پیامرسانها و تکرار تلخ!
رامبد حیدریان - به قول بزرگی از بزرگان، تکنولوژی در کشور ما از درب حرام وارد و از درب واجب خارج میشود، در این کلام نکته مهمی نهفته است که در حقیقت تاثیر این رویه بر تکنولوژی در همه کشورهای شبیه ما است.
در وهله اول که درب حرام است، گروهی به بهانه تولید ملی دست به ایجاد مورد مشابه میزنند اما متاسفانه کودکی ناقص الخلقه که دارای مشکلات عدیده ژنتیکی است خلق میشود که در زمان خروج از درب واجب باید با کودکان سرحال و قبراقی رقابت کند که قاعدتأ محکوم به شکست است.
پر واضح است که هرچقدر تلاش کنیم که این کودک ناقص را ورزیده کنیم در المپیک معمولی جایگاهی نخواهد داشت و باید زمین بازی را عوض کنیم و به المپیک معلولین پا بگذاریم و تازه امیدوار باشیم که بتوانیم مقامی کسب کنیم!، ایکاش بازی به همین سادگیها بود، در حقیقت عرصه تکنولوژی قابل مقایسه چندانی با المپیک نیست.
در تاریخ مکتوب بشر ملتها بر دو گونه بیشتر نبودهاند: یا تولید کننده تکنولوژی بوده اند و یا مصرف کننده و بهرهبردار آن، تولید کننده قاعدتا فرهنگ بهره برداری را بر اساس ماهیت تکنولوژی و فرهنگ جاری خود تدوین میکند لذا بهره بردار نه تنها با ورود تکنولوژی جدید روبرو خواهد بود بلکه باید خود را برای فرهنگ بهره برداری وارداتی آماده کند، کشوری که سازنده تکنولوژی نیست دو راه بیشتر ندارد یا چرخ را دوباره اختراع کند و یا برای ورود این مهمان ناخوانده خود را از هر جهت آماده کند که این چیزی نیست جز تولید فرهنگ بهره برداری و بومی سازی آن!
داستان پیامرسانهای اجتماعی از واقعیت فوق الذکر دور نیست!
اکنون با خلق کودکان ناقص الخلقه ای پا در زمین رقابتی اشتباهی گذاشته ایم و انتظار داریم با اصرار در یک استراتژی غلط و شکست خورده پیروز شویم.
در راس هرم دو پیامرسان سروش و بله قرار دارند که هرکدام به نحوی ناقص الخلقه هستند، سروش با انتخاب و انتصاب به رسانه ملی قاعدتأ نمیتواند از والد خود موفقتر باشد مگر اینکه سرمان را مثل کبک در برف فرو کنیم و تاریخ را به امیدی که سالهاست در تلاش رسیدن به آنیم، تکرار کنیم.
از طرف دیگر پیامرسان بله از والدی متولد شده که اگر چه شبیه والد سروش نیست اما قاعدتأ با توجه به مزیت رقابتی پرداختی با مقاومت رقابتی سایر بانکها و فعالین مرتبط روبرو خواهد شد و حداقل این سد را پیش روی خود خواهد داشت.
نکته مهم بعدی فارغ از ذات اصلی پیامرسانها اقبال عمومی جامعه مخاطبین است که در تمام این سالها با استراتژی کبک و برف مورد بی توجهی بوده است، اگر چه انتظار اصلاح آنی کاملأ اشتباه است ولی منفعل بودن هم قاعدتأ استراتژی شکست خورده دیگری در این سالها بوده است، شاید یک راه حل ساده مرور تاریخ باتجربهترهاست، با نگاهی اجمالی متوجه میشویم همه آنهایی که بومیسازی را در تمام ابعاد به خود مصرفکنندگان سپردهاند بسیار موفق بوده اند.
اگر بخواهیم منفعل نبوده و به فرمودهی شیخ اجل که فرمود:
(گرچه وصالش نه به کوشش دهند/ هرقدر ای دل که توانی بکوش)
عمل کنیم، بهترین راه تلاش برای ایجاد اصلاحات ژنتیکی در پیامرسانهای داخلی است که اگر حتی موفق نشویم حداقل در موارد بعدی باتجربهتر خواهیم بود.
به عقیده نگارنده سروش حداقل میتواند از دو بعد موفق باشد: اول در جذب مخاطبین رسمی و خاص و دوم در ایجاد بازار رقابتی!
در سوی دیگر بله میتواند با اصلاح در سهامداران، بهانه را از رقبای خود بگیرد و با استراتژی اتحاد رقبا وارد عرصه رقابت در جذب مشتری شود!
و در انتها برای هر دو کودک داستان تنها یک نکته باقی میماند: دقیقآ همان کاری که تلگرام در طی این مدت با استفاده از مخاطبین ایرانیش کرد: تغییر بر اساس خواست مخاطب!
رویکرد اخیر دولتمردان و بویژه وزیر جوان ارتباطات اگر نگوییم بسیار امیدبخش بوده ولی بسیار متفاوت با قدما بوده است، نگارنده معتقد است در جمیع شرایط کنونی دولتمردان چشم به اقبال عمومی بستهاند و حاضرند روی کوچکترین استقبال آنها سرمایهگذاری کنند و یا حداقل سنگ اندازی نکنند.
توجه به خواست مشترک در همه جای کره خاکی ساده اما نه آسان است!
مخاطب ایرانی برعکس تصور عمومی، نجیب است اما بسیار باهوش و پرتوقع!
برای نمونه اگر – او تی تی – ها در کشور ما خلق میشدند مخاطبین انتظار داشتند آنچه خوبانی چون توییتر و اینستاگرام و فیسبوک و واتس اپ و سایرین تک تک دارند یکی به تنهایی یکجا داشته باشد و از طرف دیگر مطمئن باشید سرویس دهندگان ما که از همان جنس مخاطبان هستند تلاش میکردند به محض ورود ایده جدید او را رقیب خود دانسته و تلاش کنند سرویسی مشابه را در سبد خود جای دهند ...
با توجه به تمام موارد ذکر شده، شاید بهتر است در سالی که شعارش حمایت از کالای ایرانیست، تهیهکنندگان و مصرفکنندگان به عنوان دو بازیگر اصلی این بازار با کمی خویشتنداری تلاش کنند رقابت و منفعتطلبی صرف را رها کرده و برای بقا در شرایط کنونی با سبکی متفاوت تلاش کنند.
در سوی دیگر، مجموعه حاکمیت هم دست از استراتژیهای پوسیده و شکست خورده قبلی بردارد و هرچند با قوانینی نامتعادل ولی خلاف همین قانون عمل نکند و یکبار هم که شده حداقل نظمی برای خود در نظر بگیرد که حداقل نتیجه آن جلوگیری از تعدد متولی باشد!
پر واضح است که هر یک از نکات بیان شده خود نیازمند موشکافی و تبیین دقیق تر است که در یک مقال نمیگنجد.(عصرارتباط)