاربران و اینترنت کشور دارد، اتفاقا اصلا آمار عجیب و نگرانکنندهای محسوب نمیشود.
آری به شکل خلاصه عوامل ذکر شده همه و همه دست به دست هم دادند تا تلگرام شاخ شود.
شاخ تلگرام را چگونه باید شکست؟
2- حالا حرف از شکسن شاخ تلگرام است و پرسش اینجاست که روش این کار چیست؟ فارغ از این که نظر ما و بخشی از مردم چیست و اصولا کسی اهمیتی به آن میدهد یا نه؟ بد نیست به روشهای پیش گرفته از سوی مسوولان برای اینکار بپردازیم و در نهایت به بررسی توفیق یا عدم توفیق این روشها.
2.1 - شکست دامنه نفوذ تلگرام از طریق باز گذاشتن ورود رقبای خارجی، یکی از راهکارهای اجرا شده از سوی متولیان فضای مجازی کشور است. به این منظور ویچت که یک پیامرسان چینی محسوب میشود از بند فیلترینگ رها شد تا بخشی از مردم به سمت این پیامرسان و نمونههای دیگری همچون واتساپ بروند.
2.2- تقویت و حمایت از رشد و نمو پیامرسانهای داخلی از طریق تبلیغات گسترده، تزریق پول و وام و همچنین اعمال سیاستهای تشویقی برای کاربران نظیر نیمبها شدن هزینه اینترنت استفاده از این پیامرسانها و در مواردی حتی رایگان شدن اینترنت برای مدت مشخص و محدود.
2.3 - تلگرامهراسی نیز ظاهرا یکی دیگر از سیاستهای جدید پیش گرفته شده برای محدودسازی و شکستن شاخ تلگرام محسوب میشود. مصداق این مدعا صفاتی همچون"راهزن اقتصادی"، "شرکت هرمی"، "بیهویت" و"متعرض به اقتصاد کشور" است که تلگرام از هفته قبل به آن مزین شده است.
2.4- فیلترینگ و ایجاد اختلال نیز همچنان به عنوان گزینه همیشه روی میز، از جمله دیگر روشها و ابزار شکستن شاخ و قدرت تلگرام است.
در حال حاضر همین چهار استراتژی برای مهار تلگرام ملموس و قابل مشاهده است.
شاخ تلگرام شکسته میشود؟
3- اکنون بد نیست به بررسی این موضوع بپردازیم که آیا روشهای مذکور منتج به نتیجه مطلوب مسوولان میشود؟
3.1- نتیجه سیاست کمک گرفتن از رقبای خارجی برای پراکنده سازی کاربران و کاهش ضریب نفوذ تلگرام تقریبا روشن است. این روش جواب نداده و چیزی از ارزشهای تلگرام نکاسته است!
3.2- سیاست تقویت و حمایت از پیامرسانهای داخلی هنوز در ابتدای راه است و نمیتوان پیشبینی شکست مطلق برای آن داشت. در برخی آمارها ادعا شده که یکی از این پیامرسانها به تنهایی 3 میلیون کاربر جذب کرده است. فارغ از اینکه از این تعداد چه میزان کاربر فعال وجود دارد، احتمالی پررنگتر این است که به فرض صحت این ارقام، ظاهرا کاربران مذکور همچنان در تلگرام نیز به فعالیت موازی خود مشغول هستند. گواه این مدعا تداوم حضور وزیر و وکیل گرفته تا انبوهی از مقامات رسمی در تلگرام است.
اینکه از نظر فنی امکان جذب حتی 30 درصد کاربران فعال تلگرام روی پیامرسانهای داخلی وجود دارد و از جنبههای قانونی، حریم خصوصی، امکانات و سایر جاذبههای موجود در تلگرام، پیامرسانهای داخلی امکان رقابت دارند یا نه، همچنان مشخص نیست.
3.3- سیاست تلگرامهراسی را میتوان از هم اکنون شکست خورده دانست. این سیاست سلبی همچون سایر موارد مشابه، بدون بهرهگیری از نظرات و اصول علوم ارتباطات، تبلیغات و روابط عمومی، اصولا به شکل اقناعکنندهای از سوی مسوولان عرضه نمیشود. همچنین از آنجا که در طول زمان دلایل تهدید به فیلتر و حتی فیلتر تلگرام متغییر بوده، چندان مورد توجه بسیاری از کابران قرار نخواهد گرفت.
3.4- سیاست فیلترینگ اما به شرط امکان توقف فعالیت فیلترشکنها برای حذف تلگرام موثر است. اما مادامیکه فیلترشکنها هستند اجرای فیلترینگ در کوتاه مدت احتمال موفقیت حدودا 30 درصدی در مهار تلگرام داشته و در بلند مدت به شکل خوش بینانه حداکثر 10 درصد موفقیت خواهد داشت. این آمار و گمانهزنیها را میتوان از نتیجه اجرای 10 روزه فیلترینگ تلگرام در سال گذشته به دست آورد.
