رمزارزها؛ جدالِ بیپایانِ قانون و بیقانونی

علی شمیرانی - ۱- برخی میگویند فناوریهای نوظهور را نباید بلافاصله با وضع قوانین خفه کرد. در پاسخ باید گفت، فرض کنید این گزاره پذیرفته شد، اکنون پرسش اینجاست که اصولا استاندارد بیقانونی چند سال است و تا چه زمانی باید قانونمندی را به تعویق انداخت؟
پرسش دوم اینکه چرا همواره بهای بیقانونی را صرفا کاربران و مردم باید بدهند؟
۲- برخی میگویند اگر قانون بگذارید، یا کسبوکارها زیرزمینی میشوند یا خارجیها جای آنها را میگیرند. در پاسخ باید گفت، فارغ از این تهدید علنی به قانونگریزی، اولا این وضعیت مربوط به شرایطی است که قانونگذار و مجری وظیفه خود را به درستی انجام ندهند، ثانیا امروز در دنیا پلتفورمهای خارجی دیگر صرفا مسوول تضمین سود خود نیستند و باید به دولتها پاسخگو باشند، ثالثا، از مرحلهای به بعد با وجود قانون و نظارت درست، این خود مردم هستند که باید مراقب باشند. (نمونهاش مواد مخدر است که در بسیاری از کشورهای دنیا با وجود قانون و هزینههای سنگین نظارتی، باز هم برخی عزم نابودی خود را دارند.)
آری! برخی معتقدند مقررات، نوآوری را خفه میکند، اما تاریخ، روایتهای زیادی از همزیستی نوآوری و مقررات دارد. دهههاست که خودروها، غذا و داروها را مقرراتگذاری میکنند، نه برای از بین بردن صنایع، بلکه برای ایمن کردن آنها و مراقبت از جان مردم.
به قول کمیسیونر ایمنی سایبری استرالیا (در جریان مجادلات تعیین سن ورود کودکان به شبکههای اجتماعی)،«۶۰ سال پیش تولیدکنندگان خودرو برای نصب کمربند ایمنی هم مقاومت میکردند، اما امروز امنیت خودروها یک مزیت رقابتی شده و فناوریهای زیادی داریم که جان انسانها را نجات میدهند، مانند ترمزهای ضدقفل و کیسههای هوا که به طور پیشفرض پذیرفته شدهاند.»
نزدیک به یک دهه است که رمزارزها در کشور، بلاتکلیف و بیقانون هستند، نتیجهاش را تحویل بگیرید؛ معاون دادستان کل: «رمزارزها جزو جرایم کثیرالشاکی در کشور شدهاند.»
البته «حرف» از قانونمندی رمزارزها زیاد است، آن هم با فرار یک کلاهبردار از کشور و صف کشیدن هزاران مالباخته جلوی دادگاهها و سپس ورود به فاز فراموشی تا حادثه بعدی و بعدی و بعدی.
در چنین شرایطی، فارغ از درستی یا غلطی (چه از جنبه جایگاه و چه از جنبه محتوا)، بانک مرکزی، پا به ساماندهی رمزارزها گذاشته است و بلافاصله مرکز ملی فضای مجازی، معاونت علمی، وزارت ارتباطات، برخی تشکلهای خصوصی و ... در صف مخالفان و منتقدان قرار گرفتهاند و سیل واکنش و بیانیه سرازیر است.
اینجا مساله دفاع از بانک مرکزی، نقد مخالفان و نتیجه این راند از مجادلات نیست، بلکه پرسش اصلی این است: «دقیقا چه زمانی و چگونه فضای رمزارزها باید قانونمند شود؟» به عبارت دیگر نه بلاتکلیفی پایان مییابد، نه مردم از خسارت در اماناند و نه نهادی مسئولیت نهایی را میپذیرد.