جمعبندی و نتیجهگیری
اما بسیار حیف است که این مطلب بدون جمعبندی و یک نتیجهگیری تمام شود. تمام مطالبی که ذکر شد بخشی از دلایل عدم توفیق در رویگردانی بخش زیادی از جامعه از ابزاری به نام تلگرام است. آنچه مسلم است تلگرام یک ابزار خارجی محسوب میشود که نه تنها یک ریال از عواید آن به کشور باز نمیگردد که اتفاقا زمینهساز خروج پول از کشور نیز شده و میشود.
- اصولا سرنوشت تلگرام و مالکانش اهمیتی ندارد. چون مساله اصلا تلگرام نیست. مساله تلگرامها هستند. به عبارت دیگر این یعنی ما اصلا استراتژی مدون، مقبول و متفقالقول سایبری که در آن منافع مردم و کشور به شکل توامان لحاظ شده باشد، نداریم و همچنان مسالهمحور به مشکلات مینگریم. به همین جهت روزی در کشور تلفن همراه مسالهساز میشود و جلوی آن با این استدلال گرفته میشود که چه معنایی دارد دست هر کس یک بیسیم باشد، یک روز دستگاه فکس مساله ساز میشود، یک روز ویدیو، یک روز ماهواره، یک روز اینترنت، یک روز فیسبوک و توییتر، امروز تلگرام و فردا نیز با این روال هزار و یک موضوع دیگر مسالهساز خواهند شد.
- صداقت و اعتماد میان مردم و مسوولان. بگذارید روی این موضوع در همین حوزه سایبری متمرکز باشیم و سایر حوزههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و غیره را به اهلش واگذار کنیم.
یکی از بارزترین وجوه امروزی در بیاعتمادی مردم، نگرانیهای ایشان از خدشهدار شدن حریم خصوصی آنها در فضای مجازی است. موضوعی که کاملا بیپاسخ به حال خود رها شده است تا این نگرانی پابرجا بماند.
واقعیت آن است که به میان مردم در فضای مجازی که برویم، بیاعتمادی به نظرات مسوولان میان مردم به شدت مشهود است و بلافاصله بعد از هر اظهار نظری در خصوص اینترنت و مشتقات آن از سوی یک مقام مسوول، سیل اظهار نظر، انتقاد، طنز و غیره از سوی بخش زیادی از کاربران فضای مجازی سرازیر میشود.
بگذارید مصداقهایی از ریشههای این بیاعتمادی ذکر شود.
- در مورد انواع جویشگرهای ملی، پیامرسانهای بومی و غیره هیچگاه به درستی حتی مالکان و ذینفعان آنها شفاف نیست. اگرچه باور عمومی این است که تمام آنها متعلق به نهادهای بودجهگیر کشور هستند و حتی آنها که در ظاهر کاملا خصوصی هستند نیز ارتباطاتی در نهان با نهادهای قانونی دارند.
جالبتر آنکه برخی از این خدمات دهندگان داخلی تلاش میکنند حتی خود را غیر ایرانی جلوه دهند! و در شبکههای ماهوارهای هم تبلیغات میکنند. سوال اینجاست که چرا چنین است؟ آیا افراد عادی امکان و جرات چنین کاری را دارند؟
- مثال دیگر فروشندگان فیلترشکن هستند که آزادانه در اینترنت با داشتن حساب بانکی در دسترس مردم هستند. پرسش این است که آیا ایشان مردم عادی هستند؟
- بسیاری از کسبوکارهای اینترنتی که گاه تنها تبلیغات آنها به دهها میلیارد تومان میرسد و در حالیکه هیچ قانون مشخصی برای آنها وجود ندارد و بازگشت سرمایه آنها نیز زیر سوال است این پرسش را مطرح میکند که این کسبوکارها واقعا وابسته به سرمایهگذاران عادی و خصوصی است؟
- انبوهی از سایتها و فعالیتهای غیرقانونی از سایتهای شرطبندی گرفته تا سایتهای صیغهیاب و غیره که در صفحه نخست گوگل فیلتر نبوده و انبوهی از مقالات و گزارشهای رسانهها نیز گزندی به ایشان وارد نمیکند نیز این پرسش را ایجاد میکند که صادقانه این فعالیتها توسط مردم عادی در حال انجام است؟
با این تفاسیر آیا مردم حق طرح این پرسش را ندارند که وقتی با چیزی در فضای سایبری مخالفت میشود، شاید به این دلیل باشد که نظر و منافعی در جایی تهدید شده یا تامین نشده است؟ (منبع:عصرارتباط)